کنفدراسيون
دموکراتيک در
کردستان
پرويز
قاسمی
طی
سالهايی که
عبدالله
اوجلان در
زندان حکومت
ترکيه
محکوميت ابد
خود را میگذراند،
تحت تأثير
جنبش
زاپاتيستی
مکزيک و نظرات
تئوريک موری
بوکچين (Murray
Bookchin) و البته
ترديدهايش پس
از فروپاشی
اتحاد شوروی و
اردوگاه شرق
نسبت به راهی
که تا آن زمان
پيموده
بودند، با طرح
نظريه
«کنفدراسيون
دموکراتيک» به
نقد گذشته خود
و حزب کارگران
کردستان (PKK) میپردازد.
اوجلان
در
«کنفدراسيون
دموکراتيک»
برگرفته از
نظريه
کموناليسم
موری بوکچين
ناسيوناليسم
و دولت ملی و
بوروکراسی
ناگزير دولت ملی
را به نقد میکشد
و در مقابل حل
مسئله ملی را
از طريق دموکراسی
مستقيم و
کنفدراسيون
دموکراتيک میداند.
" کنفدراسيون
ساختار
دموکراسی
مستقيم در محلات
شهری يا
روستاها
خواهد بود که
هستههای
بنيادی دخالت
دموکراتيک را
تشکيل میدهند.
بدين ترتيب
آنچه که ما
دموکراسی میخوانيم
در واقع
بکارگيری
پروسه
دموکراتيک تصميمگيری
است از سطح
محلی تا سطح
جهانی در شبکهای
از پروسههای
مداوم. تأثير
اين پروسه بر
شکلگيری
روابط
اجتماعی درست
برخلاف يکدست
سازی دولت ملی
است، ساختاری
که تنها با
زور امکانپذير
است که در
نتيجه به صلب
آزادی منجر میود."
(عبدالله
اوجلان؛
«کنفدراسيون
دموکراتيک»)
موری
بوکچين
فيلسوف سياسی
و فعال سياسی
در سال ۱۹۲۱
در نيويورک به
دنيا آمد. در
۱۹۳۰ به جنبش
جوانان
کمونيست
پيوست، ولی در
سال ۱۹۳۹ به اتهام
"انحرافات
تروتسکيستی و
آنارشيستی" از
حزب اخراج شد.
پس از آن به
تروتسکيستهای
آمريکا پيوست.
بالاخره
سرخورده از
تمرکزطلبی
مستبدانهِ
بولشويکیِ
تروتسکيستها
در سال ۱۹۴۸
به کمونيستهای
ليبرتاريايی
پيوست. وی در
طول سالهای
دهه ۱۹۶۰ از
طريق مقالات و
کتبی که
انتشار داد به
نقد مارکسيست
ـ لنينيستها
و مائوئيستها
پرداخت و به تشريح
نظريات خود
تحت عنوان
اوليه
«اکولوژی اجتماعی
/ اکولوژی
سياسی»
پرداخت. در
دهه ۱۹۹۰ وی انديويدواليسم
آنارشيستی را
به نقد کشيد و
آنان را
ماجراجويان
فردگرا و
خودشيفته
خواند و از
نظريه
کموناليسم
دفاع کرد.
کموناليسم
بوکچين
در دهه
هفتاد گرايشی
آنارشيستی
بنام کمونتاريانيسم
شکل گرفت که
ريشههايش به
پرودون باز میگشت.
کمونتاريانيستها
خود را جنبشی
میدانستند
که در پی
ايجاد
آلترناتيو
سرمايهداری
از طريق
تعاونیها و
امثالهم که
بطور اشتراکی
اداره شود
هستند. آنان
اعتقاد به
ايجاد مرکز
قدرتی برای
سرنگونی
سرمايهداری
نداشتند،
بلکه خود را
آلترناتيوی
میدانستند
که بطور طبيعی
رشد خواهد
کرد، هنگامیکه
تودهها
برتری آن را
نسبت به نظم
بورژوازی درک
کنند.
بوکچين
به نقد
کمونتاريانيسم
میپردازد و
وجود نهادهای
مديريت را
ضروری میداند
و مسأله را
کسب قدرت توسط
مردم در
هرجايی که هست
و اعمال
مديريت
مستقيم میداند.
به همين جهت
نظريه خود را
کموناليسم (يا
به واژه
انگليسی municipalism) مینامد.
بوکچين
در بخشی از
توصيف خود از
کموناليسم به استراتژی
قدرت دوگانه
اشاره دارد:
"در
کموناليسم
ليبرتاريايی
قدرت دوگانه
استراتژی
ايجاد دقيقاً
همان نهادهای
مجامع
دموکراسی
مستقيم است که
عليه دولت و جايگزين
آن هستند. اين
مجامع قصد
دارند شرايطی را
پديدآورند که
در آن دو قدرت
ـــ
کنفدراسيون
کمونها و
دولت ملی ـــ
نتوانند به
همزيستی
ادامه دهند و
دير يا زود
يکی بايد
جايگزين
ديگری شود. به
علاوه، اين
محل تلاقی
تمام راههای
رسيدن به يک
جامعه عقلانی
است با
ساختاری که
قرار است به
آن دست يابد.
اختلال ميان
اهداف و و
وسايلِ رسيدن
به آن، مشکلی
است که جنبش انقلابی
هميشه از آن
آزار ديده
است، اما
مفهوم قدرت
دوگانه به
عنوان وسيله
رسيدن به هدف
انقلابی و
تشکيل جامعه
عقلانی، بر شکاف
ميان روش
دستيابی به
جامعه نوين و
نهادهای تشکيل
دهنده ساختار
آن غلبه میکند."
کموناليسم
بوکچين از پنج
مرحله تشکيل
شده است:
۱ـ
توانمند سازی
شهرداریهای
موجود از طرق
قانونی در
تلاش برای
بومی سازی
تصميمگيریها.
۲ـ
دموکراتيزه
کردن اين
شهرداریها
از طريق مجامع
عمومی توده
مردم.
۳ـ
اتحاد
شهرداریها
در «شبکههای
منطقهای و
سپس گستردهتر
در
کنفدراسيونها
... و تدريجاً
جايگزين کردن
دولتهای ملی
با
کنفدراسيونهای
شهرها. البته
سطوح بالاتر
کنفدراسيون
بيشتر عملکرد
هماهنگ کننده
و اجرايی
دارند.
۴ـ متحد
کردن «جنبشهای
مترقی
اجتماعی» برای
تقويت جامعه
مدنی و استقرار
«يک نقطه
مشترک کانونی
برای تمام
ابتکارات شهروندان
و جنبشها»،
يعنی مجامع.
مفهوم «مجمع»
دقيق نيست،
زيرا که ما
بطور معمول
انتظار توافق
يکدست داريم؛ درحاليکه
ــ برعکس ــ
ما اعتقاد به
عدم توافق و
تبادل نظر
داريم. جامعه
از طريق بحثها
و مخالفتها
توسعه میيابد.
علاوه بر اين،
مجامع بايد
سکولار باشند و
عليه اعمال
نفوذ مذهب،
سياست و دولت
مبارزه کنند و
نيز «عرصهای
برای مبارزه
طبقاتی» باشند.
۵ـ اين
بايد چشمانداز
دستيابی به
«جامعه بی
طبقه، مبتنی
بر کنترل
سياسی جمعی بر
وسايل
توليدیِ از
نظر اجتماعی
مهم»، «کمونی
کردن اقتصاد»
و «تخصيص
کنفدرال
منابع جهت
اطمينان از
تعادل ميان
مناطق» را
فراهم آورد.
به عبارت سادهتر،
اين معادل
ترکيب
خودمديريتی
کارگران و برنامهريزی
مشارکتی برای
پاسخگويی به
نيازهای
اجتماعی است.
اوجلان
و کنفدراسيون
دموکراتيک
اِرکان
آيبوقا
ژورناليست
کرد میگويد:
«اوجلان در
نوشتههای
خود در زندان
به بازانديشی
کامل و نقد
خود از خشونت
هولناک،
دگماتيسم،
کيش شخصيت و
استبدادی که
او ترويج کرده
بود میپردازد: "اين روشن
است که تئوری
ما، برنامه و
پراتيک ما از
دهه ۱۹۷۰ چيزی
بجز جدايیطلبی
بيهوده و
خشونت توليد
نکردهاست؛
وحتا بدتر
ناسيوناليسمی
که میبايست
بر عليه آن
باشيم همه ما
را آلوده
است.ما حتا
زمانيکه در
اصولمان و
شعارهايمان
بر عليه آن
سخن میگوئيم،
آنرا بطور
اجتنابناپذيری
پذيرفتهايم."
اوجلان،
زمانی يک رهبر
بلامنازع، اکنون
استدلال میکند
که "تعصب با
اعتقاد به
حقايق
انتزاعی آبياری
میشود که خود
تبديل به روش
هميشگی تفکر
میگردد. به
محض آنکه اين
حقايق
انتزاعی را به
کلام میآوری
به تو حس «يک
روحانی عالیمقام
در خدمت خدا»
را میدهد.
اين اشتباهی
بود که من
کردم."»
اِرکان
میافزايد:
«از ۱۹۹۹،
هنگامی که
عبدالله
اوجلان رهبر
حزب کارگران
کردستان PKK دستگير
شد و نيروهای
پيشمرگه به
کردستان عراق
عقب نشستند،
جنبش آزادیخواهی
يک پروسه
تغييرات جامع
استراتژيک را
طی کرد. آرمان
سوسياليسم را
ترک نگفت، ولی
ساختار
مارکسيستی ـ
لنينيستی
موجود را به
دليل بشدت
سلسله مراتبی
و
غيردموکراتيک
بودن ترک کرد
و مبارزه
سياسی و مدنی
جايگزين مبارزه
مسلحانه به
عنوان
استراتژی
مرکزی جنبش شد.
با آغاز سال
۲۰۰۰ به ترويج
نافرمانی
مدنی و مقاومت
پرداخت (جنبش
انتفاضه
فلسطين نيز الهامبخش
بود).»
در
فاصله سالهای
۲۰۰۱ تا ۲۰۰۴
عبدالله
اوجلان نظرات
الهام يافته
از کموناليسم
خود تحت عنوان
«کنفدراسيون
دموکراتيک» را
تکميل میکند. PKK بالاخره
در سال ۲۰۰۵
استراتژی خود
مبتنی بر کنفدراسيون
دموکراتيک را
اعلام میکند.
پس از آن تلاشهای
مستمری در
ايجاد جماعتهای
خودمديريتی
در محلات شهرهای
زير نفوذ خود
به ويژه در
شهرستانهای
هاکاری،
شيرناک،
سيری،
ماردين،
دياربکر،
باتمان و وان
داشته است.
در
شهرهای
هاکاری و
شيرناک
شوراهای
مديريت مردم
يک قدرت
دوگانه را در
برابر نهادهای
قانونی به
وجود آوردهاند.
عليرغم تمام
اينها
شوراها و
مجامع
دموکراتيک در
کردستان
ترکيه از حوزه
شهرها و
روستاهای تحت نفوذ PKK و يا KCK (اتحاديه
مجامع
کردستان)
فراتر نرفتهاست.
دولت ترکيه
تمام اين
مجامع و حزب PKK و نيز KCK را
غيرقانونی و
تروريست
اعلام کرده و
تاکنون هزاران
تن از آنان را
دستگير و به
زندان انداختهاست.
در
اينکه اين
روند تغييرات
و عملکردها در
ساختار و روند
رهبری درونی
حزب PKK چه
تأثيراتی
گذاشته،
اينکه آيا
تفکر جديد منجر
به صرفا کاهش
بوروکراسی
حزبی شده و يا
تغييرات عميقتر
و راديکالتر
است، چندان
روشن نيست.
اما وقتی هنوز
هم هواداران
حزب در
تظاهرات
تصاوير
اوجلان را بر سر
دست میگيرند
نشانگر آنست
که کيش شخصيت
همچنان در ميان
هواداران PKK پابرجاست.
بنابراين میتوان
تصور کرد که
سنتهای
بوروکراتيک
حزبی نيز
چندان تغيير
نکرده باشد.
در هر صورت
مبارزه در
ترکيه به کندی
به جلو میرود.
دليل آنهم
عدم وجود يک
موقعيت
انقلابی در
ترکيه است. در
يک شرايط
انقلابی مردم
به صورت سيلآسا
خود را در
چنين
نهادهايی
سازمان میدهند
و مسلماً
اهالی ترک در
بيرون از اين
شوراها و
انجمنهای
خودگردان
باقی نمیمانند.
اما در روژاوا
(کردستان
سوريه) وضعيت
بهطورکلی
متفاوت است.
در آنجا يک
انقلاب در
جريان است.
تجربه
کردستان
سوريه
در سال
۲۰۱۱ رژيم
بعثی سوريه که
به دنبال سرکوب
خونين
اعتراضات
مردم منجمله
کردها وارد جنگ
با نيروهای
سلفی،
القاعدهای و
غيره به نيابت
از طرف
کشورهای
ذينفع مثل ترکيه،
قطر، عربستان
و ... شده بود
ارتش خود را از
مناطق
کردستان عقب
کشاند تا در مناطق
به خيال خود
بيشتر
استراتژيک
متمرکز سازد.
در نتيجه
فرصتی برای
کردها فراهم
آمد تا حاکميت
خود را در
منطقه مستقر
سازند.
بافت
اجتماعی
کردستان
سوريه عموماً
روستايی است
با شهرهای
کوچک و فقيری
که در آن
فعاليت صنعتی
چندانی
برقرار نيست.
رژيم بعث
سوريه استقرار
صنايع را در
منطقه
کردستان
بطورکلی
ممنوع ساخته
بود. بنابراين
اين منطقه
فاقد يک جمعيت
کارگری صنعتی
بودهاست و
مسلماً نبايد
انتظار
شوراهای
کارگری که لغو
مالکيت و کار
مزدی را در
دستور خود
دارند، بود.
آنچه که در
آنجا جريان
دارد استقرار
دموکراسی
مستقيم و
دخالت و تصميم
گيری مستقيم
مردم برای
اداره
امورشان و وضع
واجرای
قوانين
اجتماعی است.
آيا اين پيش
شرط انقلاب
سوسياليستی
نيست؟
بطورکلی سوسياليسم
نه يک مسئله
ملی در يک
کشور واحد با
مرزهای ملی و
دولت ملی (به
اصطلاح
کارگری)، بلکه
يک مسئله
جهانی و
انقلاب جهانی
است. ما ميهن
سوسياليستی
نداشتهايم و
نداريم و
نخواهيم
داشت، بلکه
جهان سوسياليستی
خواهيم داشت.
آنچه که در
کردستان سوريه
میگذرد
انقلابی
دموکراتيک از
نوع پرولتری
آن است. اين يک
دوره گذار
دموکراتيک
است. قابل توجه
تمام کسانی
که هنوز هم به
دنبال راهحلهای
بورژوايی
برای حل وظايف
دموکراتيک
مثل مجلس
موُسسان
هستند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آنچه
در زير میآيد
ترجمه کوتاه
شدهای است از
گزارش ظاهر
باهر از گروه
همبستگی هارينگی (Haringey
Solidarity Group) که
به مدت دو
هفته در ماه
می ۲۰۱۴ به
همراه يکی از
دوستان
نزديکش در کردستان
سوريه گذراند
و با افراد
بسياری از مردان،
زنان، جوانان
و گروههای
سياسی گفتکو
کرد. در اينجا
البته نظرات
شخصی گزارشگر
حذف شدهاست.
تجربه
کردستان غربی[روژاوا]
(کردستان
سوريه) اثبات
کرد که مردم
میتوانند
تغيير بوجود
آورند
گزارشگر:
ظاهر باهر
در طول
این سفر ما از
فرصت و آزادی
کامل برای دیدن
و گفتگو با هر
کس که مايل
بوديم،
برخوردار
بوديم. این
گفتگوها شامل
زنان، مردان،
جوانان و
احزاب سیاسی
میشود اين
بیش از ۲۰ حزب
از احزاب کردی
تا مسیحی را
شامل میشود
که برخی از آنها
در اداره
خودگردان
دموکراتيک (DSA) و یا خود
مدیریتی
دموکراتيک (DSM) منطقه
جزيره بودند.
جزيره یکی از
سه منطقه (کانتون)
کردستان غربی
است. ما
همچنین احزاب
سیاسی کرد و
مسیحی که در DSA یا DSM نيستند را هم
ملاقات کردم.
علاوه بر این،
ما با افرادی
در رأس خودمديريتی
دموکراتيک (DSM)،
اعضای کمیته
های مختلف،
گروه های محلی
و کمونها و
همچنین تجار،
کسبه،
کارگران،
افرادی در بازار
و عابرينی در
خیابان گفتگو
نموديم.
پيش
زمينهها
در
همان سال حمله
به عراق
(۲۰۰۳)، مردم
کرد در سوریه
حزب خود، حزب
اتحاد
دموکراتیک (PYD)،
را ايجاد
کردند. اگر چه
همان موقع
احزاب و
سازمانهای
کردی ديگری در
منطقه حضور
داشتند. برخی
از آنها آنقدر
قدیمی بودند
که تشکيلشان
به تاریخ دهه
۱۹۶۰
برميگردد،
اما آنها نسبت
به PYD که
به سرعت در
میان مردم کرد
گسترش یافت بی
تاثير بودند.
بهار
عربی به سوریه
در آغاز سال
۲۰۱۱ رسیده
است و پس از
مدت کوتاهی،
به مناطق
کردستان
سوریه: جزيره،
کوبانی و
افرين گسترش
يافت.
اعتراضات در
میان مردم کرد
در این سه منطفه
(کانتون)
بسیار قوی و
موثر بود.
این، تا حدودی،
باعث خروج
ارتش سوریه از
مناطق کردی به
غیر از برخی
ازقسمتهای
جزيره
شد که من
بیشتر در اين
مورد توضیح
خواهم داد.
در این
میان، مردم با
پشتیبانی PYD و PKK جنبش جامعه
دموکراتيک (Tev-Dam) را شکل
دادند. این
جنبش در میان
مردم منطقه به
سرعت بسیار
قوی و محبوب
شد. هنگامی که
ارتش و دولت
سوریه عقب
نشستند،
وضعیت بسیار
آشفته شده
بود، این باعث
شد که Tev-Dam طرح ها و
برنامه خود را
بدون تاخیر به
اجرا درآورد،
پيش از آنکه
وضعیت بدتر
شود.
برنامه Tev-Dam بسیار
فراگیر بود و
تمام جوانب
جامعه را پوشش
میداد.
بسیاری از
مردم عادی و
با پيشينههای
گوناگون، از
جمله کرد،
عرب، مسلمان،
مسیحی، آسوری
و ايزدی درگیر
اين برنامه
شدند. اولین
اقدام ایجاد
انواع گروهها،
کمیتهها و
انجمنها در
خیابانها،
در محلهها،
روستاها، بخشها
و شهرهای کوچک
و بزرگ، در
همه جا بود.
نقش این گروهها
دخالت در تمام
امور جامعه
بود. گروههای
ويژهای برای
توجه به
تعدادی از
مسائل ويژه
تشکيل شد، از
جمله: زنان،
اقتصادی،
زیست محیطی،
آموزش و
پرورش،
بهداشت و
مراقبت،
حمایت و
همبستگی،
مراکزی برای
خانواده شهدا
، تجارت و کسب
و کار، روابط
دیپلماتیک با
کشورهای
خارجی و بسیاری
دیگر. حتی
گروههايی به
منظور آشتی
دادن
اختلافات
میان افراد
مختلف و یا
دستهها در
تلاش برای پيشگيری
از بردن اين
اختلافات به
دادگاه، مگر
اینکه این
گروهها قادر
به حل و فصل
آنها نباشند.
این
گروهها
معمولا هر
هفته جلسه خود
را دارند و در
رابطه با
مشکلاتی که
مردم با آن در
محل زندگیشان
روبرو هستند
صحبت می کنند.
آنها نماینده
خود را در
گروههای
اصلی خود در
روستاها و یا
شهرها دارند
که "خانه
مردم" خوانده
میشود.
Tev-Dam به نظر
من، موفق ترین
ارگان در آن
جامعه است و توانسته
به تمام
وظایفی که برايش
تعیین شده،
دست یابد. به
اعتقاد من
دلایل موفقیت
آن عبارتند از:
۱ـ
اراده، عزم و
قدرت مردمی
است که باور
دارند که می
توانند تغییر
ايجاد کنند.
۲ـ
اکثریت مردم
به کار
داوطلبانه در
تمام سطوح خدمات
باور دارند تا
این رویداد/
تجربه را موفقيت
آميز کنند.
۳ـ آنان
يک ارتش دفاعی
تأسيس کردهاند
که متشکل از
سه بخش مختلف
است: يگانهای
مدافع خلق (PDU)، يگانهای
مدافع زنان (WDU) و آسايش (یک
نیروی مختلط
از مردان و
زنان که در شهرها
و همه پست های
بازرسی در
خارج از شهر
برای حفاظت از
غیرنظامیان
از هر گونه
تهدید خارجی).
علاوه بر این
نیروها، یک
واحد ویژه فقط
برای زنان
وجود دارد،
برای مقابله
با مسائل مربوط
به تجاوز و
خشونت خانگی.
اداره
خودگردانی
دموکراتيک [(Democratic Self
Administration (DSA]
پس از
بحثها و
تفکرات بسيار Tev-Dam به این
نتیجه رسید که
نیاز به یک DSA در
هر سه کانتون
کردستان
(جزيره،
کوبانی و افرين)
دارند. در
اواسط ژانویه
۲۰۱۴، مجمع
عمومی خلق DSA خود
را انتخاب کرد
تا تصمیمات
"خانه مردم"
(کمیته اصلی Tev-Dam) را به
مرحله اجرا
درآورد و برخی
از کارهای اداری
در حاکميتهای
محلی،
شهرداریها،
ادارات آموزش
و پرورش و
بهداشت،
سازمان های
تجارت و کسب و
کار محلی،
نظام دفاعی و
قضایی و غیره
را خود به دست
بگيرد. هر DSA از
۲۲ مرد و زن
تشکيل شده با
دو قائممقام
(یک مرد و یک زن).
تقریبا نیمی
از نمایندگان
زن هستند.
طوری سازمان
یافته که
مردمی با زمینه
های مختلف،
ملیتی، مذهبی
و جنسيتی همه
می توانند در
آن شرکت کنند.
این فضای
بسیار خوبی از
صلح، برادری/
خواهری،
رضایت و آزادی
را ایجاد کرده
است.
در مدت
زمان کوتاهی
این شکل
مديريت
کارهای بسیار
زیادی انجام
داده است و يک
قرارداد
اجتماعی،
قانون حمل و
نقل، قانون
احزاب و یک
برنامه برای Tev-Dam تصويب
کرده است. در
صفحه اول
قرارداد
اجتماعی اظهار
میدارد،
"مناطق خود
مدیریت
دموکراتيک
مفاهیمی
همچون
ناسیونالیسم
دولتی، نظامی
یا مذهب و یا
مدیریت
متمرکز و حکومت
مرکزی را نمیپذيرد،
اما در برابر
اشکال سازگار
با سنتهای
دموکراتيک و
کثرت گرایی
باز است، در
برابر تمام
گروه های
اجتماعی و
هویتهای
فرهنگی و
دموکراسی
آتنی و جلوههای
بيانی مليتی
از طریق
سازمان
هايشان باز است
... " احکام
بسیاری در
قرارداد
اجتماعی وجود
دارد. پارهای
از آنها برای
جامعه بسیار
مهم است، از
جمله:
جدایی
دین از دولت
ممنوعيت
ازدواج زیر سن
۱۸ سال
حقوق
زنان و کودکان
باید به رسمیت
شناخته شود،
حمايت گردد و
اجرا شود
ممنوعيت
ختنه زنان
ممنوعيت
چند همسری.
انقلاب
باید از پایین
جامعه صورت
گيرد و پایدار
باشد
آزادی،
برابری، فرصت
های برابر و
عدم تبعیض.
برابری
بین زن و مرد
تمام
زبانهايی که
مردم صحبت می
کنند باید به
رسمیت شناخته
شوند و در
جزيره عربی،
کردی و سوری
زبان های رسمی
است
ايجاد
یک زندگی
شايسته برای
زندانیان و تبديل
زندان به جایی
برای
بازپروری و
اصلاح.
هر
انسانی حق
پناهندگی
دارد و
پناهنده بدون
رضایت او
برگردانده
نمی شود.
موقعيت
اقتصادی در
کانتون
الجزيره
جمعیت
جزيره بیش از
یک میلیون نفر
است. این جمعیت
متشکل است از
کردها، عربها،
مسیحیان،
چچنیها،
ايزدیها،
ترکمنها،
آشوریها،
کلدانیها و
ارامنه. ۸۰
درصد جمعیت
کرد است.
روستاهای عرب
و ايزدی
بسیاری بهعلاوه
حدود ۴۳
روستای مسیحی
وجود دارد.
اندازه
جزيره بزرگتر
از مجموع
اسرائیل و فلسطین
است. در دهه
۱۹۶۰، رژیم
وقت سوریه
اعمال سیاستی
را در منطقه
کردنشین تحت
عنوان "کمربند
سبز" به اجرا
درآورد که حزب
بعث زمانی که
به قدرت رسید
آن را ادامه
داد. این
سياست شرایط
را برای کردها
در مقایسه با
اعراب سوری به
لحاظ زندگی
سیاسی،
اقتصادی و
اجتماعی و
همچنین آموزش و
پرورش از آنچه
بود بدتر کرد.
نکته محوری
این کمربند
سبز انتقال و
اسکان اعراب
از مناطق
مختلف و اسکان
آنان در مناطق
کردنشین و نيز
مصادره اراضی
کردها و
توزيع آن در
میان مردم عرب
تازه وارد
بود. به طور
خلاصه،
شهروندان کرد
در رژيم اسد
در مرتبه سوم
پس از اعراب و
مسیحیان قرار
داشتند.
سیاست
دیگر رژيم اسد
این بود که
جزيره تنها باید
تولید گندم و
نفت کند. این
بدان معنی بود
که دولت مطمئن
میشد که هیچ
کارخانهای،
شرکتی یا
صنعتی در این
منطقه به وجود
نمیآمد.
جزيره ۷۰ درصد
از گندم سوریه
را تولید میکند
و به لحاظ
نفت، گاز و
فسفاتها
بسیار غنی
است. بنابراین
اکثریت مردم
در شهرهای
کوچک و
روستاها در
بخش کشاورزی
فعالند و در
شهرهای
بزرگتر در بخش
تجارت و مغازه
داری. علاوه
بر این،
بسیاری از مردم
در استخدام
دولت در آموزش
و پرورش،
بهداشت و
دستگاههای
محلی، و نيز
در خدمت نظامی
به عنوان
سرباز و به
عنوان
پیمانکاران
خرد در
شهرداریها
به کار مشغولاند.
از سال
۲۰۰۸، از
هنگامی که
رژیم اسد با
صدور یک فرمان
هرگونه ساخت و
ساز ساختمانهای
بزرگ را ممنوع
ساخت با توجیه
وضعیت جنگی (اشاره
به جنگهای
مداوم در
منطقه) و نيز
به دلیل
دورافتاده و
مرزی بودن این
منطقه، وضعیت
رو به وخامت
گذاشت. در حال
حاضر، وضعیت
بد است. تحریمهای
اعمال شده هم
از طرف ترکیه
است و هم دولت
اقليم کردستان (KRG) در
کردستان عراق.
زندگی در
جزيره بسیار
ساده است و
استانداردهای
زندگی بسیار
پايين است اما
آنها فقر
ندارند. مردم،
به طور کلی،
شادند و اولویت
را به آنچه که
در جهت به دست
آورد موفقیت
باشد، میدهند.
برخی
از ضروریاتی
که هر جامعهای
باید برای
زنده ماندن
داشته باشد در
کردستان غربی
موجود است که
مهم است،
حداقل برای
زمان موجود ،
برای جلوگیری
از گرسنگی، بر
روی پای خود
ایستادن و
مقاومت کردن
در برابر
تحریمها از
سوی ترکیه و
حکومت اقلیم
کردستان. این
الزامات شامل
داشتن مقدار
زیادی گندم
برای نان و
کلوچه است. در
نتیجه، قیمت
نان تقریبا
رایگان است.
نکته دوم این
است که نفت هم
ارزان است و
آنطور که مردم
می گویند،
"قیمت آن مثل
قیمت آب است".
مردم از نفت برای
همه چیز
استفاده میکنند.
در خانه،
رانندگی
وسایل نقلیه و
تجهیزات
کوچکی که برای
طیف وسیعی از
صنایع مورد
نیاز است.
برای تسهیل
این وابستگی
به نفت، Tev-Dam برخی از
چاه های نفت و
مخازن نفت
پالایش شده را
بازگشایی
کرده است. در
حال حاضر،
آنها نفت بیشتر
از نیاز منطقه
تولید میکنند
به طوری که
قادرند
مقداری را
صادرات کنند و
اضافه را نیز ذخیره
کنند.
برق یک
مشکل است به
دلیل اینکه
اکثراً در
منطقه همسایه
تحت کنترل
داعش تولید میشود.
درنتيجه،
مردم فقط برای
حدود ۶ ساعت
در روز برق
دارند. اما
این رایگان
است و مردم
برای آن چيزی
پرداخت نمیکنند.
این تا حدودی
توسط Tev-Dam با
فروش دیزل به
قیمت بسیار
نازل به هر کس
که یک ژنراتور
خصوصی دارد به
شرطی که برق
توليدی را با
یک نرخ بسیار
ارزان به ساکنان
محلی عرضه
کند، حل شده
است.
بلحاظ
ارتباطات
تلفنی، تلفنهای
همراه يا از
خط KRG و یا از
خط ترکیه
استفاده میکنند؛
بستگی به اين
دارد که کجا
باشيد. خطوط زمینی
تحت کنترل Tev-Dam و DSA هستند و به
نظر می رسد که
به خوبی کار
میکنند...
البته اين هم
مجانی است.
مغازه
ها و بازارها
در شهرها به
طور معمول از صبح
زود تا ۱۱ شب
باز می باشد.
بسیاری از
کالاها از
کشورهای
همسایه به
منطقه قاچاق
می شود. دیگر
کالاها از
بخشهای دیگر
سوریه می
آیند، اما
آنها به دلیل
پرداخت عوارض
سنگین به
نیروهای سوری
و یا گروههای
تروریستی
برای اجازه
عبور کالا به
درون کانتون
جزيره گران
هستند.
وضعيت
سياسی در «جزيره»
همانطور
که گفته شد،
ارتش اسد
عمدتاً از
منطقه عقب
نشینی کرد اما
بخشی هنوز هم
در دو شهر در کانتون
جزيره باقی
مانده است.
رژیم هنوز هم
کنترل بیش از
نیمی از شهر
بزرگ منطقه
(الحسکه) را در اختياردارد،
در حالی که
نیم دیگر در
دست PDU (يگانهای
مدافع خلق)
است.
نیروهای
دولتی در شهر
دوم منطقه
(القامشلی) باقی
ماندهاند،
جایی که آنها
منطقه کوچکی
را در مرکز شهر
در کنترل
دارند. با این
حال، در منطقه
اشغال شده،
اکثریت قریب
به اتفاق مردم
به ادارات و مراکز
خدمات دولتی
مراجعه نمیکنند.
تعداد
نیروهای رژیم
در این شهر
بین ۶و ۷ هزار
ست و فقط
کنترل
فرودگاه و
اداره پست را
در دست دارند.
هر دو
طرف به نظر می
رسد که
موقعیت، قدرت
و اقتدار
یکدیگر را به
رسمیت شناختهاند
و از درگیری و
یا رویارویی
خودداری میکنند.
من این وضعیت
را سیاست " نه
جنگ و نه صلح" میخوانم.
این به این
معنا نیست که
ميان آنها درگیری
نبودهاست،
چه در حسکه و
چه در قامشلی
درگیری رخ داده
است و باعث
مرگ بسیاری از
هر دو طرف شده
است، اما تا
کنون، روُسای
قبایل عرب هر
دو طرف را
وادار به
همزيستی کردهاند.
زنان و
نقش آنها
شکی
نیست که زنان
و نقش آنها تا
حد زیادی پذیرفته
شده است و
آنها پستهايی
در تمام سطوح
هم در سطوح
بالا و هم در
سطوح پایین Tev-Dam،
PYD و DSA را به عهده
گرفتهاند.
آنها سیستمی
به نام رهبری
مشترک و
سازماندهی
مشترک دارند.
این به این
معنی است که
در رأس هر
اداره، هر بخش
دولتی و یا
نظامی باید
زنان حضور
داشته باشند.
علاوه بر این،
زنان نیروهای
مسلح خود را
دارند. برابری
کامل بین زنان
و مردان وجود
دارد. زنان
نیروی بزرگی
هستند و قوياً
در هر بخش از
خانه مردم،
کمیته ها،
گروه ها و
کمونها
درگیر هستند.
زنان در
کردستان غربی
فقط نیمی از
جامعه را
تشکیل نمی
دهند، بلکه
موثرترين و
مهمترين
نیمه جامعهاند
تا جائی که
اگر زنان دست
از فعاليت
بردارند و یا
از گروه های
فوق خارج
شوند، جامعه
کرد ممکن است
فرو بپاشد.
زنان حرفهای
بسیاری در
سیاست و امور
نظامی حضور
دارند که برای
سالها با PKK در کوهها
بودند. آنها
بسیار سرسخت،
بسیار مصمم،
بسیار فعال،
بسیار
مسئوليتپذير
و بسیار شجاع
هستند.
کمونها
کمونها
فعالترين
واحد در خانه
مردم است، و
در همه جا
مستقر شدهاند.
آنها نشستهای
هفتگی خود را
به طور منظم
دارند و به
بحث در مورد
مشکلاتی که با
آن مواجهاند
میپردازند.
هر کمون
نماینده خود
را در خانه
مردم، در
محله، روستا
یا شهری که در
آن آنها مستقر
شدهاند،
دارد.
در زیر
تعریف کمون از
بیانیه Tev-Dam از عربی
ترجمه شده است:
"کمونها
کوچکترین
واحد و فعالترين
آنها در جامعه
هستند. آنها
عملاً از دل جامعه
و بر پايه
آزادی زنان و
محیط زیست و
اتخاذ
دموکراسی
مستقیم شکل
گرفتهاند .
"کمونها
بنا بر اصل
مشارکت
مستقیم مردم
در روستاها،
در کوچه و
خیابان و محله
و شهر تشکیل
میشوند. اینها
مکانهايی
هستند که مردم
بنا بر میل و
علاقه و عقايدشان
و
اراده
آزادشان خود را
سازمان میدهند
و فعالیت های
خود را در
مناطق مسکونی
آغاز میکنند
و درها را
برای بحث در
مورد تمام
مسائل و راه
حل ها باز میکنند.
"کمونها
ايجاد و ترویج
کمیتهها را
در دستور
دارند. آنها
برای يافتن
راه حلهای
مسائل
اجتماعی،
سیاسی، آموزش
و پرورش، امنيت
و دفاع از خود
و حفاظت از
قدرت خود و نه
از دولت گفتگو
و جستجو میکنند.
کمون قدرت خود
را از طریق
سازماندهی
کمون کشاورزی
در روستاها و
همچنین کمونها،
تعاونی ها و
انجمن ها در
محلات برقرار
میکند.
" کمون
در کوچه و
خیابان،
روستاها و
شهرها با مشارکت
همه ساکنان
تشکیل شده و
هر هفته یک
جلسه دارد. در
جلسه کمونی
تمام تصمیمات
به طور علنی
توسط افرادی
که در کمون
هستند و سنشان از
۱۶سال
بيشتر است
گرفته میشود. "
ما به
جلسه یکی از
کمونها در
محله کُرنیش
در شهر قامشلی
رفتيم. ۱۶ تا ۱۷
نفر در جلسه
حضور داشتند.
اکثر آنها را
زنان جوان
تشکيل میدادند.
ما درگير یک
گفتگوی عمیق
در مورد فعالیتها
و وظایفشان
شديم. آنها به
ما گفتند که
در محله شان
۱۰ کمون دارند
و تعداد اعضای
هر کمون ۱۶
نفر است. آنها
به ما گفتند:
"ما همان کاری
را میکنيم که
کارگران
جامعه میکنند،
از جمله ديدار
از مردم، حضور
در جلسات هفتگی،
بررسی هرگونه
مشکل در محل،
حفاظت از مردم
و طبقه بندی
مشکلات آنها،
جمع آوری
زباله در
منطقه، حفاظت
از محیط زیست
و شرکت در
جلسه بزرگ
[احتمالا منظور
مجمع عمومی
است ـم] برای
گزارش در مورد
آنچه در هفته
گذشته اتفاق
افتادهاست.
در
پاسخ به یکی
از سوالات من
آنها تایید
کردند که هیچ
کس ، از جمله
هيچ یک از
احزاب سیاسی،
در تصمیم گیریها
دخالت نمیکنند
و این که تمام
تصمیم گیریها
جمعی است.
آنها چند مورد
که به تازگی
در مورد آنها
تصمیم گرفته
شده بود را ذکر
کردند: "یکی از
تصميمات در
رابطه با یک
قطعه بزرگ
زمین در یک
منطقه مسکونی
بود که می
خواستیم از آن
جهت یک پارک
کوچک استفاده
کنيم. ما به
شهردار شهر
مراجعه کرديم
و تصمیم
خودمان
به او گفتيم
و کمک مالی
خواستيم. شهردار
به ما گفت که
کار خوبی است
ولی آنها تنها
میتوانستند
۱۰۰ دلار در
اختيار ما
بگذارند. ما پول
را گرفتيم و
۱۰۰ دلار دیگر
هم از مردم
محلی برای
ساخت یک پارک
خوب کوچک جمع
آوری کرديم". آنها
پارک را به ما
نشان دادند و
گفتند:
"بسیاری از ما
بطور جمعی بر
روی آن کار کرديم
تا آن را بدون
نیاز به پول
بیشتری به پایان
برسانيم". در
مثال دیگری
گفتند که،
"شهردار می
خواست یک
پروژه را در
محله شروع
کند. ما به او
گفتیم که تا
دریافت نظرات
از همه نمی
توانیم آن را
قبول کنیم. ما
یک جلسه
گرفتيم و درباره
آن بحث کرديم.
این جلسه به
اتفاق آرا آن
را رد کرد.
کسانی بودند
که نتوانستند
در جلسه حضور
يابند،
درنتيجه ما به
آنها در خانههايشان
مراجعه کرديم
تا نظرشان را
بگيريم. همه
در کمون به
اين پروژه
جواب رد دادند."
احزاب
اپوزيسيون
کردی و مسيحی
بیش از
۲۰ حزب سیاسی
کرد وجود
دارد. چندتايی
به DSA پیوسته
اند اما
شانزده حزب
ديگر نپيوستهاند.
برخی خود را
از سیاست
بيرون کشيدهاند،
در حالی که
دیگرانی با هم
متحد شدهاند
تا یک حزب
بزرگتری را
راهاندازی
کنند. در حال
حاضر دوازده
حزب تحت نام پوششی
"اجلاس میهنی
کردستان در
سوریه" متحد شدهاند.
این سازمان،
کم و بیش
اهداف و
استراتژی
مشترکی دارد.
اکثر احزاب متحد
در این سازمان
چتری از مسعود
بارزانی، رئیس
دولت اقليم
کردستان (KRG)،
حمایت میکنند
که رهبر حزب
دموکرات
کردستان در
کردستان عراق
است.
سابقه
خونینی بین
حزب دموکرات و PKK وجود دارد که
سابقه آن به
دهه ۱۹۹۰ برمیگردد.
درگیریهای
شدیدی بین اين
دو گروه در
کردستان عراق
بوده که
هزاران کشته
در هر دو طرف
بجای گذارده و
این زخمی است
که هنوز هم
درمان نيافته
است. باید
اشاره کنم که
دولت ترکیه که
نزدیک به حزب
دموکرات بود
در اين جنگ
دست داشته است
و به دلایل
مربوط به خودش
در حمله به
نیروهای PKK در
مرز عراق و
ترکیه کمک میکرد.
PKK و حزب
اتحاد
دموکراتیک (PYD) حامی
تغییراتی
بودند که در
کردستان
سوریه به وقوع
پيوسته بود.
اما این
تغييرات قطعا
نه در منافع
ترکیه بود ونه KRG. ترکیه و
حکومت اقلیم
کردستان
همچنان بسیار
نزدیک با
يکديگر باقی
ماندهاند.
حزب
دموکرات هنوز
هم برخی کردها
را در کردستان
غربی به لحاظ
مالی و نيز
سلاح در تلاش
برای راه
اندازی يک
نيروی
ميليشيا از
برخی از احزاب
سیاسی و به
منظور بی ثبات
کردن منطقه
کمک میکند.
اجلاس میهنی
کردستان در
سوریه که
قبلاً اشاره
شد توسط
دوازده حزب
سیاسی راه
اندازی شده،
بسیار نزدیک
به حزب دموکرات
است.
ملاقات
ما با احزاب
مخالف بیش از
دو ساعت به طول
انجامید و
اکثر آنها
حضور داشتند.
ما با اين
سؤال آغاز
کرديم که
رابطهشان با PYD، DSA و Tev-Dam چگونه است.
آیا آنها آزاد
هستند؟ آیا
هیچ یک از
اعضا یا
حامیان آنها
تحت تعقيب و
یا دستگیری
توسط PDU و WDU بودهاند؟
آیا آنها
آزادی
سازماندهی
مردم، تظاهرات
و سازماندهی
فعالیتهای
دیگر را
دارند؟
سوالات زيادی
پرسیده شد. پاسخ
به تمام سؤال
ها مثبت بود.
بازداشتی
نبوده، هیچ
محدودیتی
برای آزادی و
یا انجام
تظاهرات
نبودهاست.
اما همه آنها
نظر مشترکی
داشتند که نمی
خواهند به در DSA شرکت کنند.
آنها
سه اختلافات
با PYD و DSA داشتند.
آنها معتقدند
که PYD و Tev-Dam به مردم
کرد خیانت
کردهاند. از
جمله دلایلشان
این بود که
نیمی از حسکه
تحت کنترل
دولت است و
نیروهای دولت
هنوز هم در
شهر قامشلی هستند،
هر چند تصديق
میکردند که
این نیروها
ناکارآمد
هستند و تنها
بخش کوچکی از
سرزمین را در
کنترل دارند.
در نظر آنها
این یک مسئله
بزرگ بوده و PYD و Tev-Dam به
شکل بدی با
رژیم سوریه
سازش کردهاند.
ما
همچنين چند
روز بعد با
نمایندگانی
از دو حزب
سیاسی مسیحی و
سازمان
جوانان مسیحی
در قامشلی
ملاقات کرديم.
هیچ یک از این
احزاب به DSA یا Tev-Dam ملحق نشده
بودند اما
اعتراف میکردند
که آنها رابطه
خوبی با DSA و Tev-Dam دارند
و با سیاست
های آنان
مشکلی ندارند.
آنها همچنین
قدردانی میکردند
که امنیتشان،
و حفاظت در
برابر ارتش
سوريه و گروه
های تروریستی
به دلیل وجود
نیروهای
مدافع خلق و
مدافع زنان که
زندگی خود را
قربانی میکردند،
است. با این
حال، اعضای
سازمان
جوانان مسیحی
در قامشلی از DSA و Tev-Dam راضی
نبودند. شکایت
آنها مربوط
بود به نداشتن
برق به اندازه
کافی و اينکه
چيزی برای جوانان
در شهر نيست.
قبل از
ترک منطقه
تصمیم گرفتيم
که با مغازه
داران،
بازرگانان،
صاحبان غرفه و
بازاريان صحبت
کنيم و دیدگاههای
آنان را
بدانيم. همه
به نظر میرسید
که نظر و
عقيده بسیار
مثبتی نسبت به DSA و Tev-Dam دارند.
آنها راضی
بودند بواسطه
وجود صلح، امنیت
و آزادی در
کسب و کارشان
بدون دخالت از
طرف احزاب و
یا جناحها.
November 02, 2014
برگرفته
از : «آزادی
بیان»
http://www.azadi-b.com/G/2014/11/post_114.html