مصاحبه
با فرمانده واحدهاي
دفاعي زنان (ي.
پ. ژ) در
كوباني
در
جديدترين
گزارشي كه وبسايت
Ozgur
Gunden منتشر
كرده، ارسين
كاكسو با مريم
كوباني،
فرماندهي
نيروهاي ي. پ. ژ
در منطقهي
كوباني
مصاحبه ميكند.
مريم دربارهي
وضعيت
كوباني، جنگ
با ISIS،
تاريخچهي ي.
پ. ژ. و به طور
كلي دربارهي
پيشرفت
انقلاب در
روژاوا سخن ميگويد.
ترجمه اين
مصاحبه در زير
آمده است.
ــ
ارزيابي شما
از نزديك به
يك سال نبرد و متعاقب
آن محاصرهي
كوباني چيست؟
آيا ميتوانيد
از چشم يك
فرماندهي
جنگ حوادث يكسال
گذشته را
توضيح دهيد؟
نبرد
در كوباني 20
ژوييه سال
گذشته با هدف درهمشكستن
مناطق
كردنشين رخ
داد. با اين
هدف كوباني
انتخاب شد. پس
از كوباني،
كنترل ساير
مناطق يك به
يك برنامهريزي
شد. ابتدا به Serekaniye
هجوم بردند.
سپس دوباره سراغ
كوباني آمدند.
يكي از مهمترين
عوامل در
حملات به
كوباني وضعيت ژئوپولتيك
آن بود. يك سوي
آن رودخانه
فرات است و
سوي جمعيت
بزرگي اعراب ساكن
آن منطقه. شرق
كوباني Gire Spi (Til Ebayad) است كه در
آنجا جمعيت
بزرگي از
اعراب زندگي
ميكند. وضعيت
جغرافيايي،
استراتژي
نظامي را
تعيين ميكند.
نابودي اين
منطقه روند
نابودي مناطق
ديگر را سهلتر
خواهد كرد.
كوباني يك سال
است محاصره
شده و خشونت
مداومي نسبت
به آن اعمال
ميشود. جنگ
در كوباني رخ
داد يك جنگ
رواني، نظامي
و اقتصادي
است.
ــ
ميتوانيد
منظورتان را
از جنگ
اقتصادي روشن
كنيد؟
بيشك
يكي از
كارآمدترين
شيوهها براي
تسليمشدن يك
ملت همانا
نابودي ارادهي
آنها و
وابسته كردنشان
يعني وابستهكردن
اقتصادي آن
است. اين
سياست
مدرنيتهي
سرمايهداري
است. ابتدا
شما را گرسنه
نگه ميدارند
و بعد تسليمتان
را ميپذيرند.
در بسياري از
كشمكشها از
اين شيوه
استفاده شده
است. در جنگ
جهاني اول و
دوم نيز اين شيوه
نجام شده است.
اكنون اين
شيوه در اين
جنگ جهاني سوم
نيز استفاده
ميشود .
يكسال است كه جريان
آب به كوباني قطع
شده است. برق
داده نميشود.
دادوستدي در
كار نيست. نه
چيزي از بيرون
نميآيد و نه چيزي
بيرون ميرود.
اين جنگي است
قائم به ذات.
اجبار مردم به
مهاجرت با
محروم كردن
آنها از كار و
از نان، يك
نوع خاص از جنگ
است. بيرحمانهترين
راه براي
تسليمكردن
مردم است.
بسياري از روشهاي
ويژه در اين
جنگ آزموده ميشود.
اما مقاومت و
قهرماني نيز در
اين جنگ مثالزدني
بوده است. من
اين ادعا را
ميتوانم
دربارهي جنگ
رواني ثابت كنم.
نبرد هر روزه
در جايي جريان
دارد. در اين
منطقه جمعيتي
زندگي ميكنند
كه همهي آنها
لزوماً سرباز
نيستند و همين
سبكهاي
متفاوتي از
خلقوخو
آفريده است.
مثلا در برخي
دهات ما
هنگامي كه
خمپارهاي
شليك ميشود،
بچهها شرط ميبندند
كه خمپارهها
كجا فرود ميآيند.
بچهها با
پوكهي گلولهها
بازي ميكنند.
اين وضعيت
غيرانساني
است. بچهها به
جاي عروسك، با
خمپاره و
گلوله بازي ميكنند.
خب اين خطر
بزرگي براي
جامعه است.
اما كنار آن روحيه
مقاومت سر
برآورده است.
مثلاً كودكي
ده ساله به
شما خواهد
گفت: «رفيق، از
اين جاده نرو،
تروريستها
آنجا كمين
كردهاند.»
ــ آقاي
اوجالان در
يكي از
ديدارهايش
اعلام كرد كه
«براي اينكه
مردم روژاوا
بتوانند
الگوي خود را
بيافرينند،
بايد مردمي
رزمنده
باشند». به
عقيده شما آيا
كوباني تا
الان در موضوع
دفاع از خود
موفق بوده
است؟
كوباني
شهري است كه
به دليل همين ميهندوستي
شهرت دارد.
مسئلهاي كه پيوند
نزديكي با
سرزمين دارد. در
نتيجهي اين
ميهنپرستي و
پيوند با
سرزمين، روحيهي
نظامي به وجود
ميآيد. روحيه
رزمنده و
مبارزهجويانه
نخست از ميهنپرستي
ميآيد. اگر
مردمي به
سرزمين خود
عشق نداشته
باشند، امكان
ندارد بتوانند
در آن زندگي
كنند. و به
همين دليل هم،
ميتوانم ادعا
كنم كوباني
موفق بوده
است. مثلاً
بسياري از
دهات ما
محاصره شدهاند.
وقتي به آنها
ميگويم كه
بچهها را از
منطقه دور
كنند، به ما
ميگويند:
«وقتي قرار
باشد سرزمين
ما از دست
برود، بهتر
است ما و بچههايمان
هم از دست
برويم.» آنان
ميگويند
زندگي در
سرزميني
بيگانه هيچ
معنايي ندارد.
ما نزديك به 200
شهيد طي سال
گذشته داشتيم.
بسياري از
آنها از افراد
خانوادهها بودند.
بيترديد اين
موضوع خيلي
مهم است. يعني
در انقلاب
مردم فقط
جوانان
نيستند كه ميجنگند.
جوان و پير، مرد
و زن همه ميجنگند.
تعداد شهداي
مرد و زن ما
تقريباً يك اندازه
است. اين همان
روحيه
«مبارزه»اي
را نشان ميدهد
كه آپو درباره
آن سخن گفته
بود. در برخي
مقاطع، اين
روحيه مبارزهطلبي،
شيوهاي براي
زندگي است.
همانطور كه
روحيهي
انقلابي فقط
نظاميگري
نيست بلكه شيوهاي
از زندگي است،
اين روحيه
مبارزاتي نيز
روحيهاي
خلاقانه است.
مثلاً امسال
آب كوباني قطع
شد. اما همه
چاه حفر كردند
كه بسياري
نيازها را رفع
كرد. اين
روحيه مبارزهجويانه
است. هنگامي
كه اين روحيه
سازمان داده شود،
در كل جامعه
گسترش مييابد.
در واقع جامعهي
سازمانيافته
جامعهاي است
جنگنده. اما
ما هنوز ضعفهايي
داريم زيرا
هنوز اين فرصت
را نداشتهايم
كه به تك تك
مردم برسيم.
ــ
با وجود جنگ،
شاهد ايجاد
زندگي جديدي
در كوباني
هستيم. آيا
شرايط جنگي
كار نوسازي را
مختل نكرده
است؟
بيشك
تاثير عظيمي
داشته است.
جنگ يك واقعيت
است كه شب و
روز انسان را
به خود مشغول ميكند.
دشمن به شما
هيچ فرصتي نميدهد.
كمي قبل كه
درباره جنگ
رواني صحبت ميكردم،
ميخواستم
درباره اثرات
جمعي و نه
فردي بگويم.
مثلاً مردم
كوباني
سبزيجات خود
را امسال
كاشتند چون
نميتوانستند
آنها را از
بيرون شهر تهيه
كنند. اما
هنگامي كه
نبرد آغاز شد،
بيشتر محصولهاي
پيرامون فرات
خشك شدند. اينها
ممكن است مسائل
كوچكي باشند
اما بر زندگي
يك خانواده يا
يك جامعه يا
يك شهر تاثير
ميگذارند.
واقعيت غيرقابلانكاري
است كه كاستيهايي
هم بوده و ما
در همه قلمروها
به نيازهاي جامعه
نرسيدهايم.
يعني ميخواهم
بگويم جنگ
جريان دارد.
مردم تمام روز
كار ميكنند
تا نيازهاي
خود را برطرف
كنند و شب
اسلحه دست ميگيرند
و در جبهه
موضع ميگيرند.
ــ
اگر به هدف ISIS در حمله
دوباره به
كوباني توجه
كنيم، به عقيدهي
شما اين هدفها
چيستند و چه
كساني پشت آن
هستند؟
ISIS يك
سازمان بينالمللي
است. آنان
سربازان همه
هستند اما كسي
مسئوليت آنان
را نميپذيرد.
ما فكر ميكنيم
كه نظام
سرمايهداري
به خصوص آنها
را براي
خاورميانه
آماده كرده
است. مثلاً
تسخير شهر
موصل معنايي
نمادين دارد.
ميدانيد كه
موصل و نينوا
پايتخت امپراتوري
بردهداري
آشور بوده
است. پيام
بردهداري
بار ديگر به
مردم داده ميشود.
من سبك جنگيدن
آنها را با
چنگيز خان
مقايسه ميكنم.
همانطور كه وي
هنگام عبور از
مناطق آنها
را غارت ميكرد،
مكانهاي
تاريخي را
نابود ميكرد،
كتابخانهها
را به آتش ميكشيد،
اين مردم نيز
همان نوع
رفتار را نشان
ميدهند. آنان
ملتهاي
ديگر، خواستها
و ارزشهايشان
را به رسميت
نميشناسند.
فقط يك قدرت
نيست كه از
آنان حمايت ميكند.
در اينجا جنگ
بين مدرنيتهي
دمكراتيك و
دمكراسي
سرمايهداري
اتفاق ميافتد.
هر چند فقط
اين نام را به اين
جنگ ندادهاند.
ــ
موافقم، اما
چه نظري
دربارهي اين
ادعا داريد كه
تركيه از ISIS حمايت ميكند،
ادعايي كه
زياد عنوان
شده و مستند هم
هست؟
تاريخ
لحظات خاص خود
را دارد و ما
اكنون در اين
لحظات زندگي
ميكنيم. تا
همين چند وقت
پيش، رژيم
سوريه از ISIS حمايت ميكرد.
آنها با
همديگر عليه
ارتش سوريه
آزاد ميجنگيدند.
اما اكنون
عليه هم ميجنگند.
امروزه اين
خطر براي
تركيه نيز
وجود دارد.
مردم تركيه
نبايد اين را
جنگي براي
آرماني
ارزشمند
بدانند.
امروزه
سوريه، فردا
تركيه . من
ميهندوستان،
دمكراتها،
روشنفكران و
نويسندگان
راستين تركيه
را خطاب قرار
ميدهم.
واقعيت را
ببينيد. تركيه
گرگي را در
لباس ميش
پرورش ميدهد.
و اين گرگ يك
روز به خود
تركيه نيز
حمله ميكند .
اين روز خيلي
دور نيست. ما
دو سال است
عليه آنها ميجنگيم
و استراتژيهاي
آنها را خوب
ميشناسيم.
تركيه اشتباه
بزرگي ميكند.
همسايگان
روژاوا بايد
بدانند كه
فردا آنها در
خط حمله قرار
ميگيرند. همه
كساني كه در
برابر همهي
اين جنايتها
سكوت اختيار
ميكنند،
آنان را به
عنوان
سربازان خود
پذيرفتهاند.
ــ
خصومت حزب
دمكرات
كردستان (KDP) و
ديگر سازمانهاي
كرد را در اين
دورهي اخير
چگونه ارزيابي
ميكنيد؟
كردها
هميشه تاريخي تراژيك
داشتهاند،
تاريخي كه با
خيانت همراه
بوده. و
امروزه تاريخ
بار ديگر
تكرار ميشود.
نقابي كه امروزه
بر صورت خويش
زدهاند ممكن
است متفاوت
باشد اما
ذهنيت همان
است. آنها بار
ديگر ميخواهند
سياست تفرقه
بيانداز و
حكومت كن را
به كار ببرند.
مقصودم اين
است كه اين
ذهنيت براي كل
خاورميانه
خطرناك است.
اين موضوع
براي جامعه كرد
هم صدق ميكند.
مثلاً به اين
جواناني
بنگريد كه
براي نخستين
بار براي خود
مبارزه ميكنند.
هنگامي كه به آنها
مينگريد نميتوانيد
بپذيريد كه
كردها شرافت
ندارند. كساني
كه به اين
موضوع، بيهيچ
شرافتي ميپردازند،
خود را منزوي
ميسازند.
آنان چيزي از
سخنرانيها و
مشاركتشان
در محاصره
[رژاوا] به دست
نميآورند.
آيا فكر ميكنند
كه از به آتش
كشيدن خانهي
برادرشان
سودي عايدشان
ميشود؟ اين
موضوع هيچ توجيه
اخلاقي،
ايدئولوژيكي
يا وجداني
ندارد. تاريخ
آنها را لعن
خواهد كرد. نسلهاي
بعدي هم آنها
را لعن خواهد
كرد. به جاي
انديشيدن به
آينده، آنها
به امروز ميانديشند.
كساني كه از
انديشيدن به گذشته
و آينده سرباز
ميزنند، نميتوانند
درگير سياست
درستي شوند.
آنان با منطق منفعت
امروز ميانديشند.
دلمشغولي
آنان قدرت و
نابودي
مخالفانشان
است. ما
اميدواريم
آنها از اين
سياست شرمآور
دست بردارند.
شايد آنها در
راستاي منطق
تجاري بگويند
«جلوي ضرر را
هر جا بگيريم
منفعت است.»
اگر چنين
كنند، شايد
تاريخ آنها را
ببخشد.
ــ
در اينجا ميخواهيم
كمي نقش ي. پ. ژ
را بررسي
كنيم. مقاومت
ي. پ. ژ. توجه
زيادي را به
خود جلب كرده
است. دربارهي
اين موضوع چه
ميگوييد؟
چگونه اين
موفقيت كسب
شد؟
لازم
است كه اين
سوال را از دو
جنبه بررسي
كنيم. يكي
اثرات آن در
قلمرو نظامي
است و ديگري
در قلمرو
اجتماعي. زنان
نقش اصلي را
در ايجاد جامعهاي
دمكراتيك،
برابريخواه
و اخلاقي ـ
سياسي دارند. چرا
كه زنان
آفرينندگان
معناي جامعه و
عنصر بنيادين آن
هستند. نقش
زنان در زايايي
و ميهنپرستي
اهميت
فراگيري در
جامعه دارد.
اگر به طور
خاص كوباني را
در نظر بگيريم،
ميتوانيم
بگوييم كه
تاثير
فئوداليسم
عظيم بوده
است. هنگامي
كه ي. پ. ژ را در
اينجا تشكيل
داديم، با
مشكلات
بسياري روبرو
بوديم. اما پس
از آنكه آن را
در اينجا
بنيان
نهاديم،
كوباني بدل به
شهري شد كه
بيشترين
مشاركتكننده
را در ي. پ. ژ.
داشت. زنان
كوباني به چشم
خود ديدهاند
كه اراده قادر
به انجام چه
كاري است.
ــ
با چه نوع
مشكلاتي
مواجه بوديد؟
ميتوانيد
آنها را كمي
توضيح دهيد؟
خانوادهها
مشكل ايجاد ميكردند.
گفتم كه تاثير
فئوداليسم در
اين منطقه پايدار
است. مثلاً
مفهوم «ضعيفه»
هنوز براي زنان
در كوباني
استفاده ميشد.
اين جلوهاي
است از
مخالفتي كه
زنان در اين
جامعه با آن
روبرو بودند.
هنوز اين نظر
وجود دارد كه
زنان وسيلهاي
براي توليد فرزند
هستند و بايد
در خانه كار
كنند. اما درستي
اين گفتهي
آپو ــ جايي
دشمن بيش از
همه ماديت مييابد،
جايي است كه
ارتجاع بيش از
همه در آن جلوهگر
ميشود ــ بار
ديگر در اينجا
ثابت ميشود.
مثلاً كساني
كه در جواني
ازدواج ميكنند،
يا عروس
خردسال دارند
يا با مردي سالخورده
ازدواج كردهاند،
همه اينجا
هستند. گاهي
كه حكايت برخي
از
رزمندگانمان
را ميشنوم،
بشدت يكه ميخورم.
در قرن بيست و
يكم درصد
باسوادي
همچنان در
ميان زنان
بسيار پايين
است. اما با
شروع انقلاب
روژاوا، زنان
بودند كه بيش
از هر كسي در
آن شركت
كردند. تاثير
اين امر عظيم
بود. بسياري
از دوستان ما
خود را منفجر
ميكنند تا
اسير ISIS نشوند.
بايد اضافه
كنم اينها
زناني بودند
كه فقط سه يا
چهار ماه
رزمنده شده
بودند. آنان
ميدانند كه
هنگام مبارزه عليه
ISIS
فقط عليه يك
نيرو نميجنگند.
زيرا ذهنيت ISIS ذهنيت
دوران بردهداري
است. آنان
هرگز زنان را
موجود انساني
نميدانند. در
واقع، اعتقاد
دارند كساني
كه زنان را ميكشند
به بهشت نميروند.
مثلا در نبرد
سال گذشته،
برخي از
دوستان ما
پيشنهاد
كردند كه براي
اينكه تلفات
زياد نشود،
زنان نبايد در
خط مقدم باشند.
اما ما زنان
رفتيم و جبهه
مقدم را در
اختيار
گرفتيم.
دوستان مذكر
ما غرور خود
را كنار گذاشتند
و به مواضع
خويش
بازگشتند
(خنده). ميتوانم
بگويم كه
زناني كه در
اينجا تحت ستم
بوده اند
روحيهاي قوي
را در خود
پرورش دادهاند.
تصويري از زن
رزمنده در حال
شكلگيري است.
يك نمونه: يكي
از دوستان كه
در جنگ كنديل
به مدت سه يا
چهار ماه ميجنگيد،
كفش خود را در
آورد چون زمين
بشدت گلآلود
بود. اين
افسانهاي
نامكتوب است.
پروانهاي
است كه
مستقيماً سوي
آتش ميرود.
زيرا آنها
آزادي را يكبار
مزه كردهاند.
يعني زنان ي. پ.
ژ. آزادي را
چشيدهاند.
آنان ميدانند
كه چگونه خود
را آزاد كنند.
اين روحيه تاثيرات
عمدهاي بر
اطرافيانشان
داشته است.
مثلاً بسياري
از مردم ميپرسند
«چرا زنان به
جنگ ميروند و
ما نميرويم؟»
در اينجا ميخواهم
با شما دربارهي
شهيد آگيري
سخن بگويم كه
در دهكده
اوديكو ميجنگيد.
وي دشمن را با
ايستادن در
مقابل يك تانك
و تيراندازي
به آن شوكه
كرد. هنگامي
كه دوستانش
اردال و كندال
كشته شدند،
تمام مواد
منفجرهي
آنان را
برداشت و به
خانهاي حمله
كرد كه دشمن
در آن موضع
گرفته بود.
خود را در
آنجا منفجر
كرد و شهيد شد.
دوستانش
نتوانستند در
اينجا متوقف
شوند. وي به
مدت چهار ماه جنگيده
بود. خب، اين
دوست ما چه
آموخته بود؟
وي فقط سه چيز
آموخته بود:
ميهنپرستي، فلسفهي
آزادي زنان از
نظر آپو و
آزادي زنان.
در اينجا
فلسفهي
انديشهي و
توسل به عمل
بروز ميكند.
ميتوانم
بگويم شهيد
آگيري تحقق
انديشهي آپو
بوده است.
(http://rojavareport.wordpress.com/2014/08/01/interview-with-ypj-commander-in-kobane )