دوقلوهای
افغانی –
پاکستانی (بخش
اول)
نوشتۀ
: په په
اسکوبار
ترجمۀ:
نصرالله قاضی
مذاکرات
بین باراک
اوباما رئیس
جمهور ایالات
متحدۀ آمریکا
و دوقلوهای
افغانی
–پاکستانی (اَفپَک)
یعنی
حمیدکرزائی
رئیس جمهور
افغانستان و
آصف علی
زرداری رئیس
جمهور
پاکستان ضمن نشان
دادن" تعهد
پایدار"آمریکا
برای حضورش در
نشست های
مربوط به جنگ
فراتراز یک
ملاقات فوری
برای مقاوله
وجلوگیری از
جنگ و نجات
تمدن بشری بود.
این ملاقات در
واقع برای نام
گذاری تازه و دقیقی
برای"جنگ
طولانی "
پنتاگون صورت
گرفته بود.
اوباما
گفت " تعهد
پایدار" قبل
از هرچیز
بمعنی " شکست
القاعده " است
و پس از مکثی کوتاه
ادامه داد "
همین طور
حمایت از دو
دولت مستقل و
منتخب
پاکستان و
افغانستان
میباشد" .وقتی
که دست نشانده
جرج بوش در
افغانستان و
شوهر نخست
وزیر قبلی
پاکستان یعنی
شوهر بی
نظیربوتو "
مستقل "
نامیده
میشوند،
انسان فکر
میکند که هنوز
جرج بوش در
کاخ سفید است .
در اثبات
اعتباردموکراتیک
و بی عیب و نقص
خود آقای
کرزائی یکی از
فرماندهان
طراز بالای سابق
جمعیت اسلامی
بنام محمد
فهیم را برای
معاونت ریاست
جمهوری خود
نامزد کرده تا
در انتخابات
جدید با هم
مبارزۀ
انتخاباتی را
پیش ببرند.
محمد فهیم با
افراد مسلح
خود مشکوک به
قاچاق مواد
مخدر بوده و
بخاطر نقض
مکررحقوق بشر از
سوی ناظران،
مورد اعتراض
واقع شده است .
واضح است که
کرزائی به
آراء تاجیکها
در انتخابات
ریاست جمهوری
ماه اوت ۲۰۱۰ احتیاج
دارد و
میدانیم که
محمد فهیم
تاجیک است و
کرزائی پشتون
میباشد .
ابراز "
تأسف عمیق "
هیلری
کلینتون وزیر
امور خارجۀ
آمریکا
پس از حملۀ "
دقیق" هوائی به
استان
دورافتادۀ
فرح در غرب
افغانستان
احتمالأ باعث
شد که کرزائی
در واشنگتن از
خود بد خلقی
زیادی نشان
ندهد. ناظرین
محلی معتقدند
که در این
حملۀ هوائی
بیش از ۱۰۰ نفر
افغان به آتش
کشیده و کشته
شدند و ۷۰ درصد
آنان زن و بچه
بوده اند.
بافت حکومتی
کلید قضیه است
: دولت فاسد ،
نادان و
ناکارآمد کرزائی
که در تیول
راهزنان وجنگ
سالاران
افغانی میباشد
بازگشت
طالبان را
آسان تر کرده
است.
جنگ
تریاک اوباما
روشن است
که شدیدتر شدن
جنگ در
تابستان
امسال (۲۰۱۰) را
به جنگ اوباما
علیه تولید
تریاک در
افغانستان
نسبت میدهند.
بازگشت
تاریخی جالبی
است که
امپراطوری
بریتانیا که
خودش
افغانستان را از
ایران جدا کرد
خواهان
اعتیاد چینی
ها به تریاک
بودند ولی
امروز
امپراطوری
آمریکا خواستار
عدم کشت آن
توسط افغان
هاست . هدف
نابود کردن
مزارع کشت خشخاش
پشتونها در
استان جنوبی
هلمند یعنی مرکز
تریاک جهان
است . این کار
جنگ بدون
تبعیضی است بر
علیه
کشاورزان
پشتون که
قرنها به کشت
خشخاش مشغول
بوده اند.
لازم به توضیح
نیست که هزاران
هزار از این
کشاورزان به
نیروهای
رنگارنگ
"طالبان"
میپیوندند.
نابود
کردن منابع
درآمد شمار
بزرگی از
افغانهای
فقیر
دراصطلاح
پنتاگونی آن
بمعنای " قطع طالبان
از منابع مالی
" میباشد که از
قضا " منبع
عمدۀ در آمد "
برای جنگ
سالاران
افغانی موافق
آمریکا نیز
هست و آنان
نمیگذارند
نانشان قطع
شود. برنامه
ریزان نابود
سازی مزارع
خشخاش گاهی
فراموش
میکنند که
طالبان از
میلیونرهای
متقی خانوداه
های سلطنتی-
نفتی خلیج
فارس و از
کسانی در
عربستان
سعودی پول
دریافت میکند
. این همان عربستان
سعودی است که
رابرت گیت
رئیس پنتاگون
را به خواهش
واداشته تا از
طالبان حمایت
نکنند.از
ژانویه که
اوباما کارش
را شروع کرده
تا بحال
فشاربیرحمانه
ای را بر
پاکستان وارد
کرده است و به
پاکستان
میگوید
:فراموش کن که
هند دشمن توست
، ما میخواهیم
جنگ " ما " را
بجنگی : یعنی
علیه طالبان و
" القاعده " .
بنابراین باید
انتظار داشت
که هر کشاورز
تریاک ویا هر
دهقانی که تبر
، خنجر یا
تفنگ سرپرو زنگ
زده اش را
بسوی سربازان
مسلح به سلاح
های فوق مدرن تکان
میدهد باید "
تروریست " نامیده
شود . این فصلی
جدید از جنگ
پنتاگون علیه فقیر
ترین مردمان
جهان است .
کارتان
تمام است چون
من چنین
میگویم
در بخش
پاکستانی
افپک همه
عملیات به نام
ضد شورش انجام
میشود . بی دلیل
نیست که ژنرال
پترایوس
همواره
میگوید "من خودم
را برای سال ۲۰۱۲ آماده
میکنم".
ببینیم روابط
عمومی
پنتاگون چگونه
عمل میکند .
رابرت گیت به
کمیتۀ مخصوص
سنا اخطار کرد
که چنانچه
بودجۀ مخصوص ۴۰۰ میلیون
دلاری برای
مقابله با
مخالفین در
پاکستان را
تائید نکنند
این جنگ که
تحت فرماندهی
ژنرال
پترایوس پیش
میرود به جائی
نخواهد رسید و
دولت پاکستان
سقوط خواهد
کرد . طبیعتأ
وزیرامور
خارجه هم همین
ساز را میزد
زیرا کلینتون
هم اشاره کرد
که دولت پاکستان
تا 6 ماه دیگر
سقوط خواهد
کرد
.
تاکتیک
واقعی
پنتاگون– پول
را بده و خفه
شو- در واقع
همان جنگ بوش
است " جنگ در
مناطق
تروریست زا" و
علتش این است
که همان
سیاستهای
موجود در دولت
قبلی آمریکا
عینأ به دولت
اوباما تحویل داده
شده است . حرف
آخر این است
که پنتاگون
جنگ را پیش
میبرد ولی این
بار با استفاده
از ارتش
پاکستان.
تاکتیک
پنتاگون برای
مصرف داخلی
یعنی برای مردم
آمریکا
تاکتیک ایجاد
ابهام وترس و
سوءظن است.
برای مثال جف
مورل سخنگوی
پنتاگون در
بارۀ پاکستان
گفت که "
پاکستان برای
نظامیان آمریکائی
یک منطقۀ جنگی
بشمار
نمیاید" . پس
از وی آدمیرال
مایک مولن و
رئیس ستاد
مشترک آمریکا
که در سه هفتۀ
گذشته دوبار
به پاکستان
سفر کرده گفت
که در حوزۀ افپک
طالبان " منافع
ملی ما را در
منطقه وامنیت
ما را در داخل
آمریکا تهدید
میکند" . گفتۀ
آدمیرال مایک
مولن در حقیقت
پژواک صدای
کلینتون و بوش
بود که گفته
اند طالبان "خطر
موجود" در
پاکستان است . و در
پایان ژنرال
پتراویوس
حلقۀ ترس و
وحشت را چنین
کامل میکند که
با نامه ای
خطاب به کمیتۀ
خدمات مسلح
مجلس
نمایندگان
تاکید میکند
که اگر ظرف دو
هفته ارتش
پاکستان
برطالبان
غلبه نکند
دولت پاکستان
احتمالأ سقوط
خواهد کرد .
مطلب فوق کنه
تفکر پنتاگون
و پترایوس را
نشان میدهد : آنها
میدانند که در
دراز مدت یک
دولت نظامی
دیکتاتور در
پاکستان برای
آمریکا بهتر است
. به دولت
زرداری
بدرستی به چشم
یک دولت ساختگی
نگریسته
میشود . همان
طور که قبلأ
ژنرال مشرف
آمد این بار
هم پترایوس
میتواند
هرافسر ارتشی
را به ریاست
جمهوری
پاکستان
بگمارد البته به
گفتۀ خود
پترایوس بجز
رئیس ستاد
مشترک پاکستان
یعنی اشفق
کیانی .
این همان
چیزیست که
اوباما در
کنفرانس
مطبوعاتی
صدمین روز
ریاست جمهوری
خود بدان
اشاره کرد .وی
گفت "
همکاریها و
مشاورات جدی
نظامیان با
نظامیان" و
کاهش کمکهای
ریز و درشت به
زرداری مورد
نظر است . منظور
اوباما از
کمکهای ریز و
درشت اشاره به
دولت سست و
فاقد لیاقت
وعاری از
حمایت مردم
پاکستان بود .
با توجه به
شکل گفتار
اوباما باید
قضاوت کرد که
اوباما
روز قبل در
واشنگتن این
دعا را در گوش
زرداری
خوانده بوده
است . اشاره به
هزینۀ جنگی
نشان دهندۀ
ارزیابی اوباما
از پاکستان
است " در عین
حالی که ما به
حاکمیت
پاکستان
احترام
میگذاریم
باید توجه کنیم
که ثبات
پاکستان
بامنافع
استراتژیک
عظیم و امنیت
ملی ما رابطه
دارد و ما
نمیخواهیم
ببینیم که با
دولت شبه
نظامی که مسلح
به نیروی اتمی
است روبرو
هستیم".
"حاکمیت
پاکستان" شوخی
است ؛ پاکستان
در حال حاضر
آشکارا از
واشنگتن
اداره می شود.
اینکه "ما به
حق حاکمیت
آنها احترام
میگذاریم"
بدین معنا
نیست که این
کار را خواهیم
کرد .برای
اوباما و
پنتاگون که
عملأ با
پاکستان
بمثابه یک
مستعمرۀ حقیر
رفتار میکنند
نسبتأ راحت تر
است با زرداری
طرف باشد تا
با یک دولت
نظامی. این
موضوع که
افکار عمومی
پاکستان همان
اندازه از
طالبان منزجر است
که از یک
حکومت نظامی
دیگربسیار بی
ربط است.
مبارزۀ
طبقاتی در درۀ
سوات
قضیۀ
"طالبانیزه"
کردن پاکستان
که پنتاگون آن
را در پاکستان
دامن میزند
بنظر میرسد
تاکتیکی برای
منحرف کردن از
ترسهای واقعی
تریست . من
قبلأ اشاره
کرده ام که بر
اساس گزارشی
که درروزنامۀ
پاکستانی سحر
چاپ شد شبح
طالبانیزه
کردن کراچی
بیشتر حاکی از
درگیریهای
قومی بین
پشتونها و
اردو زبانان
که اصلیت هندی
دارند واکثرأ ساکنین
آن منطقه
هستند میباشد
تا اینکه پشتونهای
کراچی
بخواهند راه و
روش طالبان را
به اجراء
بگذارند .
همانطور
که همه بیاد
میاورند
استراتژی
اولیۀ دولت
اوباما جنگ
هواپیماهای
بدون سرنشین در
مناطق تحت
نفوذ طالبان
بهمراه شدت
دادن جنگ در
افغانستان
بود . اما این استراتژی
عامل طالبان
را در نظر
نگرفته بود . نهضت
اجراء قوانین
اسلام به
رهبری صوفی
محمد موفق شد
که دهقانان بی
زمین درۀ سوات
را سازماندهی
کند و آنان را
برای احقاق
حقوقشان و
برای
" توزیع مجدد
ثروت" علیه
فئودال های ثروتمند
وحریصی که
معمولأ هم جزو
سیاستمداران
منطقه اند وهم
ماموردولتی
اند بشوراند. بنظر
میرسد که
طالبان
وابسته به
مسجد به وقایع
جاری در
آمریکای
لاتین توجه
داشته اند
منظورم این
است که
آنهااساسأ با
دست یازیدن به
مبارزۀ
طبقاتی
توانستند
قدرت بگیرند .
اسلام آباد
مجبور شد در
درۀ سوات به
اجراء نظام
عدل اسلامی
(فقه اسلامی)
تن بدهد.
این
مقاله در
تاریخ ۹ مه
۲۰۰۹ در مجلۀ
آسیا تایمز
آنلاین به چاپ
رسیده است .