پاسخ
سردبير سايت
راه کارگر به
اعتراض به
انتشار مقاله
سيمور هرش در
سايت راه
کارگر
رفيقی از
دوستان
سازمان در
اعتراض به
انتشار مقاله
سيمور هرش در
سايت راه
کارگر
سئوالاتی مطرح
کرده است که
لازم ديديم به
علت اهميت موضوع
به آن پاسخ
دهيم
«رفقای گرانقدر
راه کارگری و
عزيزم سلام.
به تازهگی
مطلبی از
سيمور هرش
"مردان ما در
ايران؟" را به
نقل از ستون
اصلی تارنمای
"روشنگری" در
سايت راه
کارگر ديدم،
...اين جناب
"سيمور هرش"
که ساليان سال
است بسيار
مورد توجه
مسئولين تارنمای
روشنگری قرار
دارد را به
شخصه چيزی
شبيه به
عليرضا نوريزاده
وطنی و ژنريک
شدهی ايشان
ميدانم.....
در مطلب
جديد و ترجمه
و به روزشده
در تارنمای روشنگری
و به اين
واسطه در
سايت"راه
کارگر" آمده
است: "اگر
اطلاعات
منابع آگاهی
سيمور هرش پايه
قرار گيرد" ...
بر من دانسته
نيست اين مقدمهی
تارنمای
روشنگری و ذکر
اين "اگر" و
پايه قرار
دادن آن
برمبنای چه
منطقی استوار
است؟....
آن گونه که
ميدانيد
مسعود
خدابنده و
"شناخته
شدگی" اش از سر
آن است که وی
از جداشدهگان
مجاهدين ميباشد
و اظهاراتی از
اين دست که
سيمور هرش
بدان رفرنس
داده است نيز
تازهگی
ندارد
پرسش اصلی
اين است که جناب
مسعود
خدابنده که
مشاور دولت
نوريالمالکی
در مورد
مجاهدين و کمپ
اشرف ميباشد
(و در ضمن منبع
مورد اطمينان
آقای هرش) نميبايست
دستکم نام
يکی از
خبرآورندهگان
تعليمات در
صحرای نوادا
را که از
مجاهدين جداشده
و اطلاعاتشان
را با خدابنده
درميان گذاشتهاند
را اعلام کند.
رفقا! اگر هرش
برای عدم
اعلام منابع
خارجی خود
منعی دارد به
قاعده
خدابنده جهت افشای
نام منابع و
جداشدهگان
از مجاهدين
نميبايست
منعی داشته
باشد....
و ميماند
طرح اين پرسش
دوستانه با
شما. اگر اين
متن به مانند
بسياری ديگر
از مطالبی اين
گونه که مدتهاست
تارنمای
روشنگری را
اشغال کرده
درج ميشد
چندان مورد
پرسش قرار نمی
گرفت که درج
آن در تارنمای
رسمی سازمان
پراعتباری
چون "راه کارگر"
آمده است».
پاسخ
سردبير سايت
راه کارگر در
اعتراض به انتشار
مقاله سيمور
هرش در سايت
راه کارگر
اولين
مساله ای که
در اعتراض
توجه را جلب و
حتی آدم را
متعجب ميکند
واکنش شديد
دفاعی در
مقابل هرنوع
افشاگری در
رابطه با
مداخله خارجی
است. موضوع
اين است: يک
نويسنده،
ژورناليست و
محقق
آمريکايی که
به اندازه کافی
صاحب نام است
وبه شبکه
گسترده ای از
مقامات
امنيتی و
اطلاعاتی و
نظامی و سياسی
آمريکا و
بيرون آمريکا
دسترسی دارد
ادعا کرده که
منابعی صاحب
اطلاع به او
خبر داده اند
آمريکا به يک
گروه ايرانی
در صحرای
نوادا تعليم
نظامی می دهد
و آنها را از
گروهی ناتوان
به شبکه ای
توانمند در
داخل کشور
تبديل کرده که
تاکنون همراه
با اسرائيل و
حتی شايد سيا
دست به
ترورهايی هم
در داخل ايران
زده اند.
بسيار خوب
اين ادعا ممکن
است درست يا
غلط باشد.
واضح است که
واکنش
هرنيروی
مستقل و
دموکرات ايرانی
نسبت به چنين
خبری اين است
که با جديت و
نگرانی روی آن
خم شود و صحت و
سقم آنرا
بررسی کند
زيرا برای
چنين نيرويی
ترديدی نيست که
ما بين دو
ارتجاع
گرفتاريم و
نميخواهيم
مانند انقلاب ۵۷ يک
ارتجاع به
بهانه مبارزه
با ارتجاع
ديگر بر گرده
مردم ما سوار
شود.
اما عده ای
برعکس ناگهان
برآشفته شده و
به تکذيب
گزارش
پرداخته اند
آنهم بدون
ارائه هرنوع دليل
و منبعی و فقط
از طريق تخريب
و بدنام کردن
و لجن پاشيدن
به تهيه کننده
گزارش ! يعنی
کاری که خود
رژيم و
مجاهدين به آن
دست ميزنند.
چرا؟ آيا
واقعا اطلاع
داريد که
ماجرای صحرای
نوادا دروغ
است؟ از کدام
منبع اين
اطلاع را بدست
آورده ايد.
آيا چون رژيم
ايران مرتجع
است هيچ نوع
مداخله خارجی
در ايران وجود
ندارد؟ آيا
اگر وجود دارد
نبايد مردم از
آن مطلع شوند؟
آيا اينگونه
اطلاعات بايد
فقط در انحصار
از ما بهتران
بماند و هرگز
به رسانه ها
راه پيدا
نکند؟ چون
واضح است که
هم رژيم ايران
و هم طرف
آمريکايی از
واقعيات
باخبرند. آيا
وظيفه مطبوعات
و روزنامه
نگاران آنهم
در کشوری مثل
آمريکا اين
نيست که
درمورد وقايع
تحقيق کنند و
واقعيات را در
اختبار مردم
قرار دهند؟
متاسفانه
اين نگاه
سرسوزنی نسبت
به مداخلات خارجی
حساسيت نشان
نمی دهد بلکه
برعکس راه هرنوع
خبر رسانی در
مورد آن را می
بندد. شايد
ادعا شود که
اين افشاگری
ها دست رژيم
را برای تشديد
سرکوب باز
ميکند. واقعيت
اين است که تشديد
سرکوب ها در
داخل اساسا با
عدم مشروعيت و
منفور بودن
رژيم و ترس
رژيم از مردم
رابطه دارد.
مداخلات
خارجی فقط
برای توجيه
اين سرکوب مورد
استفاده قرار
ميگيرد و
تاکنون هم کم
به رژيم کمک
نکرده است.
مداخلات
خارجی دست رژيم
را برای
«توجيه» سرکوب
باز ميکند.
بنابراين
مسووليت
فراهم کردن
راه توجيه
سرکوب ها بر عهده
مداخله گران و
نيروهايی است
که با آنها همکاری
ميکنند نه
کسانی که با
مداخله
مخالفت و آنرا
افشا ميکنند.
مساله دوم
تخريب و لجن
پاشی به سيمور
هرش است. مخالفت
و نقد يک گزارش
ازاين طريق،
نقد را بی
معنا و بی
اعتبار ميکند.
فرض کنيم هرش
آن باشد که
دوستان
ميگويند و حتی
بدتر از آن،
چرا به خبر
رسان شليک
ميکنيد، نيک
می دانيد که
اين کار يعنی
خبر را کشتن؟
مگر خبررسان
چه گفته است؟
آيا خبررسان
بايد در
امتحان
ايدئولوژيک
موفق شود؟.
شايد ايراد
گرفته شود که
چرا مطلعين و
منابع آگاهی
هرش از مقامات
اطلاعاتی
هستند. آيا
چنين نگرشي،
می تواند نگاه
يک منتقد
سياسی باشد؟
اما اگر
خراب کردن هرش
کمکی به رد
گزارش او نميکند،
يک سوال جدی
را مطرح ميکند.
سيمور هرش
نه چپ است نه
ادعای رسالتی
به جز روزنامه
نگار بودن و
وفادار بودن
به اصول حرفه
اش داشته است.
اما او به
گردن چپ و
انسان قرن
بيستم و همين
دهه ی اول قرن
بيست و يکم در
دو مورد مهم
حق دارد که
نمی توان آن
را ناديده
گرفت.
۱ـ
او افشاگر
کشتار «مای
لای» و مهمتر
از خود کشتار
لاپوشانی
کشتار توسط
مقامات مسوول
دولت خودش
است. قوای
نظامی آمريکا
در جنگ ويتنام
در منطقه ای
که نام آن را
ًمای لای ۴ ً
گذاشته بودند
پانصد نفر زن
و مرد و کودک
غيرنظامی را در
سال ۱۹۶۸ قتلِ
عام کرده و کل
منطقه را با
خاک يکسان
کرده بودند.
اما طبق
معمول،
پنتاگون اسرار
اين قتل ِعام
را به طور
اکيد مخفی نگه
داشته بود.
سيمون هرش از
طريق منابع اطلاعاتی
که در پنتاگون
داشت توانست
فرمانده
عمليات را به
نام ًويليام
کاليً پيدا
کند و طی
مصاحبه ای با
او به چند و
چون دقيق
وقايع پی ببرد.
او گزارش
مستند و
مشروحی از اين
قتل ِعام تهيه
کرد و به
مطبوعات اصلی
آمريکا فرستاد
اما هيچ يک از
مطبوعات و
رسانه های
اصلی آمريکا
حاضر به چاپ
اين افشاگری
نشدند. تنها يکی
از دوستان او
که در
خبرگزاری چپ
گرای Dispatch News
Service کار
می کرد اين
گزارش را
منتشر کرد. پس
از انتشار
گزارش، ده ها
روزنامه
خواهان
انتشار آن شدند.
گزارش هرش به
سرعت به راديو
و تلويزيون
راه يافت و
نقش مهمی در
مخالفت افکار
عمومی آمريکا
با ادامه جنگ
ويتنام ايفاء
کرد. هرش به
خاطر اين
افشاگری بشدت
به عنوان دروغ
گو، تحريف گر
و کسی که فاقد
منابع دقيق
اطلاعاتی است
مورد حمله قلم
به مزدان
ورسانه های
وابسته به
دستگاه عريض و
طويل مجتمع
های نظامی
صنعتی آمريکا
قرار گرفت.
اما نظاميان
ديگری که
دراين جنايت
شرکت داشتند
شروع به سخن
گفتن کردند و
بدين ترتيب
صحت افشاگری
ها و منابع او
تائيد شد.
۲ ـ او
افشاگر
ابوغريب است.
در حقيقت به
خاطرقطعی
بودن و قريب
الوقوع بودن
انتشار فاجعه
ابوغريب و عکس
های مربوطه
توسط سيمور
هرش بود که
پنتاگون با
عجله به شبکه
«سی بی اس» زنگ
زد و گزارشی
را در اختيار
۶۰ دقيقه
گذاشت که از
ضرب انفجار مقاله
هرش بکاهد.
هرش در هردو
مورد خود را
در مقابل
قدرتمندترين
دستگاه دولت
جهان و بخصوص
نظاميان و
دستگاه
امنيتی آن
قرار داد. از
اين طريق او
نه تنها چهره
هولناک دو جنگ
مخوف را رسوا
و از قربانيان
دفاع کرد بلکه
با تکيه بر
قوانين کشورش
در مقابل
مقامات
دولتي، به
ايجاد تعادلی
مثبت به نفع
دمکراسی عليه
اتوريته
اهريمنی
دستگاه زور و
پول کمک کرد.
دو موردی
که در بالا
نام برديم از
مهم ترين
موارد
افشاگری های
هرش می باشد
اما به اين فهرست
می توان
افشاگری های
تکان دهنده
بسياری نظير
افشای
استفاده ارتش
آمريکا از
سلاح های شيميائی
و بيولوژيک در
جنگ ويتنام،
حمله از قبل
طراحی شده
اسرائيل به
لبنان در سال ۲۰۰۶ با
هماهنگی
آمريکا و
بسياری موارد
ديگر را نيز
اضافه کرد.
سيمون هرش
از جمله نمونه
های روزنامه
نگارانی است
که کارشان را
بر پايه
روزنامه
نگاری مبتنی
بر تحقيق
واقعيت ها(investigative
journalism) و
برملاء ساختن
حقايق بدون
ملاحظه منافع
قدرت مداران و
پول سالاران
قرار می دهند.
همانطور که در
بالا گفتيم
افشاگری های
او نقش مهمی
در تغيير
افکار عمومی
مردم آمريکا
عليه جنگ
ويتنام و عراق
ايفاء کرده است.
با توجه به
اين واقعيت
سوالی مطرح می
شود:
آيا سيمور
هرش را نمی
شناسيد که اين
چيزها را در
موردش گفته
ايد؟ در اين
صورت بدا به
حال ملتی که
روشنفکر و
روزنامه نگار
و طرفدار
دمکراسی اش
اين گونه
بيانديشد.
سيمور هرش با
نوری زاده
مقايسه شده
است!! نوری
زاده که تا به
حال يک خط
ننوشته که مزد
آن را قدرتی
که در خدمتش
است از قبل
نپرداخته
باشد. نوری
زاده قلم به
مزد را با کسی
مقايسه
ميکنيد که از
بنيانگذاران
روش تحقيق
مستقل در
روزنامه
نگاری قرن
بيستم است و
در شرايطی که
قدرت و پول
رسانه ها اين
پای چهارم
دمکراسی را به
خدمت خود
درآورند او با
روش خود به
احيا و حفظ
اعتبار
روزنامه
نگاری کمک کرد.
يا او را می
شناسيد و اين
مطالب را مطرح
کرده ايد،
آنوقت اين
سوال پيش می
آيد: انتقاد
شما چه هدفی
را دنبال می
کند؟
سردبير
سايت راه
کارگر
۲۹ فروردين
۱۳۹۱ـ ۱۷
آوريل ۲۰۱۲
31 فروردین 1391 03:36
واکنش
های نوشته شده
در سایت
روشنگری
نظر شما
نام:
دماوند
ای-میل:
20:00 15 اردیبهشت 1391
خطاب به
البرز اشرفی!
شما مجاهدین
کنونی آبروی
بنیانگذاران
انقلابی
مجاهدین را با
اینگونه
توجیحات غیر
منطقی و
احساتی ، و صف
بندی در کمپ
امپریالیسم
جهانی برده
اید. این دیگر
باید روشن است
باشد که... آینه
چون نقش تو
بنمود راست....
خود شکن آینه
شکستن خطاست....
مزخرف
گفتن هم حدی
دارد.... صدام
حسینی که
مسعود خان او
را در آغوش
کشید و بر
گونه اش بوسه
شیرین زد و
دست برادری به
او داد مثال
خوبی است از
اینکه یک
جریان وابسته
به نظام
امپریالیسم
جهانی چگونه
می تواند بوسیله
تانک های
قدرتهای
امپریال جهان
باز هوا و زمین
و البته با
تانک درو شود.
بنابریان
روشن است
زمانیکه
منافع طبقاتی
در میان باشد
تاریخ نیز بر
بستر همان
منافع پست
گروهی و طبقاتی
باید دستخوش
تغییر قرار
گیرد. این
نقطه شروع را
بگیرید تا به
محتوای واقعی
ضد انقلابی دیدگاه
و خط سیاسی
مجاهدین
امروزین و "چپ
های" شورای
مقاومت ی که
از دیدگاه
"چپ" به نسخه
پیچی توجیهات
من در آوردی
مشغولند پی
برید....
و در آخر به
البرز اشرفی
این نماینده ی
"چپ" های
لیبرال بی
خیال متشکل در
شورای مقاومت
باید گفت
واقعا که شما
آبروی چپ
رادیکال و
کمونیسم را
برده اید. و ما
از شما
سپاسگزاریم
که با چنین
نوشته هایی خط
فاصل و
مرزبندی بین
کمونیسم انقلابی
با کمونیسم
دروغین را بیان
می کنید...
نام:
توصیه جدی به
روشنگری
ای-میل:
20:00 13 اردیبهشت 1391
توصیه جدی
به روشنگری
شما
معمولا نوشته
های این ستون
را آرشیو نمی
کنید و به جز
موارد خاصی
بعد از مدتی
این نوشته ها
دیگر از سایت
شما حذف می
شوند.
با توجه به
این که این
پاسخ و کامنت
های زیر آن
اهمیت جدی
دارند و در
آاینده می توانند
مورد استفاده
مردم قرار
گیرند لطفاً
این صفحه را
آرشیو کنید تا
همه بتوانند
در آینده هم
به آن دسترسی
داشته باشند.
منطقاً هم
این کاری
ضروری است.
چون شما نوشته
های سیمور هرش
و مطالب ستون
مخصوص خود
سایت را
معمولا آرشیو
می کنید و این
مقاله در
ارتباط
مستقیم با
انتشار
دوباره مقاله
سیمور هرش به
نقل از ستون
مخصوص سایت
شما در سایت
راه کارگر
قرار دارد و
به اعتراضی در
این مورد پاسخ
می گوید.
ظاهراً
منشر نکردن
این مقاله در
قسمت مخصوص سایت
روشنگری به
این دلیل است
که شما نخواسته
اید کاری کنید
که ممکن است
برای بعضی ها
به عنوان
تداخل موضع
راه کارگر و
سایت روشنگری
تلقی شود.
اما حد اقل
می توانید و
منطقی است که
در پای مقاله
سیمور هرش به
این مقاله هم
لینکی داده
شود. در آن
صورت اگر این
مقاله آرشیو
نشده باشد خوانندگان
نخواهند
توانست از آن
لینک به این
مقاله برسند.
لطفا این
پیشنهاد را
جدی بگیرید.
نام:
ای-میل:
20:32 10 اردیبهشت 1391
برای روشن
شدن سردبیران
راه کارگر
لطفا
انشای کلاس
دوم مرا در
مضرات
روشنگری و فواید
نادانی
بخوانید.
وگرنه با چاقو
خدمت شما و
سیمور هرش و
سایت روشنگری
خواهیم رسید.
بنا به فرموده
معلم ما (معلم
نسل فدا) خون همه
شما مباح است
مگر آن که به
راه راست
هدایت شوید.
نام:
الیار
ای-میل:
13:45 10 اردیبهشت 1391
برای روشن
شدن سردبیران
راه کارگر
مقاله
شورش لرستانی
را منتشر کنید
نام:
ای-میل:
02:04 9 اردیبهشت 1391
نگاه
ناتوان
ارسالی
مجاهدین که به
فکر "آبروی
چپ" هم هست
نشان از قدرت
درک این
سازمان را با
خود دارد.
تعجب کرده است
که مگر ممکن
است وقتی که نوری
المالکی به
کمپ اشرف حمله
می کند بشود
قبول کرد که
مجاهدین با
آمریکا سر و
سر داشتند و دارند!
همیشه در
همه جا بار ها
اتفاق افتاده
است که از یک
فرد یا جریان
سیاسی حاضر به
خدمت،
استفاده کنند
و در همان حال
هم او را مورد
تضییقات قرار
دهند تا بداند
که وجود و عدم
وجود او بستگی
به نظر لطف
استفاده
کننده دارد و
خود او چیزی
به جز ابزار
مورد استفاده نیست
و نباید پایش
را از گلیم
خود دراز کند.
مورد نگاه
داشتن نام
مجاهدین در
لیست سیاه آمریکا
و همزمان
استفاده از آن
ها به عنوان
ابزار و
"تروریست
خوب" توسط
دستگاه بوش از
همین موارد
بود.
ماجرای
بمباران
مراکز
مجاهدین در
آغاز اشغال
عراق هم به
دلیل آن بود
که بوش
مجاهدین را به
عنوان بخشی از
ارتش صدام
نگاه می کرد،
ولی کمی نگذشت
که آن ها با
همان کار هایی
که همه می
دانند به بوش
نشان دادند که
حاضرند
صاحبکار خود
را عوض کنند،
و از گذشته هم
هزار بار
ابراز ندامت
کنند. اظهار
ندامتی که
هنوز ادامه
دارد و هر روز
بیشتر می شود
و هر چه قسم می
خورند که ما
از همه گذشته
خود توبه کرده
ایم باز از آن
ها تضمین های جدید
خواسته می شود.
با روی گار
آمدن اوباما
قدرت نئوکان
ها در حمایت
از مجاهدین در
عراق کم شد و
مجاهدین به
دست نوری
المالکی ها
رها شدند. و
حالا هم همان
نئوکان ها دست
پرورده
ایرانی خود در
عراق را مورد
حمایت قرار داده
اند ولی چون
در قدرت
نیستند دست
نوری مالکی
برای فشار بر
کمپ اشرف باز
است.
ناتوانی
این سازمان در
شناخت ساده
ترین امور بدیهی
را در کامنت
هایی که نفرات
ارسالی آن در
این سایت می
گذارند می
توان بهتر
فهمید. به خصوص
با در نظر
گرفتن این که
این نفرات و
مخصوصا نفرات
لو رفته، بدون
نظر و اجازه
سازمان و کسانی
که از طرف
سازمان برای
آن ها تکلیف
تعیین می کنند
و به آن ها
اجازه کامنت
گذاشتن می
دهند حق کامنت
گذاشتن
ندارند.
نام:
فرزین
خوشچین
ای-میل:
00:17 8 اردیبهشت 1391
دوست
گرامی 22:10 8
اردیبهشت!
چشم،
بزودی هم در این
باره، و هم
دربارۀ مواضع
دیگر لنین و
خط بلشویسم و
منشویسمف
مطالبی را
عرضه خواهم
داشت.
نام:
البرز
ای-میل:
00:13 8 اردیبهشت 1391
در طول
تاریخ تا بحال
چنین اتفاقی
رخ نداده است
که جریانی
وابسته باشد
وانرا را با
تانک درو کنند
ابروی چپ
رابردید
نام:
ای-میل:
22:10 8 اردیبهشت 1391
فرزین
گرامی.
اگر ممکن
است توضیح
بیشتری
بهمراه فاکت
در این مورد
که لنین
سرنگونی
حکومت داخلی
را بدست خارجی
مشروع دانسته
بدهید تا من
وکسانی مانند من
که خبر از این
مسئله ندارند
را کمک به
آگاه کردن
نمائید.
نام:
ای-میل:
11:19 8 اردیبهشت 1391
جناب
فرزین
منظورتان ( چو
فردا شود فکر
فردا کنیم )
است؟
نام:
فرزین
خوشچین
ای-میل:
03:31 8 اردیبهشت 1391
به نظر من،
با توجه به کل
ادبيات
اپوزيسيون، مشکل
اصلی در
اينگونه
موارد به
فراموشی
سپرده می شود.
چندين بار در
اينجا و آنجا
همين را توضيح
داده ام، و
خسته نمی شوم
اگر تکرار کنم
و پافشاری
کنم، که توجه
همگان بايد به
مسائل ريشه ای
تری باشد.
همکاری
مجاهدين با
امپرياليسم،
خواهش و تمنای
اين و آن از
اسرائيل و
ناتو برای
عراقيزه کردن
و تبديل ايران
به ليبی و ...
گرچه سياستی
خيانت آميز
است، اينگونه
مانورها فرع
بر اصل قضيه
ای است، که
بيشتر فعالان
اپوزيسيون
دوست دارند
چشم خود را بر
آن ببندند و
حداکثر در دل
خود
بگويند:«چو
فردا آ! يد، فکر
فردا کنم»!
مشکل اصلی
اين است، که
اگر ما برای
فردای سرنگونی
جمهوری
اسلامي، نظام
جانشينی می
خواهيم، که بر
اصول
دمکراسي، سکولاريسم
و لائيسيته
بنا شده باشد،
می بايست به
تبليغ و ترويج
همين اصول از
همين امروز بپردازيم،
که فردا خيلی
دير است.
سکولاريسم
به ما ديکته
می کند، که
اصل اساسي، همانا
«جدايی دين از
سياست» بايد
باشد. از همين روی
نيز، هيچ
نماينده اي،
هيچ سازمانی و
هيچ حزبی نمی
تواند-يعنی
نبايد-
فعاليتهای
سياسی خود و نميندگی
مردم را بر
اساس
دستورهای دين
و پيروی از
آموزه های
دينی استوار
نمايد. برای
همين هم،
سازمان
مجاهدين خلق و
هر سازمان
ديگري، که
دارای
ايدئولوژی
دينی می باشد،
دو را بيشتر در
پيش ندارد:1- يا
خودش را صرفا
سازمان و
انجمنی دينی
معرفی کند، که
در جامعۀ
سکولار حق
دارد سرگرم
تفحص و تبليغ
دين خودش
باشد، بدون
آنکه دخالتی
در امور سياسی
بکند.2- يا اينکه
خودش را
سازمانی
سياسی معرفی
کند، که در
اين صورت، می
بايد اساس
دخالت خود در
سياست را از تحليلها
و دستورهای
دينی جدا کرده
باشد.
امکان
دارد برخی از
دوستان به اين
فاکت اشاره کنند،
که در کشورهای
اروپايی
احزاب
«دمکرات-مسيحی»
فعاليت سياسی
دارند و در
پارلمان و
دولت هم نقشی
بازی می کنند.
پاسخ اين
است، که گرچه
اين در روندی
تاريخی در
اروپا شکل
گرفته است و
در پيوند با
مخالفت با نفوذ
واتيکان و ...
بوده است،
اساس اين
«ايگليزياستيکال
پوليتيک» با
اساس
سکولاريسم در
تضادی آشکار
قرار دارد، و
از همين روی
است، که
اينگونه دمکراتهای
شترمرغی
اروپا، عملا
نمی توانند قوانين
جامعه را
منطبق با
قوانين تورات
و انجيل نموده
و حکومتی
تئوکراتيک را
برپا نمايند.
اينان
شناگران خوبی
هستند، که به
حوضی پر آب
نياز دارند،
اما جامعۀ
اروپايی اين
امکان را به
اينها نمی دهد.
سازمان
مجاهدين خلق،
با توجه به
موقيت خود-ويژۀ
کشورمان، که
حکومتی با
همين
ويژگيهای سازمان
مجاهدين را
دارد، نمی
تواند در
آيندِ نزديک،
از تکرار همين
سياستهای ملا!
يان حاکم دوری
گزيده و دين
را در سياست
دخالت ندهد،
کما اينکه
امروزه هم
برای توجيه هر
سياستی جمله
ای از قرآن را
چاشنی سخن خود
می نمايد.
اساس
مساله اين
است، که
سازمان
مجاهدين يا بايد
سياست را کنار
بگذارد، يا
دين را پايۀ
ايدئولوژی
خودش قرار
ندهد.
دقيقا
همين زاويه
است، که کليت
وجودی اين سازمان
را برای
دمکراسی
خواهان زير
سوال می برد. ما
به حکومت
طالبتن از نوع
مجاهدين خلق و
... نيازی
نداريم. درد
جامعۀ ما
دقيقا از
زمانی آغاز شد
و يا شدت
گرفت، که اين
دين مبين
اسلام در سياست
دخالت کرد.
پس از اين،
نوبت می رسد
به رد ديدگاه
چريکي، که اين
سازمان هم يکی
از پايه های
چنين
فعاليتهای
بوده است.
پس از
اينهم نوبت می
رسد به رد و
محکوم کردن سياست
لنينی
»پروژنچستو»،
که شکست
حاکميت خودکامۀ
کشور خودی را
حتی به دست
شيطان هم شده
جايز می داند
و از دشمنان
امپرياليستی
برای سرنگونی
جمهوری
اسلامی ياری
می جويد.
رفتن به
عراق و هورا
کشيدن برای
موشکهای صدام که
روی شهرهای
ايران فرود می
آمدند، دقيقا
همين سناريو
را دنبال می
کرد، که امروز
هم مجاهدين را
در خدمت ناتو
و اسرائيل
قرار می دهد.
اگر اين
تاکتيک
نادرست و
خائنانه اس،
در زمان صدام
نيز نادرست و
خائنانه بود.
من فکر می
کنم چپ ايران
با خودش تعارف
دارد و می
ترسد به حقيقت
نگاه کند.
محکوم کردن
تاکتيک پشتيبانی
و ياری جستن
از ناتو برای
بمااران ايران،
تنه از يک را
امکان دارد
اصولی و
صادقانه باشد-
از راه نقد و
رد کردن
«پرونچستو».
نيروی انقلابی
تنها و تنها
بايد به
سازماندهي،
تبليغ و ترويج،
و پشتيبانی
زحمتکشان
کشور خودش
متکی باشد، نه
نيروهای دشمن.
با اجير کردن
پک چاقوکش،
نمی توان از
شر چاقوکش
ديگر رهايی
يافت. چاقوکش
دوم بدتر از
اولي، اولی
بدتر از دومی
می باشد.
نام:
ای-میل:
22:11 7 اردیبهشت 1391
مجاهدین
در حال حاضر
خودشان عددی
نیستند. اما در
خدمت همان
کسانی هستند
که خیلی هم
عددی هستند.
همان ها که
سیمور هرش
نوشته است.
ترس رژیم
از مجاهدین هم
نه به خاطر
این است که آن
ها عددی
باشند. به
خاطر کسانی
است که مجاهدین
را به خدمت
گرفته اند.
افرادی هم که
در تمام گزارش
سیمور هرش روی
یک نفر که خود هرش
هم نوشته است
از مخالفان
سخت مجاهدین
است تکیه می
کنند و می
خواهند گزارش
سیمور هرش را به
آن شخص منحصر
کنند به نظر
من از طرف خود
مجاهدین می
آیند و کلکی
در کارشان
است. وگرنه
آدم عاقل این
کار را نمی
کند. هر قدر هم
که عقلش کم
باشد.
نام:
ای-میل:
20:58 7 اردیبهشت 1391
مجاهدین
عددی نیستند
که آنقدر آنها
را بزرگ می
کنید یک فرقه
کوچک در ایران
هم پایگاهی
ندارند .خطر
اصلی و دشمن
اصلی خود
جمهوری
اسلامی است و
آدم های
اطلاعاتی اش
مثل همین
مسعود خدابنده
و دارو دسته
اش.با آمریکایی
ها زیر زیرکی
سازش می کنند
و باهم کنار
می آیند زیاد
ساده نباشید .
نام:
ای-میل:
02:25 7 اردیبهشت 1391
کامنت
گذار 00:02 6
اردیبهشت 1391 که
نوشته اید
"بینید چگونه
به احساسات
ناسیونالیستی
وضد امپریالیستی!!!ملت
آخوند پرست
صدمه زده" و
مقدمه هم چیده
اید و موخره
هم آورده اید!
لطفاً زیادی
زرنگی نفرمایید
و ما را هم
زیادی خر فرض
نکنید عزیز جان!
حرفتان را رک
و پوست کنده
بزنید و
بگویید: حالا
که
امپریالیست
ها در خود
ایران هستند
چه عیب دارد
که مجاهدین
برای حمله
آمریکا به ایران
زمینه سازی
کنند؟ اصلاً
چه عیب دارد
که آمریکا به
ایران حمله
نظامی کند؟!
چه عیب دارد
اسراییل
ایران را
بمباران کند؟!
همین را
نمی فرمایید
قربان؟ همین
را می فرمایید!
نام:
ای-میل:
01:26 6 اردیبهشت 1391
فرق است
میان رژیم که
دشمن شناخته
شده مردم است،
و نیرویی که
خود را
اپوزیسیون می
داند و کار
هایی می کند
از قبیل ان چه
سیمور هرش
نوشته است.
اپوزیسیون
باید مرزبندی
ها را رعایت
کند. خیانت
یکی خیانت آن
دیگری را
توجیه نمی کند.
نام:
ای-میل:
00:02 6 اردیبهشت 1391
اکثریت
ملت ما به
واسطه اعتقاد
به اسلام تضاد
ریشه ای
وانقلابی با
نماینده رسمی
آن یعنی آخوند
و حکومت
اسلامی ندارد.
این چنین
است که عمل
خلاف وزشت یک
فرد ویا جریان
سیاسی بیرون
از حکومت
اسلامی را
نکوهش میکند
وبر علیه آن
میشود ولی
همان عمل خلاف
حکومت اسلامی
را چند روز
حرفش را
میزندوبی
اعتناء از
کنار آن رد
میشود.
اگر تنها
وتنها اخبار
داخلی سایت
محترم
روشنگری مبنی
بر ویرانی
ایران را مد
نظر قرار
بدهیم خواهیم
دید که
امپریالیستها
خارج از
مرزهای ایران
نمیباشند
بلکه در متن
جامعه ودرخاک
ایران حضور
دارند.
این چنین
شکاف
طبقاتی،اعتیاد،تن
فروشی و...به اضافه
نابودی
تولیدات
داخلی اعم از
کشاورزی و
صنعتی و...تماما
نشانه حضور پر
رنگ
امپریالیستها
در داخل
ونشانه اداره
شدن مملکت
توسط آنهاست.
حالا در
مقابل وقتی یک
گروهی بنام
مجاهدین دست
به همان کار
خلاف حکومت
اسلامی در
نوکری از امپریالیستها
زده ببینید
چگونه به
احساسات ناسیونالیستی
وضد
امپریالیستی!!!ملت
آخوند پرست صدمه
زده که دیگر
هیچکس تحویلش
نمیگیرد و به
همین سبب در
حال فروپاشی
کامل قرار
دارد.
خیانت
خیانت است ولی
خائن را همین
ملت آخوند زده
تعین میکند که
کیست.
اگرمشکل
زیر بنائی ملت
با مجاهدین
خیانت بود که
حکومت اسلامی
تا بحال هفت
کفن پوسانده
بود.
مشکل در
لباس است.اگر
مجاهدین لباس
آخوندی
داشتند این
چنین مورد نفرت
قرار
نمیگرفتند
وحداکثر حرفی
مانند دزد ،دیکتاتور
و... را که ملت
راجع به آخوند
میزند را راجع
به مجاهدین
نیز می زدند.
نام:
صبحی
ای-میل:
00:58 6 اردیبهشت 1391
مجاهدین
رجوی بطور
مشخص ماهیت
راست و سازشکار
خود را از
همان سال 1364 و با
به اصطلاح "
انقلاب
ایدئولوژیک " (
بخوانید
افتضاح
ایدئولوژیک )
نشان دادند . و
سپس با
سازمانهای
اطلاعاتی غرب
به همکاری
پرداختند .
مجاهدین رجوی
با سردادن
شعار سرنگونی
رژیم ننگین
جمهوری
اسلامی تنها
قصد فریبکاری
دارند . اینان
در واقع و در
عمل هر کاری
که انجام داده
اند باعث
تقویت و تثبیت
نظام مزدور و
ننگین جمهوری
اسلامی شده است
، وقتی
مجاهدین رجوی
در جلسات رسمی
و تریبون های
خود از " جان
بولتون " دعوت
می کنند ، حال
خود ببینید
مجاهدین رجوی
چقدر آلوده و
بازیچۀ
امپریالیسم
شده اند ،
امروز جریاناتی
مانند حزب
توده ،
فدائیان
اکثریت فرخ
نگهدار و
مجاهدین رجوی
و سلطنت طلبان
به اضافۀ رژیم
مزدور جمهوری
اسلامی ماهیت
ضد خلقی خود
را هر چه
بیشتر آشکار
نموده و از
طرف دیگر نشان
داده اند که
تا چه حد
وابسته به
امپریالیسم
جهانی به
سرکردگی
آمریکا می
باشند ! همگیشان !
نام:
"يكسري
همكاري"
ناقابل!
ای-میل:
20:47 6 اردیبهشت 1391
روز به روز
بیشتر به
درستی گزارش
سیمور هرش معتقد
می شوم.
بخوانید و
ببینید این ها
که افشا شده
اند چه طور
دست و پا می
زنند.
این دفعه hasn شده اند و
می نویسند:
"يكي از
روشهاي نوين
اسراييلها براي
شكنجه دادن
روشنفكران جپ
فلستيني
زنداني كردن
انان در يك
اطاق با
حزبالله هاي
متعصب است اين
زنداني
روشنفكر براي
فرار از دست
اين نكبت
مجبور به
يكسري همكاري
با
زندانبانان اسراييلي
ميشود.حتما
سارمان
مجاهدين براي
چنين وضعيت
مشابه اي
تدابيري
انديشده اند."
دقت کنید:
موجود پست (با
وجودی که عادت
ندارم از این
کلمات
استفاده کنم)
به زندانیان
مقام فلسطینی
تهمت می زند
که "مجبور به
يكسري همكاري
با زندانبانان
اسراييلي" می
شوند! پس
بنابر این مجاهدین
ناچار شده اند
که علیه مردم
ایران به "يكسري
همكاري" با
اسراییل مثلا
قتل و ترور
متخصصین
ایرانی و "به
يكسري
همكاري" با نئوکان
ها از نوع
همان همکاری
که سیمور هرش
نوشته دست
بزنند!
نام:
"يكسري
همكاري"
ناقابل!
ای-میل:
18:04 6 اردیبهشت 1391
روز به روز
بیشتر به
درستی گزارش
سیمور هرش معتقد
می شوم.
بخوانید و
ببینید این ها
که افشا شده
اند چه طور
دست و پا می
زنند. این
دفعه hasn شده
اند و می
نویسند:
"يكي از
روشهاي نوين
اسراييلها
براي شكنجه دادن
روشنفكران جپ
فلستيني
زنداني كردن
انان در يك
اطاق با
حزبالله هاي
متعصب است اين
زنداني
روشنفكر براي
فرار از دست
اين نكبت
مجبور به
يكسري همكاري
با زندانبانان
اسراييلي
ميشود.حتما
سارمان مجاهدين
براي چنين
وضعيت مشابه
اي تدابيري
انديشده اند."
دقت کنید:
به زندانیان
مقام فلسطینی
تهمت می زند
که "مجبور به
يكسري همكاري
با
زندانبانان اسراييلي"
می شوند! پس
بنابر این
مجاهدین ناچار
شده اند که
علیه مردم
ایران به "به
يكسري
همكاري" با
اسراییل و "به
يكسري همكاري"
با نئوکان ها
از نوع همان
همکاری ها که
سیمور هرش
نوشته است دست
بزنند!
نام: hasn
ای-میل:
14:32 6 اردیبهشت 1391
به نظرم
شايسته يك
سازمان
انقلابي ( راه
كارگر) نيست
كه اين خبر
ژورناليست
غربي را بطور
يكطرفه بدون
صحت و سقم خبر
در نشريه خود
انعكاس بدهد
كه ميتواند
خوراكي باشد
براي
ناسيوناليسهاي
دو آتشه خشك
مغز.
اينكه
دليلي نمي شود
چون خبرنگار
سابقه افشاگري
داشته شايد
اين خبر هم
مانند قبل
صحيح باشد
وضعيت
مجاهدين در
عراق وضعيت
بسيار تاسف
باريست و
تلفات بسياري
را تحمل كرده
و ميكنند و
ظاهر امر
نشاندهنده
اين است كه
سازمان
سياستهاي
خوبي اتخاد
نكرده و حفظ جان
اين افراد
مهمترين چيز
است .
يكي از
روشهاي نوين
اسراييلها
براي شكنجه دادن
روشنفكران جپ
فلستيني
زنداني كردن
انان در يك
اطاق با
حزبالله هاي
متعصب است اين
زنداني روشنفكر
براي فرار از
دست اين نكبت
مجبور به
يكسري همكاري
با
زندانبانان
اسراييلي
ميشود
حتما
سارمان
مجاهدين براي
چنين وضعيت
مشابه اي
تدابيري
انديشده اند.
نام: Said
Shakeri
ای-میل:
15:52 5 اردیبهشت
1391
پای بندی
رهبری
مجاهدین در
احترام به
آزادی بیان را
میشود در
رفتار صفی از
سنگساریان و
دشنامیان
چماقدار
مسعود و مریم
که گرفتار در
چمبره
چاپلوسی و دروغ
گویی هستند ،
دید .خمینی
فکر میکرد که
با ادبیات و
اخلاق سیاسی
تهدید و برچسب
زدن می تواند
صداها را برای
همیشه در
گلوها خفه کند
و مسعود رجوی
هنوز به قدرت
نرسیده با
همان طریقت
خمینی خودش را
نمود عینی انا
الحق میدانند.
آزادی بیان و
اندیشه را
نمیشود مطابق
هوس مسعود و
مریم آن را به
هر میل وبلغمی
باز تعریف کرد
.باز تولید
ادبیات و
اخلاق سیاسی
خمینی و
لاجوردی
درادبیات و
اخلاق سیاسی
مجاهدین نسبت
به
منتقدینشان ،
پی آمد منطقی
مشروط کردن و
باز تعریف
آزادی بیان و
اندیشه است ، مجاهدین
از آزادی
مشروط ومحدود
شروع کردند و حالا
رسیدند به
استبداد
نامحدود
رهبری .اگرشیفتگی
و خودسپاری به
رهبر در
تشکیلات
مجاهدین
نهادینه شده
واعضای
سازمان یاد
نگرفتند که به
رهبر
عقیدتیشان شک
کنند ، اما
آزادی بيان هر
ایرانی تابع
منافع
سازمانی و
ضرورت های سياسی
مسعود و مریم
رجوی نیست .
زنده یاد
کمال رفعت
صفایی از
اعضای قدیمی
مجاهدین در
سال ۱۳۶۸ در
شعری بلند با
عنوان در ماه
کسی نیست در
مورد مسعود
رجوی سروده
بود تو آن
مفتشی/ که حتی/
رویاهای
دوستان خود را
/ در جستجوی
معصیت / می
کاود / تا
امامتی بی
تهدید را نصیب
برد
رفتارمجاهدین
یک هشدار
تاریخی است
.گر از آن مار [
خمینی ] شدی کشته
به هر روز دو
تن / هم از این
مار (مسعود و
مریم رجوی)
شود کشته به
هر روز هزار
نام:
کامنت 12:44 3
اردیبهشت را
بخوانید
ای-میل:
17:50 4 اردیبهشت
1391
افشای
تاکتیک
مجاهدین که در
کامنت 12:44 3
اردیبهشت 1391
تحت عنوان "
شناخت یک
تاکتیک"
انجام گرفته ظاهرا
باعث شده که
مجاهدین این
بار از طریق
لو رفته های
خود وارد
شوند. آن
کامنت را
بخوانید.
نام:
ای-میل:
11:11 4 اردیبهشت
1391
شرافت
مجاهدین در متهم
کردن سیمور
هرش به این که
خبرنگاری مثل
او و با آن
سوابق درخشان
که کارش کسب
اخبار از همه
کس و همه جا و
همه منابع و
سنجش آن ها و
کنار هم گذاشتن
آن ها و نتیجه
گیری از آن
هاست گویا گزارشش
خبر فلان عضو
جداشده از
مجاهدین است
را ببینید و
این ها را
بهتر بشناسید.
با کلک های
متداول نشد.
حالا کثافات
انباشته در
وجود خود را
مستقیما در
اینجا
استفراغ می کنند.
نام:
دماوند
ای-میل:
11:08 4 اردیبهشت
1391
البرز خان
اشرفی اگر نام
شما البرز است
نام من هم
دماوند.. . و از
دیدن نظر عقب
مانده تان
بسیار متاسفم
و به خشم آمدم!!!!
اگر فردی
نام خود را
ذکر نکند به
مفهوم این نیست
که خود را پشت
کوه البرز
مجازی پنهان
کرده است و از
اسمی یک بار
مصرف نمی
تواند
استفاده کند.
بله باز
روشن است که
عبای مسعود
رحوی از زیر نوشته
یک خطی تان با
مفهوم
مجاهدینی تان
بیرون زده است.
در ضمن شما
برای خاک
ریختن به چشم
حقیقت بر
مبنای منافع
پست و شرمگینانه
مجاهدین
آمریکایی،
مسعود
خدابنده را
عمده می کنید.
هرش قبل از
اینکه در این
مورد نظر
خدابنده را
خواسته
بلاشید از قول
منابع بالا در
ارتش امریکا
در مورد تعلیم
مجاهدین توسط
ارتش آمریکا
تاکید کرده
است. برو و به مسعود
عزیزت گزارش
بده که در این
سایت دماوند و
بی نام و یک
اسم بار مصرف
هیی که کامنت
نوشته اند
دیگر برای هیچ
یک از تاکتیک
های توهم
افکنانه و
ارتجاعی
مجاهدین و
شورای مقاومت
پشیزی ارزش
قائل نیستند.
اینجا مقر
اشرف نیست که
بتوانید کسی
را به سکوت و
فرمانبری
برده وارانه
محکوم کنید.
فراموش
نکنیم.... با
وجود اینکه در
دنیای مجازی با
استفاده از یک
اسم یکبار
مصرف و یا
بدون ذکر اسم
در این مورد
مشخص می
نویسیم اما
نمی توانیم
دیدگاه
طبقاتی و
سازمانی خود
را پنهان کنیم.
نام:
البرز
ای-میل:
02:52 4 اردیبهشت 1391
اسم خودت را
ینویس تا
معلوم شود چه
کسانی پشت خبر
مسعود
خدابنده
هستند
مسئله
موافقت
ومخالفت با
مجاهدین خلق
مطرح نیست
درهرجامعه
دموکراتیک هر
کسی بهر
جریانی مایل
باشد رای
میدهد
اما امروز
نقش مسعود
خدابنده که با
سرویس اطلاعاتی
ملاها وسیا
کارمیکند
مطرح میباشد
نام:
ای-میل:
20:49 3 اردیبهشت 1391
من در
کامنت 20:06 2
اردیبهشت 1391
نوشته بودم:
"آیا آن کسی که
نامه مورد بحث
را به این شکل
مبتذل و رسوا
به راه کارگر
نوشته خودش را
شخصی که از
طرف مجاهدین
به او یک
"مسئولیت"
معین محول شده
معرفی کرده
است، یا یک
فرد مستقل که
اقدامش از سر
دوستی و
"رفیقانه"
است؟
راستی چرا
با وجودی که
در این صفحه
چند نفر از او
خواسته اند که
با مردم غریبه
گی نکند و نام خودش
را بنویسد او
نام خودش را
نمی نویسد؟"
و کسی
(احتمالا خود
آن فرد) جواب
داده است: "هر
وقت شما نام
خودت را
نوشتی، از
دیگران هم
بخواه همین
کار را بکنند."
پاسخ این
شخص خیلی پیش
تر از این در
کامنت 11:04 31 فروردین
1391 با عنوان
"دوستان
گرامی راه
کارگر" در
همین صفحه
آمده است:
"شما نام او
را ذکر نکرده
اید. اما او که
در رنجنامه اش
از عدم ذکر
نام افراد
ناراحت است و
می گوید که
این کار موجهی
نیست امیدوارم
خودش نام خود
را ذکر کند و
رطب خورده ای
نباشد که منع
رطب می کند."
من که نامه
یواشکی و
سربسته برای
کسی نفرستاده
بودم! من که از
عدم ذکر نام
افراد،
ناراحت نبوده
ام! خود این
رطب خورده ای
که منع رطب می
کند است که از
چنین چیزی
ناراحت بوده
است!
باز هم از
او می خواهم
که نام خودش
را بنویسد.
مگر کار بدی
کرده است و
خجالت می کشد؟
نام:
ای-میل:
16:36 3 اردیبهشت 1391
20:06 2 اردیبهشت
هر وقت شما
نام خودت را
نوشتی، از
دیگران هم بخواه
همین کار را
بکنند.
نام:
ا. ب.
ای-میل:
13:11 3 اردیبهشت 1391
ایران
شاهمیری،
بلواقع که بوی
کباب به
مشامتان
خورده است! این
بوی کباب از
آن شما برای
ما بوئی مشمئز
کننده و همچون
گاز سمی خفه
کننده می باشد!
خانم یا
آقای شاهمیری
( به احتمال
قوی مذکر) مشخص
است که با رو
شدن ماهیت
مجاهدین
دستپاچه شده
اید و چون در
یافته اید که
دیگر مجاهدین
نمی توانند در
کنار سلطنت
طلبان، اصلاح
طلبان
حکومتی، توده
ای ها و
اکثریتی ها (
همه خائن به
یک اندازه)
آلترناتیو
سازی آمریکا
را پیش برند!
به درک! این
خبر دل نشینی
برای قطب سوم
یا قطب انقلاب
ایران است.
هر چه قدر
شما به انواع
مختلف
بخواهید نجات
غریق مجاهدین
گردید باید
گفت دیگر تمام
شد و مجاهدین
هم اکنون در
کنار سلطنت
طلبان، حزب
توده و
فدائیان اکثریت
یک جریان ضد
خلقی و
ارتجاعی را
نمایندگی می
کنند. البته
از سال 2005
مجاهدین
کاملا ارتجاعی
و ضد خلقی
شدند و لی تا
قبل از گزارش
سیمور هرش
برای جنیربش
انقلابی
ایران کاملا
نامشخص بود و
پنهان مانده
بود. و براستی
دیگر برگشتی
هم برای
مجاهدین وجود
ندارد.
تمامی این
نیروها از
کارگزاران و
همکاران مستقیم
نظام سرمایه
داری-امپریالیستی
جهانی به
رهبری آمریکا
هستند. و در
الترناتیو
سازی های
امپریالیسم
جهانی برای
بدیل ج. ا. ( به
عنوان قطب
ارتجاعی
بنیادگرای
مذهبی در راس
حکومت در
تقابل
ارتجاعی با
منافع
امپریالیسم
جهانی برای
حفط حکومتش)
نقش اساسی
دارند.
بنابراین
جنبش انقلابی
ایران این قطب
مستقل در
مقابل 2 قطب
ارتجاعی دیگر
( قطب
امپریالیسم جهانی
به رهبری
امریکا و از
یک سو، و قطب
بنیادگرائی
مذهبی به
رهبری جمهوری
اسلامی از طرف
دیگر) یک بار
دیگر متوهم و
منتظر نخواهد
شد که یک جریان
ارتجاعی
وابسته به
امپریالیسم
همانند دارودسته
خمینی در
انقلاب 57 با
تکیه به توهم
افکنی و "هه مه
با هم بگذارید
اول
دیکتاتوری
سیاه شاه را
کنار بذاریم"
قدرت سیاسی را
تسخیر کند و
بعد از آنکه
ارتش و دستگاه
سرکوبش را تثبیت
نمود به قلع و
قمع
انقلابیون
همچون دهه 60
خونین
بپردازد.
باید به
شما گفت که ما
بعد از انقلاب
57 این کشته و
خون ندادیم که
یک بار دیگر
بوسیله
مجاهدین و
شرکاء به عقب
برگردیم! و هر
کس تحت هر
توجیهی بخواهد
جریان
بنیادگرای
اسلامی همچون
مجاهدین (و
همچنین اصلاح
طلبان ارتجاع
حکومتی به
بهربی کروبی-موسوی)
را بخشی از
جنبش خلقی جا
زند طبقه پرولتاریای
انقلابی
ایران برای
کسب قدرت
سیاسی خلع
سلاح می کند.
نباید فراموش
کرد که
جریانات بنیادگرای
مذهبی که جنس
شان همچون
مجاهدین خلق
است در تونس و
مصر پس از
جانفشانی های
مردم این دو
کشور با
همکاری
مستقیم
امپریالیسم امریکا
قدرت سیاسی را
بدست گرفتند.
در مصر و تونس
تاریخی که بر
طبقه کارگر،
زحمتکشان تحت
ستم و استثمار
و ملل تحت ستم
ایران در
انقلاب 57 گذشت
تکرار شد و
پیشروان
پرولتاریای
انقلابی
ایران هرگز
اجازه
نخواهند داد
که تاریخ در
ایران اینبار
تحت نام
بنیادگریان
اسلامی
مجاهدین
تکرار شود.
نام:
شناخت یک
تاکتیک
ای-میل:
12:44 3 اردیبهشت 1391
بخشی از
کامنت آن خانم
یا آقای موسوم
به "ایران
شاهمیری" را
این طور
آنالیز کنیم:
قسمت اول
آن بخش
:
"مجاهدین
با تمامی
مواضع سیاسی
خفت بار و
گردش یکصدو
هشتاد درجه ای
ایدئولژیک
بورژوازی پسند
وحتی همکاری
تشکیلاتی با
نهادهای
امنیتی ونظامی
امریکا
واسرائیل..."
بیان یک
امر کاملا
آشکار که برای
خوانندگان این
سایت امری
بدیهی است.
چیزی است که
نه پنهان است
و نه تازگی
دارد. پس بیان
آن به منظور
رسیدن به
نتیجه مطلوب
اصلا اشکالی
ندارد.
قسمت دوم
آن بخش:
"مجاهدین...به
هیچ وجه در
چهار چوب
تعریف وتبین از
یک نیروی تحت
امر
امپریالیزم
به معنی مزدور
وزائده
امپریالیستها
برای حل وفصل
یک امر معین
نمی گنجند."
یک
حرف نادرست که
از نظر منطقی
هم با قسمت
اول آن بخش
نمی تواند همخوانی
داشته باشد.
آن هم با به
کار بردن قید
"به هیچ وجه".
نتیجه
مورد نظر:
به
مجاهدین شک
نکنید و
خاطرتان جمع
باشد که آن ها
"به هیچ وجه"
از
امپریالیسم (و
زائده ای از آن
یعنی اسراییل)
فرمان نمی
گیرند، و این
چیز های بدیهی
که در قسمت
اول آمده است
و همه می
دانند به این
امر منجر
نخواهد شد که
مجاهدین به جز
در همین
محدوده که
انکار کردنش
مضحک و موجب
رو شدن دست
انکار کننده
است تنظیم
رابطه دیگری
با آمریکا و
اسراییل
داشته باشند!
تاکید من
بر روی همین
یک بخش به این
دلیل است که
تمام بخش های
دیگر هر دو
کامنت خانم یا
آقای موسوم به
"ایران شاهمیرانی"
به شکلی آشکار
و روشن بیان
کننده نیت او
هستند و تنها
چیزی که نیاز
به آنالیز دارد
همین یک بخش
است.
موضوع
مهم، کامنت او
نیست. موضوع
مهم شناخت یکی
از تاکتیک های
رایج مجاهدین
در سایت هایی
مثل این سایت
است.
مشابه
همین کار را
در بعضی
مقالات یا در
مواردی شبیه
مورد نامه به
راه کارگر هم
انجام می دهند.
ممکن است
مثل مورد این
کامنت توسط
افراد خودی باشد،
یا مثل مورد
آن نامه و
بعضی مقالات
توسط افرادی
انجام بپذیرد
که خودی نیستند
اما به دلیل
روشن دیگری که
احتیاجی به ذکر
آن نیست دست
به کار می
شوند!
نام:
ای-میل:
20:06 2 اردیبهشت 1391
آیا آن کسی
که نامه مورد
بحث را به این
شکل مبتذل و
رسوا به راه
کارگر نوشته
خودش را شخصی
که از طرف
مجاهدین به او
یک "مسئولیت"
معین محول شده
معرفی کرده
است، یا یک
فرد مستقل که
اقدامش از سر
دوستی و
"رفیقانه"
است؟
راستی چرا
با وجودی که
در این صفحه
چند نفر از او
خواسته اند که
با مردم غریبه
گی نکند و نام خودش
را بنویسد او
نام خودش را
نمی نویسد؟
نام:
ای-میل:
19:31 2 اردیبهشت 1391
خط اصلی در
هر مور د با
مورد دیگر و
در هر جا با
جای دیگر فرق
دارد. خط اصلی
تبلیغاتی در
سایت های
اپوزیسیون مترقی
مثل این سایت
که
خوانندگانش
بدیهیات غیر قابل
انکار را می
دانند، همرنگ
کردن خود با
جماعتی که نمی
شود بدیهیات
را پیش آن
انکار کرد است
به همان
منظوری که این
جا مشاهده می
شود. یعنی خطی
که امثال فردی
مجازی یا غیر مجازی
به نام "ایران
شاهمیری" در
صدد پیش برد آن
است: "مجاهدین
با تمامی
مواضع سیاسی
خفت بار و
گردش یکصدو
هشتاد درجه ای
ایدئولژیک
بورژوازی
پسند وحتی
همکاری
تشکیلاتی با
نهادهای امنیتی
ونظامی
امریکا
واسرائیل به
هیچ وجه در
چهار چوب
تعریف وتبین
از یک نیروی
تحت امر
امپریالیزم
به معنی مزدور
وزائده امپریالیستها
برای حل وفصل
یک امر معین
نمی گنجند."
یعنی
که آن ها "برای
حل وفصل یک
امر معین" که
فعلا همان
زمینه سازی
تجاوز نظامی
به ایران است بر
خلاف آن چه
سیمور هرش ها
نوشته اند
حاضر نیستند
"تحت امر
امپریالیزم"
قرار بگیرند.
بدیهیات
را نمی توان
پیش
خوانندگان
این نوع سایت
ها انکار کرد.
پس باید همرنگ
جماعت شد و ظاهرا
همزبان با آن
ها مانع وخیم
تر شدن تصویر
جریانی گردید
که قطعا حاضر
است "برای حل
وفصل یک امر
معین" (زمینه
سازی تجاوز
نظامی به
ایران و انجام
کار های
مقدماتی) خود
را "تحت امر
امپریالیزم"
قرار دهد.
نام:
ای-میل:
11:13 2 اردیبهشت 1391
من که از
این نوشتار
خانم ایران
شاهمیرانی چیزی
سر در
نیاوردم!! اگر
دوستان
هممیهن چیزی
دستگیرشان
شده باخبر
کنند. با سپاس
نام:
ایران
شاهمیرانی
ای-میل:
11:36 2 اردیبهشت 1391
با سپاس از
روحيه
دموکرات
سروران سايت
روشنگری.
خود اين
سروران
ميدانند در
زمانی بسر
ميبريم که هر
کس ميتواند
حرفهايش را با
باز کردن يک صفحه
فيس بوک و...به
نظر بقيه
برساند. پس
تقدير من از
اين سروران
هندوانه زير
بغل گذاشتن
برای درج
حرفهايم نيست
وقلبی ميباشد.
اکنون
روشنگری نظرش
را در ابتدای
مقاله سيمون
هرش نبشه ولی
با اين حال
مقاله آقای
صادق افروز و
کامنتهای
صدوهشتاد
درجه مخالف را
نيز درج
مينمايد واين
چيزی به جز
مادی کردن
اعتقادشان به
روابط
دموکراتيک
نيست
واميدوارم
بعضی از ما کامنت
نويسها نيز
آنها را سرمشق
قرار بدهيم وبجای
گير دادن و
فتوا صادر
کردن راجع به
هويت شخصی ويا
سازمانی
مخالف
نظرخود،به
حرف طرف مربوطه
گير بدهند وبه
اصطلاح پنبه
حرف را بزنند.
بهر حال چه
بدبخت وذليل
کسی که هويت
تشکيلاتی داشته
باشد و بخواهد
آنرا پنهان
کند.
اما در
مورد
مجاهدين،وقتی
آنها بدون جا
نماز آب کشيدن
افرادی مانند
جان بولتون و
روئسای سابق
نهادهای
امنيتی و
نظامی مريکا
وسناتورها و
نمايندگان
کنگره را دعوت
به گرد هم آئی
های خود
ميکنند،ديگر
چه ضرورتی
دارد تا يک
هوادار را
وادار کنند تا
برای پيش برد
خط اصلی!؟چند
تا هم ناسزا
به سازمان خود
بدهد؟
که
چه بشود؟
مگر خود
آنها هزاران
بار خط اصلی
خود را بطور ر
سمی اعلام
نکرده اند؟
پس اين خط
اصلی که
ميخواهند در
سايت روشنگری
پيش ببرند چه
چيز پنهانی
ميتواند
باشد؟
که
بگويند ما تحت
امر
امپرياليزم
نيستيم؟
اين را که
هر دوروز يک
دفعه دارند
ميگويند.
بگويند
رژيم زائده
وتحت امر
امپرياليستها
هستند؟
ايکاش که
حقيقت ماهيت
رژيم را گفتن
وپذيرش تبعات
آنرا به زندگی
سخيف در ميان
شيارها!ترجيح ميدادند
و خروار خروار
توهم در رابطه
با ماهيت رژيم
ايجاد
نميکردند.
بهر حال
اگر اين
نظرکامنت گذار
محترم که هرکه
قبول ندارد
مجاهدين تحت
امر وزائده
امپرياليزم
است از خود
مجاهدين است را
تعميم دهيم
قاعدتا آق! ای
مسعود بنی صدر
از اعضای سابق
مجاهدين
ونماينده
شورای آنها در
امريکا را که
در کتاب
سرگذشت خود
بنام خاطرات يک
شورشی صريحا
مينويسد
مجاهدين يک
گروه مزدور به
معنای تحت امر
وزائده
امپرياليزم نميباشند
را ميبايست در
زمره اعضاء
فعلی آنان خواند
که برای گول
زدن
خوانندگان بی
هوش! وپيش
بردن خط اصلی
مجاهدين!هم از
آنها کناره
گرفته و هم
کتاب نبشته و...
به اين
ميگويند
تفسير
الميزان!باز
هم جای شکرش
باقيست که
کامنت نويس
محترم در
آخرين کامنت
خود ديگر حرفی
از مقاله
سيمون هرش نزد
وبه همين
کشف!و تفسير
بسنده نمود.
اتفاقا
مجاهدين از
اينگونه
کشفيات
وتفاسير دشمنانش
بهره ميبرد
وبر خود
ميبالد که
درزم انيکه
لبه پرتگاه
نابودی
تشکيلاتی است
و همه هم وغمش
روی حفاظت از
رهبرش و دوربری
های او ميباشد
که مانند
اسکار تقديم
مالکی
نشود،در همان
حال نيز همه
جا واز جمله
سايت روشنگری
را زير نظر
دارد تا خط
اصلی!را پيش
ببرد.
در خاتمه
ضمن آرزوی
سلامتی برای
شما خدمتتان عرض
ميکنم اگر بنا
به انتخاب
باشد من يک
موی همين
مجاهدين همين
راه کارگر
همين حزب
کمونيست
کارگری همين
سلطنت طلبان
و...تمامی آنها
که بر عليه
دشمن من وسر
زمين من هستند
را به تمامی
اسلام وحکومت
اسلامی نمی
فروشم و اگر
پای دخالت بشر
دوستانه!و جنگ
وکلا عنصر
خارجی در ميان
نباشد برايم
فرقی نميکند
اين حکو! مت
نوکر وخائن
وطن فروش را
کدامين خط فکری
وکدامين دسته
بندی سياسی
مياندازد وبهمين
خاطر با
مجاهدين
همانقدر
مخالفم که با
توفان و راه
کارگر و...ولی
تنها وتنها به
يک دليل حتی
يک سر سوزن از
دشمنی وکينه
خود نسبت به
دشمن شماره يک
وطنم وخودم را
تحت هيچ وهيچ
شرايطی حاظر
نيستم بسمت
هيچکدام از
نيروهای اپوزيسيون
روانه سازم.
آن دليل
چيزی نيست به
جز اينکه نه
مجاهدين نه راه
کار گر نه
توفان
ونه...هزاران
تن از بهترين فرزندان
خلق ايران را
اعدام نکرده و
هيچکدام از
نيروهای
اپوزيسيون
درياچه ها
ورودخانه ها
وجنگلها
ودرختان
کهنسال وکلا
خاک ايران را به
نفع حراج
ثروتهای
طبيعی کشورم
در ازاء
واردات
بنجلهای امپرياليستها
به نابودی
نکشانده و ...که
خود کتابی ميشود
از مزدوری
ونوکری رژيم و
اعتقاد دارم تفاوت
ماهوی مخالفت
با تک تک
اپوزيسيون تا
دشمنی به
اندازه تفاوت
يک مزدور
بسيجی ويا
نماز جمعه ای
با يک ايرانی
ميهن پرست است .
نام:
حالا بهتر می
شود فهمید
ای-میل:
00:00 1 اردیبهشت 1391
̎فرمایش
خانم ایران
شاهمرادی:
̎مجاهدین
با تمامی
مواضع سیاسی
خفت بار و
گردش یکصدو
هشتاد درجه ای
ایدئولژیک
بورژوازی پسند
وحتی همکاری
تشکیلاتی با
نهادهای
امنیتی ونظامی
امریکا
واسرائیل به
هیچ وجه در چهار
چوب تعریف
وتبین از یک
نیروی تحت امر
امپریالیزم
به معنی مزدور
وزائده
امپریالیستها
برای حل وفصل
یک امر معین
نمی گنجند.̎
̎نمی
گنجند̎ . باور
کنید در ̎این
چهار چوب نمی
گنجند̎ که نمی
گنجند!
می دانید
چرا؟ چون باز
هم مطابق
فرمایش همین خانم
رژیم ایران
است که در این
چهارچوب می
گنجد. و این
بهترین دلیل
بر آن است که
غیر از رژیم
ایران هیچ چیز
دیگری مثل سازمان
مجاهدین اگر
چه با همان
خصوصیاتی
باشند که خود
این خانم
نوشته است
(وبرای رد گم
کردن ننوشته
است، شک نکنید
که برای رد گم
کردن ننوشته
است، من قسم
می خورم) نمی
تواند در این
چهارچوب
بگنجد! در این
چهار چوب فقط
یک جا وجود
دارد و بس!
حالا بهتر
می شود فهمید
که چرا
مجاهدین برای
پیش بردن خط
اصلی، وقتی
کسی را به
سایتی می فرستند
که
خوانندگانش
هوشیارند و
مثل خوانندگان
سایت های
خودشان
نیستند لازم
می بینند که
چند تایی هم
فحش نثار خودشان
بکنند.
نام:
ایران
شاهمیرانی
ای-میل:
22:11 1 اردیبهشت 1391
در جواب دو
کامنت نویس
محترم باید
عرض شود من هیچ
چیز از خود
نگفته ام.
اگر این
محترمین
مشکلی در مورد
رسم ویا اصول
خبرنگاری
درغرب دارند
این من نیستم
که این رسم ویا
اصول را
گذاشته ام.
روزانه
دهها ودهها
رپورتاژ
ومصاحبه در
مطبوعات غرب بچاپ
میرسد که تهیه
کننده برای
رعایت اصل بی
طرفی
واستقلال با
طرفین مسئله
تماس میگیرد
واین موضوعی
نیست که کسی
بتواند انکار
کند.
بنابراین
برای آن
خبرنگار آنچه
که مهم است رعایت
اصول کاریش
است و اینکه
چه کسی وبا چه
تفکری حرف
کدامین از
طرفین را قبول
دارد را بعهده
خواننده
میگذارد.
این تفاوت
کار
ژورنالیستی
با کار سیاسی
خط دار میباشد.
وقتی
سیمون هرش
بعنوان یک
خبرنگار
حرفهای یک مخالف
ویا ضد ویا
دشمن مجاهدین
بنام خدابنده را
انعکاس میدهد
رعایت عرف
ورسم واصول
جاری ژورنالیستی
مستقل بدو حکم
میکند تا با
دفتر مجاهدین
در پاریس تماس
بگیرد تا جواب
آنها را نیز
انعکاس دهد.
پس وقتی
اینکار را
نمیکند معنی
آن،کار سیاسی خط
دار است ونه
کارژورنالیستی
مستقل!!!.
در مورد
تماس با
فرمانده
مشترک
نیروهای نظامی
امریکا نیز به
همان منوال.
در مورد
راه کارگر نیز
باز من چیزی
از خود نگفته
ام.
این خود
راه کارگر است
که میگوید:
خوب ممکن
است این خبر
درست باشد یا
غلط.
پس راه
کارگر ابتدا
به ساکن حتم
ندارد این خبر
درست باشد.
بهمین
لحاظ چگونگی
واکنش یک
سازمان
دموکرات ومستقل
را با خبری که
میتواند درست
ویا غلط باشد
را این چنین
ارائه میکند:
با جدیت
روی آن خم شود
وصحت وسقم
آنرا بررسی کند.
حال چه کسی
است که میان
دو صندلی
نشسته است؟
این من
میباشم؟و یا
راه کارگر؟
اگر با
جدیت روی آن
خم شده وصحت
وسقم خبر را
معین کرده که
دیگر روزه شک
دار گرفتن از
چه بابت است؟
در آن صورت
میتوانست
خیلی محکم
وصریح وروشن
نظر خود راجع
به مجاهدین و
یا مقاله هرش
را برای بقیه
انعکاس دهد.
اما راجع
به اینکه یکی
از کامنت
نویسان محترم به
من امر کرده
است نظرت را
راجع به
مجاهدین بگو
عرض میکنم چشب
بروی چشم
میگویم وهمان
را میگویم که
امر فرموده
اید ودوست
دارید بشنوید
ولی خواهرانه
به شما نصیحت
میکنم با توجه
به اینکه
بسیاری از
زندانیان
سیاسی سابق خاطره
بدی از این
نوع س . ج دارند
کمی ملایم تر
امر بفرمایند
تا آن خاطره
بد زنده نشود.
بنظر من که
این نظر از
فاکتهای قابل
دید ولمس در
دنیای مادی
ساخته شده است
،مجاهدین با
تمامی مواضع
سیاسی خفت بار
و گردش یکصدو
هشتاد درجه ای
ایدئولژیک
بورژوازی
پسند وحتی
همکاری
تشکیلاتی با
نهادهای
امنیتی
ونظامی امریکا
واسرائیل به
هیچ وجه در
چهار چوب
تعریف وتبین
از یک نیروی
تحت امر
امپریالیزم
به معنی مزدور
وزائده
امپریالیستها
برای حل وفصل
یک امر معین
نمی گنجند.
برای
اطلاع دو
کامنت نویس
محترم باد عرض
کنم اتفاقا
اگر کسی از
خود بپرسد
امپریالیستها
از یک حکومت
دست نشانده چه
چیزی
میخواهند؟
خواهیم
دید که این
جمهوری
اسلامی است که
زائده وتحت
امر
امپریالیستها
برای پیش برد
سیاستهای
اقتصادی
واجتماعی
مورد نظر آنها
درایران و
منطقه میباشد.
پیشاپیش
ضمن تشکر از
زحمات سروران
روشنگری در
برپائی محیطی
دموکراتیک از
بدرازا کشیدن
کامنت پوزش
میطلبم.
نام:
خسرو
ای-میل: http://bikar.wordpress.com/
14:37 1 اردیبهشت 1391
سقوط تا به
کجا؟
آقا یا
خانمی به نام
ایران شاهمیرانی
که با توجه به
مضمون نظرش
میتوان وی را
از دارو دسته
باند مجاهدین
خلق دانست
معترض است که
چرا با درج
مقاله سیمور
هرش تکذیبیه
فرمانده کل
نیروهای
مشترک امریکا
را چاپ
نکردید. سقوط،
انحطاط و
پررویی تا چه
حد؟ آمریکا و
اسرائیل
روزانه
هزاران جنایت
علیه بشریت
میکنند که
تنها اندک
شماری از این
جنایات توسط
افرادی مثل
سیمور هرش (که
دستش درد
نکند) رو میشود.
سازمان
جاسوسی سیا
بعداز فاجعه 11
سپتامبر در
اروپا دهها
شکنجه گاه
درست کرده بود
که تعدادی از
آنها لو رفت و
با اینکه در
خود کشورهای اروپایی
که این شکنجه
گاهها بودند اعتراضاتی
شد و کار به
رسانه ها
کشیده شد اما
آمریکا
کماکان وجود
چنین شکنجه
گاههایی را رد
میکند. معنای
دیگر این حرف
مجاهد
نامبرده این هست
که هرگاه شخص،
نشریه یا
سازمانی از
شکنجه گاههای
رژیم جمهوری
اسلامی
بنویسد باید
در کنارش
تکذیبیه
وزارت
اطلاعات رژیم
را هم چاپ کند.
البته شاید
برای مجاهدین
سازمان سیا با
وزارت
اطلاعات رژیم
فرق دارد و از
جنس دیگری است
نام:
ا. ب.
ای-میل:
11:39 1 اردیبهشت 1391
کامنت
گذار 02:24 1
اردیبهشت 1391 (
ایران
شاهمیرانی) نوشته
است "حتی اگر
راه کارگر یک
رسانه باشد
آنوقت بی طرفی
را باید حفظ
میکرد وضمن
درج مقاله
سیمون
هرش،تکذیبیه
فرمانده کل
نیروهای
مشترک امریکا
را نیز در کنار
مقاله مربوطه
چاپ
میکرد.یعنی
همان کاری که
بی بی سی نمود
وعین تکذیبیه
را چاپ کرد
وقضاوت را به
عهده خواننده
میگذاشت. "
یعنی
این کامنت
گذار به صحت
تکذیبیه
"فرمانده کل
نیروهای
مشترک امریکا
ا" بیستر
اطمینان دارد
تا خبرنگاری
مستقل همچون
سیمور هرش!
اگر نه از همان
ابتدا ایشان
با زیرکی خاصی
نمی نوشت
"میبایست از
راه کارگر
پرسیده شود
شما از کجا
میدانید که
خبر درست است؟"
ایشان
ادامه می دهند
که "حال سوال
این است که آیا
راه کارگر با جدیت
ونگرانی روی
این خبر خم
شده وپس از
اطمینان از
صحت آنرا بچاپ
رسانده است؟
یا اینکه خیر؟و
مانند یک
رسانه وبدون
مسئولیت نسبت
به محتوای خبر
آنرا بچاپ
رسانده است؟ "
ایشان در
تمامی کامنت
خود وسط دو
صندلی نشسته است
و حتی بسیار
زیرکانه
آنچنان از
"مواضع ارتجاعی
وخائنانه
مجاهدین و
محکوم کردن
اعمال ننگین آنها"
می نوسیند که
معلوم نیست
این متلک سیاسی
به راه کارگری
است یا نظز
خودشان که
"مواضع ارتجاعی
وخائنانه
مجاهدین و
محکوم کردن
اعمال ننگین
آنها"!!!!
من مثل
ایشان نمی
خواهم برای
کشف حقیقت
وارد حدس و
گمان شوم و به
ایشان فرصت می
دهم که نظر
خود را در
مورد مجاهدین
که بلاخره از
نظر ایشان یک
جریان
ارتجاعی وابسته
به
امپریالیسم
می باشد یا
صرفا "مواضع
ارتجاعی و
خائنانه " ای
را اینجا و
آنجا از خود
بروز داده
است؟
در آخر فکر
می کنم تنها
راه صحیح این
باشد که خود
مجاهدین سکوت
را بشکنند و
بجای دست به
دامان
"فرمانده کل
نیروهای
مشترک امریکا
" برای تکذیب
این خبر شدن
اعلامیه ای
صادر کنند.
راه کارگر
با جسارت
بانقلابی بی
نظیری به انتشار
این خبر اقدام
کرده است .
تاکنون هیچ یک
از سازمانها و
احزاب
انقلابی
ایران در این
مورد خطی
ننوشته اند و
سکوت مصلحت
انگیزیانه ای
را اختیار
کرده اند. چنین
سازمانها و
احزاب باید
بدانند که با
سکوتشان در
باره این خبر
متاسفانه چه
بخواهند و یا نخواهند،
بطور غیر
مستقیم جریان
آلترسازی امپریالبیسم
که مجاهدین
نیز بخشی از
آنند را تایید
می کنند.
نام:
ایران
شاهمیرانی
ای-میل:
02:24 1 اردیبهشت 1391
تفاوت راه
کارگر با یک
رسانه بسیار
مشخص است. برمبنای
منطقی که راه
کارگر در سوال
از معترض بکاربرده
و پرسیده است
که از کجا
میدانید خبر اشتباه
وقلابی است
میبایست از
راه کارگر پرسیده
شود شما از
کجا میدانید
که خبر درست
است؟
این عین گفته
خودتان است:
بسیار خوب
این ادعا ممکن
است درست
ویاغلط باشد.واضح
است که واکنش
هر نیروی
مستقل
ودموکرات ایرانی
نسبت به چنین
خبری این است
که با جدیت ونگرانی
روی آن خم شود
وصحت وسقم
آنرا برسی کند.
حال سوال
این است که
آیا راه کارگر
با جدیت ونگرانی
روی این خبر خم
شده وپس از
اطمینان از
صحت آنرا بچاپ
رسانده است؟
یا
اینکه خیر؟و
مانند یک
رسانه وبدون
مسئولیت نسبت
به محتوای خبر
آنرا بچاپ
رسانده است؟
حتی اگر
راه کارگر یک
رسانه باشد
آنوقت بی طرفی
را باید حفظ
میکرد وضمن
درج مقاله
سیمون هرش،تکذیبیه
فرمانده کل
نیروهای مشترک
امریکا را نیز
در کنار مقاله
مربوطه چاپ
میکرد.یعنی
همان کاری که
بی بی سی نمود
وعین تکذیبیه
را چاپ کرد
وقضاوت را به
عهده خواننده
میگذاشت.
اما راه
کارگر نه کار
یک رسانه
بیطرف را کرده
است ونه کار
یک نیروی
دموکرات
مستقل ایرانی
را بر طبق
منطق خودش.
تنها حدس
ممکن اینکه
راه کارگر چون
از شهامت
سیاسی لازم در
نقد وافشاء
مواضع
ارتجاعی
وخائنانه
مجاهدین و
محکوم کردن
اعمال ننگین
آنها
برخوردار نیست،لذا
متوسل به چاپ
مقاله سیمون
هرش در سایت
خود میشود تا
از شلیک
مجاهدین در
امان بماند
واین شیوه
اصولی برای یک
سازمان
دموکرات مستقل
ایرانی
نمیتواند
باشد.
نام:
سفسطه و
رذالت خائنین
مزدور و وطنفروش
ای-میل:
02:22 1 اردیبهشت 1391
هممیهن
گرامی 20:55 31
فروردین 1391
نام ایشان
برای شما هم
روشن است ،
شما کافیست به
نوشتاری که در
نقد گذارش
س-هرش نوشته
شده در همین
ستون صفحه
روشنگری را با
دقت بخوانید.
ایشان در
نوشتارش
رسماً نوشته است
که مزدوران
اجنبی با جلاد
اسلامی
همراهی داشتند
و البته از
تلاش و
خرابکاری این
سازمان در قبل
از 22 بهمن و به
مدت بیش از
یکسال همراه با
گروه های
رنگارنگ
نادان و فرصت
طلب و قدرت طلب
دیگر و دنباله
روی این
بیخردان نادان
از آخوند و
ملا برای
حمایت سردجال
اسلامی خمینی
خونخوارسخنی
نمیگویند و
نوشته اند که
حتی یکماه و
بیست روز بعد
از 22 بهمن سیاه
و آغاز خفت و
نابودی میهن ،
به حکومت
اسلامی رای مثبت
دادند. اما
بعدها تازه به
رذالت آخوندی
و بیشرفگری
ملاها به قدمت
1357 سال خورشیدی
، که البته
دیر شده بود و
جهالت و
نادانی ملت از
رذالت و
ترفندهای
سخیف آخوندی
پی بردند. و از
در عناد بر
آمدند. در
نوشتار خود
البته مدعی
هستند برای
آرام کردن
اوضاع؟؟؟
غافل از اینکه
این اراذل
خائن و مزدور
اجنبی همراه
با دیگر
کروهکهای رذل
بواسطه
همکاری از برای
روی کار آوردن
آخوند بیسواد
و جلّاد این شورش
وحشتناک را به
توفیق
رساندند و سد
را خراب
کردند. و یاد
آوری کرده اند
که: (( کسانی که
رويداد های
ايران را از
بعد از روی
کار آمدن
جمهوری
اسلامی دنبال
کرده باشند می
دانند که
مجاهدين در
ابتدا از
متحدين اين
رژيم بودند و
درانتخابات 1358
هم رای آری به
جمهوری اسلامی
دادند و....)) و این
خود نشان از
عدم پذیرش
مجاهدت این
مجاهدین؟؟؟
برای روی کار
آوردن آخوند است؟!
هممیهن
گرامی
ترفندهای
ویژه
امپریالیسم،
همراه با
نادانی ژرف یک
ملت از تاریخش
و سازمانها و
گروه ها و
گروهکها و اغوای
آنان و دنباله
روی آنها از
آخوندهای رذل و
شعار وحشتناک
استقلال-آزادی-حکومت
اسلامی ( وحشتناک
بخاطر شعار
حکومت من
درآوردی
اسلامی) و
برای قدرت
طلبی ، دست به
دست هم دادند
و ایران را
بسوی نابودی و
خفت و خواری
رهنمون شدند. تمام
کسانیکه در
این گروه ها و
گروهکها
بودند ، به
این واقعیت
تلخ آگاهی
کامل دارند و
اکنون
مجبورند به
جعل وقایع و
تاریخ بپردازند
که این جهالت
رذیلانه
خودشان را
لاپوشانی
کنند. غافل از
اینکه نقد از
یک یانکی
گذارشگر که
شناخته شده هم
هست ، این
اشتباهات
گذشته را که
فقط ناشی از
جهالت و
نادانی و گاهی
رذالت بوده ،
مستمسک بسیار
بد و نابجائی
است.
بهر شکل
هممیهن گرامی
دانستن نام و
مشخصات افراد،
دردی را دوا
نمیکند آنهم
دردی که یک
ملت نادان
بتاریخش
بخودش وارد
کرده است.
من امیدی
به بهبود وضع
ندارم چون
سقوط این اراذل
اسلامی
مستلزم
ضایعات
بیشمار
انسانیست و ملتی
که مغزش 1391 سال
به جهت این
باور وارداتی
سامی چنان
مهجور شده ،
قابل اصلاح
نمیبینم و از
دیگر سو ،
گرگهای وحشی
آدم خوار
دیگری در کمین
نشسته اند که
در نهایت فرصت
طلبی و اکثراً
با حمایت شدید
نیروی
امپریال ،
مجدداً همین
آش و کاسه
شاید با نمک
فلفل کمتری را
مجدداً
برقرار
میکنند. کما
اینکه عملاً
همین اراذل
فرصت طلب
وسیله سقوط
ستمشاهی را
فراهم آوردند
و حکومتی
بسیار
ستمگرتر
اسلام ناب
محمدی را
عَلَم کردند.
پاره کردن
زنجیر دور
تسلسل مصیبت
ناشی از
نادانی و تعصب
تقریباً
ناممکن است و
چنانچه روزی
روزگاری
محیطش آماده
شود با ضایعات
هولناک
انسانی همراه
خواهد بود. متاسفانه
اما من که
چشمم آب
نمیخودرد.
نام:
ای-میل:
20:55 31 فروردین 1391
من
نویسنده
کامنت 11:04 31
فروردین 1391
همچنان منتظر
هستم که شخصی
که آن نامه
اعتراضی را
برای راه کارگر
نوشته بود نام
خودش را برای
همه علنی کند.
من این را
مطابق منطق
خودش از او می
خواهم نه منطق
خودم که با
منطق او یکی
نیست.
شما نام او
را ذکر نکرده
اید. اما او که
در رنجنامه اش
از عدم ذکر
نام افراد
ناراحت است و
می گوید که
این کار موجهی
نیست
امیدوارم
خودش نام خود
را ذکر کند و
رطب خورده ای
نباشد که منع
رطب می کند.
چرا
تاکتیک
همیشگی اما
جدیدا به شدت
فعال شده مجاهدین
در آلوده کردن
فضای
اپوزیسیون و
مخدوش کردن
مرز ها باید
بدون دردسر
ادامه پیدا کند؟
نام: naser
ای-میل:
16:37 31 فروردین 1391
به نظر من
اين مطلب
گوياتر از
گزارش هرش است...
تف
سربالای آمريکايی !
hoshyaresmaeil@yahoo.com
چند روز
پيش خبری چند
منظوره
دررسانه ها
منتشرشد که
خيلی بوق زد !
ابتدا بخشی
ازخبر.....
سيمور هرش
کارشناس
سياست خارجی
امريکا در گزارشی
درنشريه
نيويورکر مينويسد
که
«سرفرماندهی
مشترک عمليات
ويژه» آمريکا
از سال ۲۰۰۵
آموزش تعدادی
از نفرات
سازمان
مجاهدين خلق
را در يک مرکز
آموزشی در
مناطق
کوهستانی
شمال ايالت نوادا
شروع کردند.
اين مرکز
آموزشی در
گذشتههای
دور برای
انجام آزمايشهای
هستهای مورد
استفاده قرار
ميگرفت و با
اقدامات
امنيتی بسيار
شديدی از آن محافظت
ميشود.
هرش مينويسد
به نظر ميرسد
که آموزش
نفرات
مجاهدين خلق
در اين اردوگاه
نظامی به
فاصله کمی از
شروع رياست
جمهوری باراک
اوباما خاتمه
يافته است......
http://www.newyorker.com/online/blogs/newsdesk/2012/04/mek.html
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/04/120406_hersh_mek_training.shtml
من از 2
منظور به اين
خبر ميرسم.اول
اينکه خبرواقعی
نيست
ودرکادريک
جنگ تبليغاتی
بايد ديده
شود.مشابه
همان خبری که
مدتی
قبلترتوسط يک
مقام
امريکايی
منتشر شد مبنی
براينکه
انفجارقبرام!
ام رضا
کارمجاهدين
بوده
است........درحالی که
خود حکومت
اسلامی درسگ
دعواهای
درونی و
درزمان خاتمی
رسما گفته
بودند که آن
انفجارکارسعيد
امامی بوده
است برای بد
نام کردن
مجاهدين..!
نکته ظريف
دراين جدال
تبليغاتی
درپيش بودن
انتخابات
رياست جمهوری
امريکاست
واشاره هرش به
اين نکته است
که: آموزش
نفرات
مجاهدين خلق
در اين
اردوگاه نظامی
به فاصله کمی
از شروع رياست
جمهوری باراک
اوباما خاتمه
يافته است...
دوما
اينکه خبر
درست است که
دراين صورت
هيچ چيز عجيبی
نيست . مجموعه
دولت ايالات
متحده با همه
جناحها و
احزابش؛
درطبيعتش اين
است . يعنی با
همه
تروريستهای
خوب و بد ؛
رسما و شرعا
کارميکند و ا!
سمشان هم
درليست خودش
ميگذارد . با
حکومت اسلامی
به عنوان
پدرخوانده
تروريسم
جهانی درنشستهای
مخفی و علنی
شرکت ميکند .
چند هفته قبل از
واقعه 11
سپتامبر
زيرپای
نماينده
طالبان فرش
سرخ رسمی
درواشنگتن
پهن کردند و
درعراق هم با
نيروهای
مجاهدين به
عنوان
تروريست های
مثبت؛ سياست
خط موازی
رهبرعقيدتی
را به مدت يک
دهه حمايت
کردند ! همين
الان هم کوفی
عنان با يک
تروريست زشت (
بر وزن جوجه
اردک زشت ،
احمدی نژاد )
نشسته است ....
رهبری
مجاهدين هم
خودش رسما
تنوری سياست
خط موازی با
دولت امريکا
رااعلام کرده
بود : کليه همکاريهای
سياسي؛ نظامی
؛ امنييتی با!
صاحب خانه
جديد درعراق (
امريکا )
مشروع � �ست ! زمانی
خانم بطول
رجايی عضو
ارشد شورای رهبری
مجاهدين هم به
من درزندان
اشرف گفت : به
دولت امريکا
اطلاع داده
ايم؛ حاضريم
همين امروز
عراق را ترک
کنيم ؛ فقط يک
زمين قرارگاه
درامريکا
بدهيد تا با
رژيم مبارزه
کنيم و
اينا....حالا از
اونجا به
اونجا
چطوری...؟!
بماند .
بنابراين
ديگراهمييت
ندارد که هرش
حتی اسامی چند
مجاهد خلق با
وزن و قد و
جنسيت راهم
ميداد ! پديده
ای
ايدئولوژيک و
ارگانيک ، به
نام سازمان
مجاهدين با
مسئوليت کامل
يک راس خليفه
نوين به نام
"رهبرعقيدتی
" ساليان است
که جبرا يا قلبا
از طرف همه.......
به ارباب بی
مروت دنيا ؛
تعهد اخلاقی و
سياسی داده
است که همه
رقمه غلام حلقه
به گوش باشد
اسمش هم سياست
خط موازی با
صاحب خانه
جديد است !
اينکه محلش
صحراهای عراق
باشد يا نوادا
يا فاکس نيوز....
و يا صحرای
سينا و يا
ايران.....اندازه
اش بزرگ باشد
يا کوچک....جنسش
اتمی باشد و
يا هسته ای....در
زمين سياست
جدی ؛ اشاراتی
کودکانه است
که آدم بالغ
را به
ولگرديهای
سياسی
دچارخواهد
کرد
دولت
ايالات متحده
وقتی تن به
چنين
انعکاساتی
ميدهد و تمام
تناقضاتش را
هم مثل تف
سربالا با جان
و دل ميپذيرد
؛ حتما دلايل
سود آوری دارد
. والا
ميدانند که
همزمان با هرگونه
تاثيرگذاری
سياسی ،
درانعکاس
چنين خب! رهايی
؛ خودش هم
زيرسوال
ميرود که چرا
با انواع تروريستها
با طعمهای
مختلف
اينگونه
حشرونشردارد
؟ درچنين
مواقعی دولت
ايالات متحده نمی
تواند به
پرستيژی
متعهد باشد ؛
چون اساسا قانون
منافع و...
دردنيای
سياست برای
دولت امريکا ؛
پرستيژ و
پرنسيب ندارد
و نمی شناسد !
پذيرش
ساده لوحانه
چنين خبرهايی
بدون رفتن به
لايه های
زيرين ؛ ما را
به نتايج
مضحکی ميرساند
! اينکه دولت
امريکا و
حکومت اسلامی ورهبری
مجاهدين و
بقيه های
جانوران
دولتی و ايدئولوژيک
، خيلی راست
ميگويند و
خيلی ناز و مامانی
هستند ! تمام
جنگهای
ابلهانه و ضد
بشری دولت
امريکا
درجهان به
خاطردموکراسی
و آزادی بوده
است...حکو! مت
اسلامی
درايران
آزادترين سيستم
جهان است...همه
ميتوانند و
بايد اونجا بد
باشند يا
اينجا خوب
باشند...همزمان
با ورود سيمون
هرش ؛ يک هيئت
جانور
امريکايی با
سرپرستی جان
بولتون که
زمانی معاون
وزيرخارجه دولت
امريکا بود (
يعنی خوب
حاليشه ) سينه
زنان وارد شد
و مراسمی را
برای
بزرگداشت
"شهيدان" فروغ
اشرف (
قربانيان
وکشته شدگان
حملات
نيروهای
عراقی به
زنداييان
اشرف) را
گرامی داشت.
يعنی جلاد
خودش ميکشد و
خودش هم مراسم
و بزرگداشت
ميگيرد و
رهبری
مجاهدين هم
سوت ميزند
وشيهه ميکشد
وتشکرميکند !
به اين صحنه
خوب نگاه کنيد
تا متوجه شويد
که دراين
کارزار صرفا
تبليغاتی
سيمون هرش
کيلو چند است
!؟
رهبری
مجاهدين به
عنوان يک
تفکرايدئولوژيک
درزمين سياست
؛ قطعا قدرت
تخريب توحيدی
بالايی
ميتواند
داشته باشد ؛
ولی
بيشترازعملکرد
تخريبی دولت
ايالات متحده
درسطح جهانی
وحکومت
اسلامی در
سطوح داخلی
ومنطقه ايی
نيست . چون
"خوشبختانه...درحاکمييت
تک توحيدی مد
نظرخودشان ؛
نبودند و
نيستند و
نخواهند بود ...
شما " سياسيون
مثلا فهيم "،
بزرگ ، باهوش
، با اراده ،
قوی ، غيرتمند
و خيلی چيزهای
دهن پرکن خفن
هستيد ! فقط يک
اشکال کوچک
داريد ، آن هم
اينکه از تمامی
علوم رايج ؛
تنها تاريخ را
فراموش
ميکنيد يا
اصلا بلد
نيستيد ... ،که
اونم نتيجه
پيری ماموت
نشان است....
اسماعيل
هوشيار
12. آپريل. 2012
نام:
خسرو
ای-میل: http://bikar.wordpress.com
14:41 31 فروردین 1391
من فکر
میکنم در
بیشتر گروهها
و احزاب
ایرانی بخاطر
ترس از خوردن
انگ "رژیمی"
جسارت لازم در
برخورد با
خیانت ها و
جنایت های
باند موسوم به
مجاهدین خلق
وجود ندارد.
این باند
جاسوس این
موضوع را خوب
فهمیده و
بعنوان پاشنه
آشیل اشخاص و
گروههایی که
مواضع مستقل در
رابطه با رژیم
و آمریکا و
اسرائیل
دارند استفاده
میکند. در
شرایط کنونی
که علاوه بر
تداوم 30 ساله
فشار رژیم بر
مردم سایه جنگ
ویرانگر از
طرف غارتگران
بین المللی و
در راس آنها
آمریکا و
اسرائیل بر سر
ایران و
هموطنان ما
سنگینی میکند
وقت آن است که
شخصیت ها و
احزاب و
گروهها بدون
ترس از انگ
زدنهای
مزدوران شهامت
لازم را در
افشای دو طرف
از خود نشان
دهند.
درباره
گزارش سيمور
هرش بگویم بحث
هایی مثل
معتبر بودن
منابع او
بیشتر برای رد
گم کردن هست.
فرض را
بگذاریم که
گزارشش غلط
هست. ولی اگر
مجاهدین ریگی
در کفش ندارند
(که به گمان من
حتما دارند)
بیایند بطور
رسمی برای نه
امثال من و یا
رقبا و
مخالفان
سیاسی شان
بلکه برای
مردم ایران
بگویند که
برای آمریکا و
اسرائیل
جاسوسی
نمیکنند و
نخواهند کرد و
در هیچ جای
دنیا توسط
سازمانهای
جاسوسی آمریکا
و اسرائیل
آموزش داده
نمیشوند و در
آینده هم با
آن مخالفت
خواهند کرد و
بگویند که در
هیچ یک از
برنامه ها و
توطئه های
آمریکا و
اسرائیل برای
تعیین سرنوش
آینده مملکت
ما شرکت نکرده
و در آینده
نخواهند کرد.
به نظر من
غیر از افشا و
طرد این
سازمان مخوف هرنوع
برخورد دیگری
در بهترین
حالتش ساده
لوحانه
میباشد. در
همین سایت
روشنگری چند
سطر پایین تر
آقایی بنام
صادق افروز
مطلبی نوشته
که سودش فقط
به حساب
مجاهدین
واریز میشود.
البته سودی در
میان نخواهد
بود چون هیچ
استدلال
منطقی در نوشتارش
یافت نمیشود.
اما در جواب
نظردهنده ای که
گمان میکرد او
مجاهد است
نوشته است: «من
درزمره
منتقدین این
سازمان به
شمار می آیم» .
آخر مرد
حسابی،
انتقاد
معمولا بین
خودی ها و یا
رقبای سیاسی
که با هم دشمن
نیستند معنا پیدا
میکند نه در
رابطه با
سازمانی
مزدور و وطن
فروش که
جاسوسی میکند
و به آن هم
افتخار میکند.
وظیفه همه
ما ست که بدون
ترس از انگ
خوردنها با
شهامت علیه
دشمنان مردم
ما ن یعنی
رژیم جمهوری
اسلامی و
غارتگران
جهانی و انواع
مزدوران و
جاسوسان ریز و
درشت شان به
افشاگری
بپردازیم
نام:
پیمان
ای-میل:
13:17 31 فروردین 1391
نکته ای که
باید به آن
توجه داشت این
میباشد که آیا
گفته های
سیمون هرش و
ادعاهای او
دور از سیاست
های مجاهدین
خلق میباشد که
دنبال میکند؟
یک نگاه به
همکار ی
مجاهدین خلق
با نیروهای
آمریکایی
وجناحهای جنگ طلب
در هیئت حاکمه
آمریکا این را
بخوبی نشان میدهد
که این وجه
آموزش در
نوادای
آمریکا دور از
انتظار نیست و
غافلگیر
کننده نیست .
مجاهدین
خلق در زمان
عراق تحت
حاکمیت صدام
حسین روابط
تنگاتنگی با
رژیم صدام ،
دستگاههای امنیتی
استخبارات
عراق و ارتش
عراق داشتند پس
در این مساله
دچار مشگل
نمیباشند چرا
که قبلا دیوار
بی شرمی
همکاری با یک
رژیم
دیکتاتور ود شمن
مردم عراق وا
یران را در
کارنامه خود
دا رند که تا
بدانجا پیش
رفته است که
در سرکوب کردها
نیز در زمان
صدام حسین
شرکت داشتند.
دوم
:همکاری
تنگاتنگ با
نیروهای جنگ
طلب در آمریکا
از جمله کسانی
مانند جان
بولتن و همکاران
و در کل
محافظه کاران
تند رو
مجاهدین
بارها اعلام
همکار ی
باصطلاح خود
شان با
"کشورهای
دمکراتیک
"نموده اند که
از جمله آقای
حسین مدنی
سخنگوی اشرف
در سال دوهزار
و پنج در
مصاحبه با لوس
آنجلس تایمز
میگوید :ما آماده
هرنوع همکاری
با کشورهای
دمکراتیک از
جمله با آمریکا
میباشیم .
در همین
راستا نیز از
همکاری جعل
خبری با تلویزیون
جنگ طلب فاکس
نیوز که
نماینده
مجاهدین خلق
در آمریکا
بنام علی رضا
جعفرز اده که
به عنوان
مشاور سیاسی
بقول اشپیگل
اون لاین
آلمان به
عنوان "چلبی
ایرانی
"همکاری
میکنند
http://www.radiofarda.com/content/o1_spiegel_on_mujahedin/376445.html
واگر زبان
آلمانی
میدانید به
این گزارش
تلویزیون
آلمان که در
همان اوایل
اشغال عراق
تهیه شده است
و در آنزمان
نیز هیاهویی
در رسانه های
اپوزیسیون
برپا کرد و
رهبران
مجاهدین هرگز
موضعی در
مقابل آن
نگرفتند توجه
کنید که نفر
پنتاگون
درباره
همکاری
مجاهدین این
گونه در
مصاحبه با
برنامه معتبر
و ا نتقادی
مونیتور میگوید
:آنها
-مجاهدین
-برای ما
کارهایی
میکنند که خود
از انجام ان
شرم داریم
حال با این
توصیفات که
اگر بخواهیم
فاکتها ی زیاد
را میتوان
آورد از جمله
اینکه حمله
وحشیانه تروریستی
ناتو به کشور
لیبی و حمایت
از مزدوران را
رجوی "ارتش ا
زادی بخش لیبی
" مینامد و
آنرا "شب قدر
"به امید "شب
قدر "و "حرکت
ارتش "خود میداند
و به این امید
است . پس
سیاستهای
مجاهدین بویژه
پس اشغال عراق
همراهی با
سیاستهای جنگ
طلبانه و
برپایی "جرقه
جنگ"بوده است
که بکار گرفته
شوند . پس با
این مجموعه
سیاستها آنچه
که آقای سیمون
هرش گفته است
چیز جدیدی
نیست بلکه یک
فاکت جدید
دیگری است در
تایید آنچه که
گفته شده بود
مبنی بر
همکاری و
همگامی مجاهدین
خلق با
جریانهای جنگ
طلب در آمریکا
و اروپا و ا
سرائیل
در زیر
ویدئو گزارش
تلویزیون یک
آلمان برنامه
مو نیتور
http://www.youtube.com/watch?v=le-fjF7Cgeo
نام:
ای-میل:
11:04 31 فروردین 1391
دوستان
گرامی راه
کارگر !
پاسخ
شایسته و
منطقی و متین
شما را به آن
شخص خواندم.
آن شخص که شما
او را یکی از
دوستان راه
کارگر معرفی
کرده اید امیدوارم
عضو یا سمپات
شما نباشد.
چون برای من تقریبا
مشخص است که
چه هدفی را
دنبال می کند.
لحن نوشته اش
هم فریاد می
زند که دنبال
چیست. پرخاشگری
او به سایت
روشنگری و دل
پری که از این
سایت در مورد
انتشار
مطالبی در
مخالفت با
مداخلات
امپریالیستی
دارد را می
فهمم. خود
جمله اش به
اندازه کافی
برای انسانی
که از یک هوش
متوسط
برخوردار
باشد گویای سر
ضمیر است. می
نویسد: "اگر
این متن به
مانند بسیاری
دیگر از
مطالبی این
گونه که مدتهاست
تارنمای
روشنگری را
اشغال کرده..."
معلوم است
مشکل او در
کجاست. اگر
برای کسی
معلوم نیست می
تواند یک بار
دیگر این
کلمات را
بخواند!
شما نام او
را ذکر نکرده
اید. اما او که
در رنجنامه اش
از عدم ذکر
نام افراد
ناراحت است و
می گوید که
این کار موجهی
نیست
امیدوارم
خودش نام خود
را ذکر کند و
رطب خورده ای
نباشد که منع
رطب می کند.
شاید فساد
مالی افراد
شناخته شده ای
که برای مجاهدین
تبلیغ می کنند
با توجه به
ماهیت امروز مجاهدین
و نفرات به
اصطلاح
"مستقل"
حاشیه آن ها
"قابل قبول" و
قابل تحمل
باشد، اما
گسترش دادن
این فساد از
سوی مجاهدین
در میان افراد
دیگری که در
میان ما هستند
قابل قبول
نیست و
اپوزیسیون را
آلوده می کند
و فضا را هم
غبار آلوده می
سازد..
اگر این
همه بی حرمتی
و اتهام زنی
این شخص در حق
روزنامه نگار
شریفی مثل
سیمور هرش بی
اشکال باشد پس
من هم این حق
را به خودم می
دهم که با جمع
زدن اطلاعاتی
که از تلاش
های موفق مجاهدین
در پول چایی
دادن به بعضی
ها دارم با
محتوای این
نامه نتیجه
گیری هایی
بکنم یا
حدسیاتی بزنم
که این شخص
مطابق منطق
خودش در حق
سیمور هرش آن
را نباید به
دور از ادب و
پرنسیپ تلقی کند.
وقتی که به
سیمور هرش
بشود این طور
شک کرد شک به
این شخص هم
باید برای من
نوعی مجاز
باشد.
از شما که
این نامه را
به صورت
سرگشاده جواب
داده اید و از
دوستان سایت
روشنگری که
پاسخ شما را
درج کرده اند
سپاسگزارم.
مردم ایران
غریبه نیستند
و باید به
صورت شفاف در
جریان همه چیز
قرار بگیرند و
انتظار داشته
باشند که
پنهان کاری و
خصوصی کاری در
این نوع موارد
به کار نرود.
این حق آن
هاست.
نام:
ای-میل:
11:00 31 فروردین 1391
هیچ نیازی
به تحقیق در
مورد کذب یا
صحت این خبر
نیست .به نظر
من هم اکنون
سازمان
مجاهدین باید
موضع خورش را
در اینکه ایا
حاضر به
همکاری و کمک
گیری در این
اوضاع احوال
از
امپریالیستها
هست یا نه ؟و
اگر نه چرا ؟
رسمان اعلام
کند .خیلی
ساده است
نام:
ایرانی
ای-میل:
11:55 31 فروردین 1391
سخنان
سردبیر محترم
صفحه راه
کارگر مستدل و
منطقی است.
امید است از
این راه پته
مزدوران امپریال
که بنام
روشنفکر؟؟؟
خباثت و دنائت
وحتی رذالت
میکنند روی آب
بیفتد. دیگر
اراذل هوچی که
جای خود دارد.
نام:
ای-میل:
11:54 31 فروردین 1391
با تشکر از
موضع گیری
صریح سایت راه
کارگر. در گزارش
دهی آن چه که
اهمیت دارد
انعکاس
واقعیت است به
همان گونه که
اتفاق افتاده
است . واقعیت
ها می توانند
بسیار تلخ
باشند ولی یک
نیروی سیاسی
آگاه برای
ترسیم چشم
اندازها و
تحلیل هایش
نباید به دلیل
تلخی یک
واقعیت چشم بر
حقایق ببندد.
برای فرار از
یک ارتجاع نمی
توان به دامن
ارتجاع دیگر
آویخت. واقعه
ی سینما رکس
آبادان را به
خاطر داریم
نفرت از رژیم
شاه آن قدر
ماسه بر چشم
مخالفین
پاشیده بود که
در همان موقع
هیچ کس نمی
خواست باور
کند که جنایت
سینما رکس
آبادان
عملکرد
انقلابیون!!!! مذهبی،
یعنی عوامل
همین رژیم آدم
خوار فعلی بود.
نام:
صبور
ای-میل:
11:54 31 فروردین 1391
این "نامه
ها" بخشی از
پروپاگاندای
مجاهدینی است
و به انحای
مختلف به سایت
ها ارسال می
گردد در
حالیکه خود
مجاهدین سعی
می کنند با بی
محلی به
افشاگری ها
آنرا بی اهمیت
جلوه دهند،
اهرم های
تبلیغاتی
انان مثل
دلسوزان خون
جگر خورده
مانند مصداقی
و یا حسن داعی
و محمود خادمی
این وظایف را
به عهده گرفته
اند. البته در
نقش مفتش و
افشاگر و فعال
حقوق بشری تا
زمانی که بقیه
اپوزیسیون
مجاهدین را
خودی میدانند
و با چشم
اغماض بر
خیانت های این
جریان
ارتجاعی می
نگرند و
مطالبشان را
منتشر می کنند
آش همین آش و
کاسه همین
کاسه خواهد ماند.
مجاهدین و
رژیم اسلامی
نشان داده اند
گفتمانی
مشترک و جهان
بینی عمیقا
مشابه دارند
دو رقیب که
برای رسیدن به
اهدافشان به
هر رذالتی تن
می دهند.