رژیم
مالکی درعراق :
فرآورده دیگر
اشغال عراق
توسط ارتش
آمریکا !
روبن
مارکاریان
در مقاله
قبل به این
مسئله
پرداختم که
چرا داعش حاصل
سیاست
اشغالگرانه
دولت آمریکا در حمله
نظامی به عراق
و اشغال این
کشور است. اما داعش
تنها محصول
اشغال عراق
توسط ارتش
آمریکا نیست.
اشغال عراق
همچنین راه به قدرت
رسیدن احزاب
شیعه طرفدار
ایران در
عراق
را هموار
ساخت و در پی
آن،
گسترش
نفوذ جمهوری
اسلامی بر
کشور عراق را
به طور بی
سابقه ای افزایش
داد.
اما
چرا و چگونه دولت
بوش که رژیم
جمهوری
اسلامی ایران
را یکی از سه
کشور محور
شیطان نام
گذاری کرده
بود با از
میان برداشتن
صدام حسین، به
عنوان
بزرگترین
دشمن منطقه ای
رژیم جمهوری
اسلامی،
عملاً به
گسترش نفوذ
جمهوری
اسلامی بر
کشور عراق یاری
رساند. مقاله
حاضر به بررسی
همین مسئه می
پردازد.
پس از
اشغال کویت
توسط عراق و
حمله ارتش
آمریکا و
اشغال بخش های
زیادی از عراق
در حالی که
ارتش آمریکا
به چهل
کیلومتری
بغداد رسیده و
سقوط صدام امری
حتمی و قریب
الوقوع بود،
به دستور جرج
بوش پدر، ارتش
آمریکا
پیشروی خود را
متوقف ساخت و
پس از مدتی از
عراق خارج شد. سیاست
دولت آمریکا
در آن دوره بر
این اصل مبتنی
بود که با
توجه به آن که
اکثریت جمعیت
عراق را شیعیان
تشکیل می دهند
در صورت سقوط
صدام، عراق به
دست شیعیان
طرفدار ایران
خواهد افتاد.
سیاست دولت
آمریکا تشویق
اعضای حزب بعث
به کودتا و برکناری
صدام و بر روی
کار آوردن
جناح دیگری از
حزب بعث بود.
آمریکا و ناتو
در حالی که در
ارتباط با
کردستان عراق
منطقه پرواز
ممنوع ایجاد
کردند اما
سرکوب
بیرحمانه و
خونین شورش
شیعیان جنوب
عراق توسط
قوای نظامی و
امنیتی صدام
را نادیده
گرفتند.
پس از
یازدهم
سپتامبر که طی
آن القاعده (
بنیادگرائی
سنی مورد
حمایت آمریکا)
در داخل آمریکا
عملیاتی با ابعاد
شوک آور به
اجراء نهاد
سیاست دولت
آمریکا دچار
دگرکونی شد و
بنیادگرائی
سنی به یک خطر
و تهدید بی
واسطه برای
دولت آمریکا
مبدل شد. تردیدی
نیست که دولت
آمریکا و
عربستان به
کمک دولت و
ضداطلاعات
ارتش پاکستان
نیروی طالبان
و القاعده را
در مبارزه
علیه ارتش
شوروی(یا به
قول ریگان
امپراطوری شر)
در افغانستان
به طور همه
جانبه حمایت
کرده بودند
اما پس از جنگ
اول خلیج فارس
که ارتش
آمریکا برای
حمله به عراق ( یک
کشورعربی
اسلامی)
درعربستان (
خادم الحرمین
یا خادم مکه و
مدینه) مستقر
شد و به این
ترتیب مقدس
ترین مکان
جهان اسلام را
به پایگاه
حمله به یک
کشور اسلامی
مبدل کرد بن
لادن و
همفکرانش و
نیز طالبان
راه خود را جدا
ساخته و علیه
متحد دیروز
خود، اعلام
جهاد دادند.
در دوره
حمله به عراق
به سفارش دولت
بوش موسسه
راند(Rand Corporation)،
یکی از
اندیشکده های(
Think
tank)
نومحافظه
کاران،
مطالعه ای را
درباره نحوه
مقابله با
بنیادگرائی
سنی انجام داد
و تحت تاثیر
افرادی مانند
احمدچلبی(رهبر
کنگره ملی
عراق)(1) ،
ایادعلاوی و...
به این نتیجه
رسید که دولت
آمریکا باید
بر روی تقویت
نیروی های
شیعه طرفدار
آمریکا در
جهان عرب و
خاورمیانه به
عنوان وزنه متعادل
کننده علیه
بنیادگرائی
سنی سرمایه گذاری
کند. به این
ترتیب این
تصور در رده
های بالای
تصمیم گیری
دولت آمریکا
قوت گرفت که
درصورت اشغال
عراق، دولت
آمریکا می
تواند با تکیه
بر این نوع
جریانات و
شخصیت های شیعه
طرفدار
آمریکا و غرب،
نوعی تعادل در
دولت پس از اشغال،
به نفع تحکیم
نفوذ خود برقرار
کند. اولین
نخست
وزیرعراق
یعنی ایاد
علاوی که شیعه
و لائیک بود
از جمله این
نوع
آلترناتیوها به
شمار می رفت.
اما با سقوط
صدام و به
میدان آمدن
جریانات شیعه
اسلامی وزن
نیروهای شیعه
لائیک و
وابسته به غرب
کاهش پیدا کرد
و متقابلاً
شیعیان
طرفدار حکومت
اسلامی وزن
اصلی را پیدا
کرده و
درانتخابات
توانستند
قدرت اصلی را به
دست گیرند.
برخلاف سنی ها،
شیعیان علیه
اشغال و
نیروهای
آمریکائی
وارد جنگ
نشدند زیرا
اشغال عراق
توسط آمریکا و
برگزاری
اتنخابات
برای اولین
بار در تاریخ،
آن ها را از
اکثریتی
برخوردار کرد
که همواره به
خاطر حاکمیت
سنی ها از آن
محروم بودند. آمریکا
در برخورد با
وضعیت جدید
ناچار شد وزن و
نفوذ تعیین
کننده
جریانات شیعی
اسلامی را در
دولت عراق به
پذیرد اما با
اعمال نفوذ
آمریکا مالکی
(حزب دعوه
اسلامی) که
نسبت به "مجلس
اعلای انقلاب
اسلامی عراق"(
خانواده حکیم)
و مقتدا صدر
وابستگی
کمتری به
جمهوری
اسلامی
داشت و بیشتر
دوره تبعید
خود را در
سوریه به سر
برده بود پست
کلیدی نخست
وزیری را
اشغال کرد.
به
این ترتیب
نتایجی که
دولت آمریکا با
اعلام جنگ
علیه تروردر
صدد حصول آن
بود کاملاً به
ضد خود تبدیل
شد. از طرفی در
دولت عراق پس
از اشغال،
شیعیان طرفدار
ایران وزن
اصلی را پیدا
کردند و در
اپوزیسیون
دولت، در
میان سنی ها
القاعده به
سرعت رشد کرده
و از سال 2006 عراق
را در کام یک
جنگ داخلی
تمام عیار فرو
برد.
درهمین
دوره بود که
تغییر ریل یا تغییر
جهت سیاسی (2)دولت
آمریکا (Redirection)شروع
شد. برمبنای
ارزیابی جدید
دولت آمریکا
پیش برد سیاست
های گذشته
موجب تقویت
جمهوری
اسلامی شده
بود و به ویژه
با انتخاب
محمود احمدی
نژاد به ریاست
جمهوری،
تهدید او به
نابودی
اسرائیل،
انکار
هولوکاست و
پیش برد سیاست
هسته ای، خطر
جمهوری
اسلامی و
متحدین او در
لبنان و سوریه
وعراق به
تهدید اصلی
برای دولت آمریکا
و متحدانش در
منطقه مبدل
شده بود. پی آمد
این تغییر
سیاست همکاری
های علنی و
مخفی دولت
آمریکا و
عربستان
سعودی در خنثی
کردن خطر ایران
و تضعیف هلال
شیعه و تلاش
برای بازداری
جمهوری
اسلامی بود.
هرش
می گوید:" در
چند ماه گذشته
به موازات به
وخامت
گرائیدن
شرایط در
عراق، دولت
بوش، هم در دیپلماسی
رسمی و هم در
عملیات
پنهانی خود،
استراتژی
خاورمیانه ای
خود را به طور
قابل ملاحظه
ای تغییر داده
است. برخی از
کسانی که در
کاخ سفید
هستند این
تغییر سیاست
را "تغییر
جهت" می
نامند؛ سیاستی
که آمریکا را،
در بخش هائی
از منطقه، به یک
درگیری آشکار
با ایران و شدت دادن
ستیز میان
مسلمانان
شیعه و سنی
سوق می دهد.
در
نتیجه برای
تضعیف ایران،
که اکثر جمعیت
آن شیعه می
باشد، دولت
بوش تصمیم
گرفته است که اولویت
هایش را در
خاورمیانه دو
باره
بازتعریف کند.
در لبنان،
دولت با حکومت
عربستان که
سنی می باشد
برای عملیات
پنهائی که هدف
آن تضعیف حزب
الله لبنان می
باشد، وارد
همکاری شده
است . دولت
آمریکا
همچنین وارد
عملیات
پنهانی علیه
ایران و متحدش
سوریه شده
است. نتیجه
این فعالیت ها
رونق دادن به
کار گروه های
افراطی سنی
است که از
اسلام درکی
پیکارجویانه
داشته، دارای
رابطه مخاصمه
آمیز با
آمریکا و حس
همبستگی با
القاعده
هستند.
یک
جنبه تناقض
آمیز این
استراتژی
جدید این است
که در عراق
بیشترین
خشونت
شورشیان علیه نیروی
نظامی آمریکا
به نیروهای
سنی تعلق دارد
و نه شیعیان.
ولی از نقطه
نظر دولت
آمریکا عمیق
ترین- و
ناخواسته ترین-
عواقب
استراتژیک
جنگ عراق
تقویت ایران
بوده است.
رییس
جمهورمحمود
احمدی نژاد
سخنان تهدید
آمیزی درباره
نابودی
اسرائیل و پی
گیری برنامه
هسته ای به
زبان آورده ،
آیت الله
خامنه ای نیز
در تلویزیون
دولتی گفت که "
واقعیت های
منطقه نشان می
دهد که جبهه
گستاخان که تحت
رهبری آمریکا
و متحدینش
قرار دارند،
بازنده اصلی
منطقه خواهند
بود."
بدین
ترتیب یکی
دیگر از نتایج
سیاست
جهانخوارانه
اشغال عراق
توسط دولت
آمریکا، از
میان برداشته
شدن صدام حسین،
از دشمنان
اصلی رژیم
جمهوری
اسلامی بود.
صدام حسین با
حمله به ایران
یکی از طولانی
ترین جنگ های
قرن بیستم را
برای تضعیف
رژیم جمهوری
اسلامی شروع
کرد و در
جریان این جنگ
مورد حمایت
کامل و همه
جانبه دولت های وقت
آمریکا قرار
داشت. این یکی
از ریشخندهای بزرگ
تاریخ است که با
اشغال عراق
توسط ارتش
آمریکا در سال
2003 و به
قدرت رسیدن
دولت مالکی از
پی برگزاری
انتخابات،
بزرگترین
دولت دشمن
جمهوری
اسلامی از
طریق و به دست
ارتش آمریکا(
که خود از
بزرگترین
دشمنان جهانی
جمهوری
اسلامی و در
صدد تغییر
رژیم در ایران
بود) به
بزرگترین
متحد جمهوری
اسلامی مبدل
گشته ودولت
آمریکا در
ادامه سیاست
های خود در
منگنه تناقض
های پی در پی
گرفتار آمده
است. این
تناقضات و
تضادها و وحدت
های دولت
آمریکا با
رژیم جمهوری
اسلامی مسئله
ای است که
باید به طور
جداگانه به آن
پرداخته شود.
شنبه
۲۱ تير ۱۳۹۳ برابر
با ۱۲ ژوئن
۲۰۱۴
******************************
(1)
آرام رستوف،
خبرنگار
تحقیقاتی، در
کتاب" مردی که
آمریکا را به
جنگ سوق داد "
به شرح زندگی
و نقش
احمدچلبی به
عنوان شخصیتی
وابسته به
دستگاه های
امنیتی
آمریکا
پرداخته و نشان
داده است که
او چگونه با
دادن ارزیابی
و اطلاعات
ساختگی تلاش
کرده است که
دستگاه های
امنیتی و
اطلاعاتی
آمریکا و نیز
سیاست سازان
نئوکان
را به این
نتیجه برساند
که کافی است
ارتش آمریکا
وارد عراق شود
تا مردم با
دسته گل به
پیشواز آن ها
بیایند. او
همچین این
پندار را
القاء می کرده
است که شخصیتی
مانند او
تشکیلات "
کنگره ملی
عراق" که دست
ساز او بود و
بسیاری دیگر
از سیاست مداران
شیعه طرفدار
آمریکا می
توانند
نیروهای قابل
اتکاء برای
جایگزینی
صدام باشند.
The Man Who Pushed America to War - Aram Roston
(2) سیاست
تغییر جهت
برای اول بار
توسط سیمور
هرش روزنامه
نگار برجسته
تحقیقاتی
آمریکا علنی
شد.
ANNALS OF NATIONAL SECURITY
THE REDIRECTION
Is the Administration’s new
policy benefitting our enemies in the war on terrorism
BY SEYMOUR M. HERSH
http://www.newyorker.com/reporting/2007/03/05/070305fa_fact_hersh?currentPage=all