کارزار
«علیه تجاوز»
را عمق ببخشیم
زنان
آرزم
(آورد
رهایی زنان و
مردان)
«ناموس
و شرف»، و «شرم و
حیا» دو روی یک
سکهاند و
بستری را برای
زنکشی از یک
سو و تجاوز و
تعرض به زنان
و کودکان از
دیگر سو فراهم
میکنند. چه
بسیار زنان و
کودکانی که
مورد تجاوز و
تعرض قرار
گرفتهاند و
بعد به اسم
«ناموس و شرف»
به قتل رسیدهاند.
جامعهای که
به آنها «شرم
و حیا» میآموزد
خود به آنها
تجاوز میکند
و خود به جرم
«سبکسری» «بیشرمی»
و هزاران
برچسب دیگر
جانشان را میگیرد.
جامعهی
مرد- سرمایه -
دین سالار به
زنان و دختران
از بدو تولد
«شرم» از جنسیت
و «شرم» از
امیال جنسی را
میآموزد تا
آنان را
به عرصه و
نقشهایی
محدود کند که
برایشان مقرر
کرده است: عرصهی
خانه، نقش
همسری و
مادری.
به کلامی دیگر
یکی از علل
اصلی تعرض و
ایذاء زنان،
عقب راندن
آنان از عرصهی
اجتماعی و
محدود کردن آنها
به عرصهی
خانه است که
هم خواست اکثر
مردان است که
زنان را در
عرصهی
اجتماعی رقیب
خود میپندارند
و هم خواست
جامعهی
سرمایهداری
برای تبدیل زنان به
بازتولید کنندهی نیروی
کار، راندن
آنان به ارتش
ذخیره و ارزان
کار، بهرهکشی
چند لایه از
آنان، و....
«شرم»
از جنسیت و
میل جنسی نه
تنها زن را
مرعوب نقشهایش
میکند بلکه
او را به هدفی
آسان برای
متعرضین و متجاوزین
تبدیل میکند.
و باز همان
جامعهی مرد-
سرمایه- دین
سالار با
تلقین «شرم» او
را در مقابل
متجاوین و
متعرضین
وادار به سکوت
میکند. به او
دو بار تعرض و
تجاوز میشود:
آنگاه که
«شرم» به او
آموخته میشود
و آنگاه که
به او تجاوز
میکند، باعث
شرمش میشود و
وادار به
سکوتش میکند.
دین و
مذهب که
همواره حامی و
ابزار قدرت و
قدرتمداران
بوده است، زن
را فریبکار میداند.
این زن (حوا)
است که با
فریب خوردن از
مار و وسوسهی
مرد (آدم) باعث
رانده شدن
انسان از
«بهشت» میشود.
بسیاری از
فلاسفهی
بزرگ زنان را
در ردیف
محجورین و
دیوانگان قرار
دادهاند که
توانایی و درک
انتخاب راه و
مسیر زندگی
خود را ندارند
و باید کنترل
و اداره شوند.
ادبیات در
بهترین حالت
زن را بتی
دانسته است که
باید زیباییاش
را ستود.
او: «زن» فقط به
خاطر زن بودنش
باعث «شرم»ِ
تاریخ و
مردسالاران
بوده است.
این
خودگناهکارانگاری،
احساس شرم
ازجنسیت،
حقیر شمردن
خود، حق به
جانب نبودن و...
چنان ریشههای
عمیقی در روح
و جان زنان و
دختران
دوانده است که
زدودن آن فقط با بازسازی
و بازآموزی نسلهایی
متوالی
و زیرورو
کردن کل
ساختار جامعه
امکانپذیر
است.
یکی از عناصر
مهم این
بازآموزی و
بازسازی
آموختن
«عاملیت» در
رابطهی جنسی
است.
بازسازیِ
نگاه به روابط
جنسی. زدودن
کراهت از
خواست و میل
جنسی، رفع
«شرم» از آن.
همین «شرم» یکی از
مهمترین
عواملی است که
دختران و زنان
را تبدیل به
قربانی تعرض و
تجاوز میکند.
چرا که از «شرم»
دچار ترس شده
و با تسلیم از
سر ترس و یا
فلج شدن لحظهای،
خود را نکوهش
میکنند،
سکوت میکنند
و بستری برای
تعرض و
تجاوزهای
بعدی برای خود
و یا همگنان
خود فراهم میکنند.
زنان
باری سنگین بر
دوش دارند از
«گناه نخستین»
تا جامعهی
سرمایهداری
کنونی که زنان
را بواسطهی
امتناع از
رابطه، «امل
بودن»،
باکرگی و
غیره تحقیر میکند،
تا مذهب حاکمی
که به رغم
تحقیر و منع
تمنیات جنسیِ
دختران و زنان
قبل از
ازدواج، از زنان
ازدواج کرده
میخواهد در
هر شرایطی به
مردشان تمکین
کنند و این
تعارض در
رویکرد جامعه
مردسالار
مذهبی به مسئلهی
میل و تمنای
جنسی زنان،
بسیاری از
زنان و کودکان
را دچار
سردرگمی،
بیماریهای
جدی روحی –
روانی و جنسی
کرده است.
زن
امروز، هم
باید از میل
جنسیش شرمنده
باشد هم از
امتناعش، هم
از باکرگیاش،
هم از اعتراضش
و حال باید از افشاگری
این تعرضها
هم شرمگین
باشد. و این
بار نه تنها
زنانی که مورد
تعرض و تجاوز
قرار گرفتهاند
بلکه تمامی
زنانی که
اصرار دارند
در این زمینه
دست به
افشاگری،
تحلیل و تعمیق
این موج بزنند
باید شرمنده
باشند. شرمنده
از پرده دریهایشان،
شرمنده از
اینکه باز
«فریب» خوردهاند
و به
دام کسانی
افتادهاند
که با ایجاد
چنین کارزاری
قصد دارند
«مبارزهی
طبقاتی» را به
حاشیه
برانند!
گویا که خشونت
علیه زنان
ربطی به
مبارزه
طبقاتی ندارد.
حال آنکه
کارزار «علیه
تجاوز» در جامعهای
سرمایه- مرد-
دینسالار
اتفاق بسیار
مهمی است و
کسانی که تلاش
دارند با
برچسبزنی و
یا تحقیر این
موج، وادار به
سکوتش کرده و
مرعوبش کنند
در واقع بیشتر
آب به آسیاب
مردسالارانی
میریزند که
میترسند این
موج دامن
خودشان را هم
بگیرد!
تجاوز
در واقع
سبعانهترین
نوع خشونت
جامعه و افراد
به زنان و
کودکان است و
افشاگری،
تحلیل، ریشهیابی
و تلاش برای
بازآموزی
جامعه و افراد
اتفاق بسیار
مهمی است. شجاعت و
جسارت زنان در
آغاز کردن
چنین موجی و
بازگو کردن
روایتهایشان
بسیار
ارزشمند
است،
گرچه ممکن
است در این
بازگویی متحمل
انتقام
وتلافی،
انتقاد و خردهگیری
و برچسبزنی
شوند.
طرح
این روایتها
حتی اگر در
این حد باقی
بماند، یعنی
طرح در شبکههای
مجازی بسیار
موثر خواهد
بود. زنان –
یعنی تمامی
زنان- از این
رهگذر اعتماد
به نفس بیشتری
پیدا خواهند
کرد و در عین
حال هشدار به
مردان است که
حقوق زنان را
بیشتر رعایت
کنند. و از طرفی
اگر موج تداوم
یابد، ریشهیابی
شود و به طور
درست بررسی
شود میتواند
از تجاوزات
وتعرضهای
این چنینی در
آینده
پیشگیری کند. بنابراین
دستاورد اصلی
میتواند
آگاهی رسانی
به نسل بعد،
حفاظت از خود
و توانایی
بیشتر زنان
باشد.
از طرف دیگر
با توجه به
اینکه اکثر
روایتهای
ارائه شده در
مورد کسانی
است که از
موقعیت و مقام
و قدرت خود
برای تجاوز به
دیگران از جمله
دختران و زنان
سوء استفاده
کردهاند،
باعث قداست
زدایی از
مراجع قدرت و
جایگاه قدرت
خواهد شد و
قدرت دیگر به
راحتی زنان را
مرعوب نخواهد
کرد.
مناسبات
نابرابر قدرت
در واقع باعث
میشود که
برخی از زنان
ناخودآگاه به
این دام بیفتند
که جایگاه
پایین خود در
قدرت را به
شیوههای
نادرست جبران
کنند، به ویژه
که این فرهنگ توسط
جامعهی
مردسالار نیز
تشویق و تایید
میشود. زنان
در روند این افشاگریها،
تحلیل و ریشهیابیِ
علل تجاوز به
نقش خود نیز
واقف خواهند شد
و با کسب
اعتماد به نفس
بیشتر خواهند
آموخت که برای
رسیدن به
اهداف به حق انسانی
خود از زنانگیاشان
استفاده
نکنند.
مردسالاری یک
نظام و سامان
است و گرچه
قربانیان آن
اکثرا زنان
هستند ولی بسیاری
از خود زنان
نیز به فرهنگ
مردسالاری و
ارزش گذاریهای
آن تمکین کردهاند.
برخی ممکن
است به
دام روشهایی
بیفتند که به
زنانگی آنان
همچون سرمایهای
برای مبادله
مینگرد و
برخی برای
تحقیر و
انقیاد زنان
با جامعهی
مردسالار
همصدا شوند.
بدیهی
است که
موارد مختلف تعدی و
تجاوز مثل هر
گونه بزه و
جنایت دیگری
باید به طور
مجزا بررسی
شود، علل آن ریشهیابی
شده و راهکار
ریشهکنی آن
نیز به طور
مشخص برساخته
و ابداع شود. برای
نمونه به نظر
ما طرح این
روایتها به
ویژه در مورد
کسانی که از
جایگاه و امتیازات
خود سوء
استفاده کردهاند
میتواند
آنقدر برای
این افراد
سنگین باشد که
اعتبار و
جایگاه خود در
جامعه را از
دست بدهند و ممکن
است با رسوا
شدن زیر ذرهبین
قرار بگیرند و
فرصت و امکان
تعرض و تعدی مجدد
را نیابند.
در عین
حال و مهمتر
اینکه ریشهیابی
و تحلیل علل
تعرض و تجاوز
به زنان و
کودکان باید
به عرصهها و اقشار و
طبقات دیگر
نیز تسری
یابد. این امر
افزون بر
ایجاد تحول در
رفتار و فرهنگ
زنان و مردان
و بازآموزی
آنان در تمامی
اقشار و
طبقات، میتواند
بر عوامل
تولید کنندهی
آن همچون
جامعهی
طبقاتی، مذهب
و سنت،
مناسبات
نابرابر قدرت،
قوانین و دیگر
عوامل
برسازندهی
این گونه
مسائل انگشت
گذاشته و
خواستار تغییراتی
اساسی و ریشهای
شود. مزید بر
آن باعث همدلی
جامعه نسبت به
قربانیان
تجاوز شده و
ایجاد
امکاناتی
برای محافظت،
درمان،
مراقبت و
نگهداری از
آنان را به جامعه
و مسئولین
ذیربط تحمیل
کند.
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
١٢
مهرماه ١٣٩٩