خسته
ای خاوران ، خستۀ
خاوران ...
به یاد
مادر میلانی
مریم
محسنی
خاوران
خاوران دشت
عاشقان
خفته در دامنت
طوفان زمان
رفته
از خاطرت
شادمانی ها داری
در یاد خود
درد و تلخی ها
روز
یکشنبه قلب یکی
دیگر از
مادران عاشق
متعلق به
خانواده خا وران
از تپش باز
ایستاد. مادر میلانی
مادر رحیم
میلانی از
شهدای سال 60 ،
از میان ما رفت.
چند
ماهی از قتل
عام 67 گذشته بود که با سرود خاوران که
سروده
پروانه
میلانی است، آشنا
شدم. شد سوگ
سرود و
سرود همیشگی
ما.
نوروز 68
بود. اولین
سالی بود که
ما خانواده
های شهدای قتل
عام تابستان 67
در خاوران جمع
می شدیم. و
نوروز را بدون
حضور عزیزان
مان برگزار می
کردیم. بهار
بدون آنان اصلا
بهار نبود. هنوز
از سنت هرساله
خانواده های
خاوران که
سالها قبل از
ما هرساله به
آنجا می
آمدند،
اطلاعی نداشتیم.
صاحبان آشنای
این قطعه زمین
واقع در
مجاورت
گورستان
ارامنه ، که
دهه های قبل
زمینی متروکه
بود از
سال 60 با
قرارهای قلبی
و عاطفی شان
خاوران را
زنده نگه اشته
بودند. و این
برما بود که
با ادامه حضور
خود خاوران را
زنده نگه
داریم و از
سنت حضور در
خاوران حفاظت
کنیم. آن
روزها هنوز
بازار گل رضا
نبود و
خانواده ها
بیشتر ازمیدان
خراسان
و میدان شوش و گاهی
از گورستان
ارامنه مجاور
خاوران گل
تهیه می کردند
تا گلها را
روی نقش های
ذهنی خاک
گورستان
بگذارند تا
شاید در نقطه
ای خیالی این
گل ها، نهال
سرودی شوند و
نشانی گردند
برای
آیندگان در یادآوری
جنایتی
هولناک و ضد
بشری و زنده
نگه داشته
شوند درقلب و
خاطره ها. این
چاردیواری
سال
های متروکه
دهه پیشین
میعادگاه ما
شد. قطعه
زمینی که
هنوز که هنوز
است بعد از بیش
از سی سال هیچ
گیاهی در آن
حق رویش ندارد.
هیچ شکوفه و
غنچه ای درآن
حق گل شدن
ندارد. کاشتن
هر بوته گلی در
آن مستوجب
مجازات است، اما
امروز سبزتر
از هر قطعه
زمینی ، باز
خاوران
میعادگاه
عاشقان است.
نوروز 68 بود که
ما به جای رسم
و رسومات جاری
و دید و بازدید
های فامیلی ، در
خاوران حضور
پیدا کردیم. برخی
از خانواده ها
نام شهید خود
را با سبزه
سبز کرده
بودند؛ برخی دیگر
گل های
سرخ و سفید
میخک آورده
بودند. میزبانان
ما خانواده
هایی بودند که
از سالها پیش
به خاوران می رفتند.
اولین بار
درمراسم نوروز و
سال نو، سرود
خاوران را ما
در نوروز 68
آرام و زیر لب
زمزمه کردیم. "خاوران"،
سروده پروانه
میلانی، دختر
مادر میلانی
بود. در
واقع این
دومین آشنایی
من با خانواده
میلانی
از طریق این
سروده بود.
آشنایی اول
برمی گشت به
مراسم و بزرگداشتی
که ما در آذر 67
گرفته بودیم و
از آن طریق با مادر
میلانی، مادر شهید
رحیم میلانی آشنا
شدم. رفیق رحیم
میلانی، در 6
مهرماه 60 دستگیر
و در 7 آبان 60 به
خاطر وابستگی
سازمانی به
راه کارگر
اعدام شد. محل
دفن این شهید ،
خاوران ستون 5
ردیف 79 بود. شهید
رحیم میلانی
از فارغ
التحصیلان
دانشگاه
صنعتی شریف، سه
سال نیز در
زمان شاه ،
زندانی سیاسی
بود.
دو سال
بعد از
تابستان
خونین 67 هنوز
دهه سیاه و
تاریک 60
را به پایان نبرده
بودیم، که
خانواده
میلانی
روز 8 مارس،
مراسم برگزار
کردند و بازهم
مادر میلانی و
نزدیکانش پذیرای
گرم مهمانانی
شدند که برای
برگزاری 8 مارس
در آن سال های
تاریک و
ظلمانی، گرد
هم آمده بودند.
مراسم 8
مارس با
برنامه های
متنوع ، همراه
با شعر خوانی
برگزار شد و
مادران در
مورد خاطرات
خود و از
روزهای
ملاقات در
اوین صحبت می
کردند
و بالاخره سرود
خاوران را دسته
جمعی خواندیم :
خاوران،
خاوران، دشت عاشقان/
خفته در دامنت
طوفان زمان
رفته از خاطرت
شادمانی ها/ داری
در یاد خود درد
و تلخی ها (۲)
خسته ای خاوران،
خسته خاوران/ خار
ستم به دل، بسته
خاوران
زنگ غم از
رخت ما می زداییم/
خاک پاک تو را ما
می ستاییم (2)
گلگون نام
تو در یاد دوران
ها / رسته جان تو
از قید طوفان ها
آب صد چشمه
در چشم پاک تو / آب
صد برکه در زیر
خاک تو (2)
قهرمان، قهرمان
دشت عاشقان/ رسته
از نام تو یاد ارغوان
(2)
لاله در لاله
ای دشت خاوران/
روح آلاله ای دشت
خاوران (درهمه
سالهای بعد از
60 ،
مادرمیلانی
همواره از
مادران فعال
در خاوران بود
و
بیماری و
مشکلات جسمی،
هیچگاه
نتوانست او را
از رفتن
بازدارد.
درمراسم شهدای
دیگر حاضر می
شد و یکی از
مادران مقاوم
و مبارز
خاوران بود.
یاد مادر
میلانی در قلب
های ما همیشه
زنده خواهد
ماند.
چهارشنبه
۱۳ فروردين
۱۳۹۳ برابر با
۰۲ آوريل ۲۰۱۴