پرواز
به سرزمین
دیگر
به امید
زندگی بهتر
زنان
آرزم
(آورد
رهایی زنان و
مردان
ساعت
حدود ٨ شب بود و کنار
مغازهای در یکی
از خیابانهای
مرکز شهر
منتظر دوستی
بودم، به یکباره ٨ کودک
از زیرزمین
ساختمان مجاور
بیرون آمدند.
بزرگترین آنها به سختی
ده سال داشت.
همه
رنگ پریده و
استخوانی. از
صاحب مغازه
پرسیدم این
بچهها
این موقع شب
اینجا چه میکنند؟! پاسخ
داد: «اینها
همه افغان
هستند از ساعت
٨ صبح میآیند
وتا حدود ٨ شب
کار میکنند و
حدود ٨٠٠-٧٠٠
تومان حقوق میگیرند.»
یعنی ١٢
ساعت کار در
زیرزمینهای
نمور و تاریک برای
کودکانی که میبایست
روزهایشان به
بازی و آموزش
بگذرد. کودکانی
که بواسطهی
سختی کار، ندیدن
نور و بدی
تغذیه و... بزرگ
نشده پیر میشوند:
«کودکان
کار».
کودکانی
که روزبروز به
تعدادشان افزوده
میشود
و بنا به
اعلام
مسئولین دولت
جمهوری اسلامی
بیشترشان کودکان
افغان هستند و
حال برای
بازگرداندن
آنان با
مقامات
افغانستان در
حال مذاکره
هستند. این
درحالی است که
طبق میثاقی که
ایران نیز آن
را امضا کرده
کودکان بدون
توجه به
تابعیت باید
از جانب
مسئولین کشور
متبوع خود و
یا مسئولین
کشوری که به
آن پناهنده میشوند
حمایت شوند. در
عین حال بسیاری
از این
کودکان
در خود ایران
به دنیا آمدهاند،
اما مطابق با
قوانین مبتنی
بر شرع جمهوری
اسلامی تنها
فرزندانی که
پدر ایرانی
دارند تابع
ایران محسوب
میشوند
و کودکانی که
از مادر
ایرانی و پدر
افغان متولد
شدهاند
ایرانی محسوب
نمیشوند
و باید
بازگردند. گرچه
سال گذشته این
قانون تغییر
کرد، اما
هنوز
اجرائی نشده
است. حتی
نهادهای مدنی
و مردمی که از
این کودکان حمایت
میکنند بدین
خاطر تحت فشار
قرار دارند.
چهار
دهه است که سرمایهداری
جهانی
بنا به شرایط
خاص جغرافیای
افغانستان با
تحمیل جنگهای
نیابتی توسط
گروههای
افراطی خود
ساختهی
القاعده،
طالبان، داعش
و... که
دست از آستین
قبایل عقب
ماندهی
افغانستان و
پاکستان
درآوردند،
تحت عنوان برقراری
احکام اسلامی
به قتل وغارت
و کشتارهای
دسته جمعی و
ویرانی در
افغانستان
مشغول است. این
گروهها سرزمینی
کهن را به
ویرانی
کشانده و
مردمانش را
وادار به
مهاجرت به
سرزمینهای
دیگر کردهاند.
به سرزمینهایی
همچون ایران
که فقط
گریزگاه است و
نه پناهگاه.
خانوادههای
افغانستانی
برای فرار از
جنگ، بیکاری،
فقر، خشونت و ناامنی
به امید یافتن
مکانی
برای زندگی، به
تنهایی و یا خانوادگی
به ایران آمده و
همچنان میآیند.
شاید هم زبانی
و نزدیکی
فرهنگی دلیل
اول انتخاب آنها
باشد، اما در
تمامی این سالها
ایران همچون
امکانی برای
گریز از مرگ و
نیستیِ
بلافاصله،
سکوی پرشی هم
به سوی
کشورهای
اروپایی بوده
است. این پرش
اما فقط نصیب
زنان و مردانی
میشد
و میشود
که تحصیل کردهاند
و یا سرمایه
کلانی برای
انتقال به
کشورهای
اروپایی دارند.
بسیاری از
زنان و مردان
و کودکان
افغان برای
نانی بخور و
نمیر و تحت
بهرهکشیای
شدیدتر از
کارگران
ایرانی به جا
میمانند.
افغانستانیها
جزو زحمتکشترین
اقشار جامعه
ایران هستند
که با دستمزدی
کمتر بخش عمدهی
کارهای سنگین
و طاقتفرسا
را انجام میدهند،
نه بیمهای
دارند ونه
حقوق مکفی ونه
حق اعتراض . تا
همین سه سال
پیش بسیاری از
کودکانشان حق
تحصیل هم
نداشتند، در
شرایط
نابسامان
اقتصادی
واجتماعی
ایران که
بسیاری از جوانان
ایرانی
بیکارند و
قیمت کار به
حداقل رسیده
است،
کارفرماها
کار ارزان
مردان، زنان و
کودکان افغانستانی
را به حداقل میخرند
و در بدترین و
اسفناکترین
شرایط وادار
به کارشان میکنند.
بسیاری
از مردان
افغانستانی که
در مقام همسر،
پدر و پسر به امید
کار و پساندازی
اندک برای
خانوادههایشان
به ایران آمدهاند،
تا همین چند
سال پیش هم میتوانستند
بخشی ازدرآمد
خود را که از
طریق انجام
کارهای سخت
کسب میکردند به
افغانستان
بفرستند تا
کمک خرج پدر و
مادر و در
بسیاری موارد
همسران و فرزندان
به جا ماندهاشان
باشد. اما
مدتی است دستمزدهای
اندکشان را که
به واسطهی بیارزش
شدن پول ایران
روز بروز اندکتر
هم میشود
طبق قرار
نمیپردازند.
به کارگران
زحمتکشی که بسیاری
از ساخت و
سازهای
شهرهای بزرگ
حاصل کار
ارزان
قیمتشان است و
به روایتی اگر
کارگران
زحمتکش
افغانستانی نبودند
این
همه برجهای
انبوه به سرعت
سر به آسمان
نمیسایید. کارگرانی
که نه تنها
پایینترین
دستمزدها را
میگیرند
بلکه با انواع
و اقسام
محدودیتهای
شغلی و
محدودیت تردد
در شهرها
امکان یافتن
کار برایشان
بسیار
محدودتر از
کارگران
ایرانی است. نوجوانانی
که در
تمام طول شبها
در سرما و
گرما بدون
داشتن پوشش
مناسب فصل به
نظافت شهرها
مشغولند و یا
کودکانی که در
چهارراه
خیابانها
مشغول پاک
کردن شیشهی
ماشینها هستند.
و نه تنها
دستمزد زحمات
آنها
پرداخت نمیشود
بلکه هر از
چند گاه توسط
پلیس جمعآوری
و به
کشور ویرانهاشان
بازگردانده میشوند.
و اگر از رفتن
امتناع کنند
آنها
را به آب میاندازند
تا خانوادههایشان
جنازههای
آنها
را در خاک خود
از آب بگیرند.
مردم
نیز با آنها
مهربان
نیستند. آنها
را به اشکال
مختلف مورد
تحقیر و توهین
قرار میدهند.
بدون سند و
مدرک به بزه و
جنایت متهمشان
میکنند.
به کودکانشان
تجاوز میکنند
و... ایران برای
آنها
هرگز مامن و
پناهگاه
نبوده اما این
روزها به
قتلگاهشان
تبدیل شده است
چرا که نه
دولت و
مسئولین توان و
ارادهی حمایت
از آنها
را دارند و نه
مردم حاضرند
بر سفرههای
خالیشان مهمان
بپذیرند.
اکنون
کشور ترکیه تنها
مقصد و امید آنان
است. کشوری
دچار بحران که
سالیان زیادی
است
چند میلیون
پناهنده
سوری، عراقی، ایرانی
و... در
اردوگاههای آن
کشور در واقع
گروگان و
وسیلهای
برای برآورده
کردن خواستههای
فاشسیتی دولت
اسلامی
اردوغان از کشورهای
غربی هستند. در عین
حال بسیاری
از افغانها
عزم خود را
جزم کردهاند
که به امید
یافتن خانه و
کاشانهای
برای خود هر
طور شده از
ایران خارج
شوند و
در این شرایط
سخت اپیدمی
کرونا با زنان
و کودکان خود سعی
میکنند از
راههای سخت
کوهستانی خود
را به ترکیه
برسانند،
بدون آنکه
چشمانداز
درست و روشنی
از شرایط پیشرو
داشته باشند. بیکاری
فزاینده شرایط
سختی را
برایشان رقم
زده است.
تعطیلی
کارگاهها و
کارهای
ساختمانی سبب
شده که آنها
دیگر حتی شکم
خود را هم نمیتوانند
سیر کنند تا
چه رسد به
اینکه پولی هم
برای خانوادههایشان
بفرستند. فشارهای
مسئولین
جمهوری
اسلامی و
نامهربانی
مردم هم مزید
شده است. بنابراین
ناچارند
بروند: یا به
افغانستان،
تا باری شوند
بر دوش
خانوادههایشان
و یا بار دیگر
خطرات ناشی از
مهاجرت را به
جان بخرند و ایران
را ترک کنند،
کشوری که با
همه تبعیضها،
فشار و
تحقیرها یک نان
بخور و نمیر
را برایشان
تامین میکرد و
در عین حال
حداقل از دست
طالبان، از
نوع وطنیاش
در امان
بودند. میروند
اما هیچ مقصدی
آنان را پذیرا
نیست. زنان و
مردان و
کودکان مهاجر اگر
از حرص و طمع
قاچاقچیان،
موجهای
خروشان، گاردهای
ساحلی و
هزاران خطر
دیگر جان سالم
بدر برند و به
کشورهای
اروپایی
برسند تا آخر
عمرشان
همچنان یک
مهاجرند. یک
مهاجر، یک «دیگری».
مورد تبعیض و
تحقیر قرار میگیرند
و از فرودستترین
اقشار محسوب
میشوند. اما
آیا راه گریز
دیگری هم هست؟
وقتی
بمبهای
خوشهای وغیر
خوشهای،
نارنجک و
اتومبیلهای
پر از مواد
منفجرهی
سرمایهداری
خونخوار گوشت
تن کودکان، زنان
ومردان بیگناه
را که سرگردان
زندگی خویشاند
به هر گوشهی
تاربخ پرتاب
میکند، مهاجرت
شاید تنها راه
فرارمردمانی باشد
که از ثروت
جهانی هیچ
سهمی ندارند.
زنان
آرزم (آورد
رهایی زنان و
مردان)
١٩
امرداد ١٣٩٩