تغيير
سيماي پيکار
در فلسطين
نویسنده:
پاتريک
استريکلند
مترجم:
مازيار
عطاريه
روز 29
نوامبر سال 2012،
مجمع عمومي
سازمان ملل با
ارتقاي
فلسطين به
«کشور
ناظر»موافقت
کرد و اين دولت
را دولت حکومتکننده
بر نواحي
اشغالي
اسرائيل در
سال1967 دانست،
يعني کرانه
باختري رود
اردن، نوار
غزه و بيتالمقدس
شرقي. اما صبح
روز بعد هيچ
چيزي براي فلسطينيها
تغيير نکرده
بود. کل منطقه
همچنان حالت
نظامي داشت و
ايستهاي
بازرسي و
پايگاههاي
نظامي در جايجاي
منطقه ديده ميشدند.
در همين حال،
شهرکهاي
يهودينشين
روزبهروز در
روستاهاي فلسطيني
و زمينهاي
کشاورزي آنها
پيش ميرفتند
و مردم هر روز
شاهد تخريب
خانههايشان
و دستگيري
گسترده
فلسطينيها
بودند.
تنها
چند هفته پيش
از تصميم مجمع
عمومي سازمان
ملل اسرائيل و
حماس هشت روز
تمام مشغول
جنگ موشکي
بودند که
نتيجهاش
فاجعه
ديپلماتيک
براي اسرائيل
و تلفات
فراوان
فلسطينيها
بود. هرچند به
دليل خدشهدار
شدن تصوير
اسرائيل،
حماس به
اعتبار ديپلماتيک
بيشتري دست
يافت، آمار
منتشرشده در
گزارش پاياني
دفتر هماهنگي
امور
بشردوستانهوحشتناک
بود: 130 کشته از
بين
شهروندان،
1339زخمي، 450 خانه
ويران و 15000
تبعيدي.اما نه
حرکتهاي
نظامي گروه
مذهبي حماس
نشاندهنده
تغيير سيماي
کنشگري
اجتماعي در
فلسطين است و
نه ديپلماسي
بياثر و وطنفروشانه
دولت فلسطين.
نافرماني
مدني و حقوق
شهروندي
انتفاضه
اول را
معمولاً نقطه
اوج شورش
غيرمسلحانه
(اگر نه صلحآميز)
فلسطينيها
عليه هژموني
اسرائيل ميدانند.
گروههاي
بزرگي از مردم
دست به حرکات
مختلف زدند، از
جمله اعتصابهاي
فلجکننده
شهروندان،
تظاهرات و
تحصنهاي
گسترده و
نهادهاي در
سايهاي که به
عنوان بنيان
جامعه مدني
فلسطين پس از
رسيدن به
استقلال
بنيان گذاشته
شدند.
نتيجه
کار به جاي
آزادسازي
مناطق مختلف،
گفتگوهايي در
مورد گذشته
بود. گفتگوهاي
اسلو در 1993 که
اولين مذاکره
مستقيم سازمان
آزاديبخش
فلسطين و دولت
اسرائيل
محسوب ميشد،
فاجعهاي بيش
نبود. حکومت
فلسطيني
متعاقب اين
گفتگوها
سرابي از يک
حکومت
خودگردان بود
که توانايي
کندکردن شهرکسازي
اسرائيليها
در مناطق
اشغالي را هم
نداشت، چه
برسد به متوقفکردن
آن. در نتيجه
تمام
امتيازهاي بهدست
آمده از
انتفاضه اول
از دست رفت.
بيتالمقدس
شرقي و کرانه
باختري هر روز
اثرات بيشتري
از شهرکسازي
در خود ميديدند
و مشخص شد که
روند صلح در
واقع راهي براي
اسرائيل بود
تا به هدف
نهايياش
يعني تصرف
تمام نقاط
فلسطين
اشغالي برسد.
با بالا رفتن
تنشها به نظر
ميرسيد
خشونت اجتنابناپذير
باشد.
کشتوکشتار
بيرحمانه در
جريان
انتفاضه دوم
برنبض مقاومت
صلحآميز
فلسطينيها
در طول تاريخ،
از جمله يوم
الأرض در سال 1974
يا در طول شش سالِ
انتفاضه اول
سايه انداخت.
امروز بيشتر
اسرائيليها
صحنههاي
دوران احساسي
انتفاضه
مانند
ايستادن شهروندان
غيرمسلح
فسطيني جلوي
تانکها يا به
مدرسه رفتن
کودکان
فلسطيني از
بين سربازان
اسرائيلي را
بهياد نميآورند.
اين صحنهها
هميشه بخشي
جداناپذير از
مبارزهي فلسطينيها
بودهاند،
اما در دهه
گذشته تصاوير
اتوبوسهاي
اسرائيلي در
آتش مجالي به
حضور صحنههاي
ديگر در خبرها
ندادهاند.
در سالهاي
اخير کنشگري
در فلسطين
دوباره بر اصل
ناگزير عدم بهکارگيري
خشونت متمرکز
شده. به خصوص
پس از پايانيافتن
انتفاضه دوم
(الاقصي)اعتراضهاي
غيرمسلحانه و
مبتکرانه در
حال گسترشاند.
فعالان جوان
فلسطيني با
الگوگرفتن از
سنت جنبش حقوق
مدني در
آمريکا و جنبش
ضدآپارتايد
در آفريقاي
جنوبي دوره
نويي از
مخالفت خلاقانه
را آغاز کردهاند
که شامل
تاکتيکهاي
گوناگوني جهت
مقابله با
سياستهاي
استعماري اسرائيل
ميشود.
در
نوامبر2011، شش
آزادي-
سوارفلسطيني،
بهتأسي از
پيکاري که در
آمريکا براي
مقابله با قوانين
تبعيض نژادي
جيم کرو صورت
گرفته بود، سوار
اتوبوسهاي
بيتالمقدس
شدند که
استفاده از آنها
براي فلسطينيها
ممنوع است.
اين عمل در
راستاي خواست
آزادي رفتوآمد
و در عينحال
اعتراضي بود
عليه سيستم
حملونقل
مبتني بر
جدايي نژادي و
نيز محدوديتهاي
غيرقانوني
جهت جلوگيري
از ورود
فلسطينيها
به بيتالمقدس
شرقي. هويدا
عراف، فعال
آمريکايي فلسطينيتبار
35ساله در
مصاحبهاي با
سايت Salon.com ميگويد:
«به صراحت ميگويم،
اگر حمايت
مالي و سياسي
آمريکا نبود
دولت اسرائيل
نميتوانست
چنين محدوديتهايي
ايجاد کند. بر
عهدهي مردم
آمريکاست که
بگويند "نه ما
در کوران جنبش
حقوق مدني در
دهه 60 با اين
محدوديتها
مبارزه
کرديم، اين
محدوديتها
را در مورد
جماعتها و
اقليتهاي
خودمان نميپذيريم
پس نبايد
اجازه دهيم
دولتمان
بودجهي چنين
اقداماتي را
در کشورهاي
خارجي تأمين کند."»
جنبش
اتحاد جهاني
در اعتراض به
تصرف زمينها
و محدوديت رفتوآمد
فلسطينيها
دست به سازماندهي
چند
راهپيمايي و
دوچرخهسواري
گروهي در
کرانه باختري
زده. در هشتم
دسامبر 2012 در
يکي از اين
دوچرخهسواريهاي
گروهي صدها
فلسطيني و
فعال بينالمللي
بر خيزابهاي
شگفتانگيز
تپههاي
جنوبي الخليل
رکاب زدند.
اين گروه در
بيانيه خود در
اين رابطه
اعلام کرده
بود: «هدف از اين
اعتراض
نمادين جلب
توجه بينالمللي
به اخراج
فلسطينيها و
اعتراض به اين
حرکت است. بيش
از هزار
فلسطيني که
صدها سال در
اين ناحيه
زندگي کرده
بودند مجبور
به ترک خانهها
و زمينهايشان
شدهاند.»
در
روستاهايي
مانند نعلين،
بُدرُس،
بلعين و نبي
صالح که به
خاطر ديوار
شوم حائل
هميشه تهديد
هجوم شهرکنشينان
و از دستدادن
زمينها وجود
دارد، اعتراضهاي
صلحآميز
هفتگي حمايت
گستردهاي از
سوي فعالان
بينالمللي و
اسرائيلي
دريافت کرده.
بنا به گزارشهاي
سازمان
اسرائيلي
حقوق بشري
بتسليم اين اعتراضات
صلحآميز با
خشونت نظامي
پاسخ داده ميشود.
سربازان تا
دندان مسلح
اسرائيلي از
راه ميرسند و
با روشهاي به
قول خودشان
غيرکشنده جهت
متفرقکردن
جمعيت اقدام
ميکنند، مثل
گاز بدبو، گاز
اشکآور، بمبهاي
صوتي و «گلولههاي
پلاستيکي»(که
در واقع گلولههاي
واقعي در پوشش
پلاستيکي
هستند). اين
ابزارهاي
«غيرکشنده» در
موارد بسياري
کشنده از آب درميآيند،
مانند مصطفي
التميمي که در
دسامبر 2011 در
نبي صالح از
فاصلهاي
نزديک مود هدف
گاز اشکآور
قرار گرفت و
کشته شد، يا
رشدي التميمي
که سه روز پس
از اصابت
«گلولههاي
پلاستيکي» به
شکم و سرش در
اعتراضهاي
صلحآميز
عليه حمله
اسرائيل به
غزه در نوامبر
2012 جان خود را از
دست داد.
اين اتفاقات
که بيشباهت
به اتفاقات
بهار عربي
نيستند، باعث
واردشدن هيچ
فشار قابل
توجهي از سوي
جامعه بينالمللي
بر اسرائيل
نميشوند،
اما درخواست
متارکه روابط
با اسرائيل از
داخل و بيرون
جامعه
فلسطيني مطرح
شده. جنبش
سرمايهبرداري
و تحريم
اسرائيل (BDS) هرچند
به کوتهبيني
مذهبي و
يهودستيزي
متهم ميشود،
اما اکنون
تبديل به يکي
از بزرگترين
جنبشهاي
مدني در رابطه
با حقوق برابر
شده. اين جنبش
به جاي
اظهارنظر در
مورد راهحل
نهايي بحران
فلسطين يعني
انتخاب بين
ايجاد يک دولت
يا دو دولت،
خواستار
تحريم
اسرائيل تا
زمان رسيدن به
سه شرط
تغييرناپذير
است که البته
اسرائيل تحت
قوانين بينالمللي
بايد اين
شرايط را
فراهم کند: 1)
پايان اشغال و
استعمار تمام
سرزمينهاي
عربي که از
ژوئن 1967 اشغال
کرده و
برداشتن ديوار
حائل، 2) به
رسميت شناختن
حق بنيادي
شهروندان
عرب-فلسطيني
اسرائيل براي
برخورداري از
برابري کامل،
3) احترام به
حقوق پناهجويان
فلسطيني و
حمايت از آنها
جهت دسترسي
دوباره به
خانهها و
اموالشان
مطابق
قطعنامه
194سازمان ملل.
در
صحنهي سياسي
پرهياهوي
فلسطين دو روش
تازه سربرآوردهاند
که هر دو با
مطرح کردن
ابزارهايي
حسابشده جهت
شناختهشدن توسط
جهانيان،
نقشي کليدي در
مبارزه
فلسطين ايفا
ميکنند: قيام
زندانيان
فلسطيني و
جنبش مردمي جهت
اردو زدن در
زمينهاي در
نظر گرفته شده
براي شهرکهاي
اسرائيلي.
قيام
زندانيان
در اين
چشمانداز
سياسي بسيار
شکننده دو سال
اخير شاهد پررنگ
شدن مسالهاي
بوديم که ميتواند
باعث وحدت
فلسطينيها
شود. معترضان
فلسطيني مدام
در ايستهاي
بازرسي و
خيابانها با
نيروهاي
امنيتي روبهرو
ميشوند و از
سوي ديگر
زندانيان
فلسطيني
درگير نبردي
خاموش دور از
نظرها شدهاند.
به
گفتهي شبکه
حمايت از
زندانيان
الضمير در روز
اول فوريه سال
گذشته ميلادي
4812 فلسطيني
توسط اسرائيل
زنداني بودند
که از بين آنها
178نفر تحت
بازداشت
امنيتي
بودند؛
قانوني بدوي
که براساس آن
زندانيان بر
مبناي «شواهد
محرمانه» بدون
محاکمه يا
اتهامي محبوس
ميشوند. همينطور
219 کودک زنداني
عرب-فلسطيني
نيز در زندانهاي
اسرائيل وجود
داشتند که
31نفر از آنها
زير 16سال
بودند. دستکم
15 نفر از
زندانيان
اعضاي مجلس
قانونگذاري
فلسطين بودند.
زندانيکردن
روشنفکران،
فعالان و
کساني که
پتانسيل رهبري
دارند، جزيي
کليدي از هدف
گستردهتر
اسرائيل جهت
خاموشکردن جامعه
مدني فلسطين و
ديکتهکردن
هژموني خود
است. اما اين
زندانيان را
نميتوان به
سادگي خاموش
کرد.
در سال
2011 خضر عدنان،
زنداني
امنيتي که به
جرم فعاليت
براي سازمان
نظامي جهاد
اسلامي دستگير
شده بود،دست
به اعتصاب غذا
زد. اعتصاب
غذاي او 66 روز
ادامه داشت و
خبرش توجه
رسانههاي
بينالمللي
را نيز جذب
کرد، اتفاقي
که در مورد
فلسطين امري
نادر است. او
تا دم مرگ پيش
رفت و بالاخره
با اين روش
خود را از
دستان سازمان
زندانهاي
اسرائيل خلاص
کرد. اسرائيل
تحت فشارهاي بينالمللي
پذيرفت او را
از زندان آزاد
کند.
چند
روز پس از آزاد
شدن عدنان،
هنا شلبي، يک
زنداني
امنيتي ديگر
به اتهام
همکاري با
جهاد اسلامي
روبهرو شد و
دست به اعتصاب
غذايي زد که 43
روز طول کشيد.
سازمانهاي
زندانهاي
اسرائيل نيز
مجبور شد به
خاطر عدم وجود
شواهد کافي و
فشار بينالمللي
او را آزاد
کند، اما به
جاي اين که اجازه
دهد او به
روستايش در
کرانه باختري
برگردد، او را
به نوار غزه
تبعيد کردند.
پس از
اين دو مورد،
در آوريل 2012
حدود 2هزار
زنداني دست به
اعتصاب غذاي
دستهجمعي
زدند. اسرائيل
درنهايت به
بسياري از خواستههاي
آنها تن داد:
پايان دادن
حبسهاي
انفرادي،
پايان دستگيري
بدون اتهام،
بهبود شرايط
زندانها و
اجازه ملاقاتهاي
بيشتر با
خانواده.
سازمانهاي
حقوق بشري
معتقدند
اسرائيل به
محقق کردن هيچ
کدام از
شرايطي که
پذيرفته بود
پايبند نبوده.
در
زمان نگارش
اين مطلب دو
زنداني در
اعتصاب غذاي
بلندمدت
بودند: سامر
العيساوي و
أيمن الشراونه.
هر دوي آنها
بدون هيچ
اتهامي
بازداشت شده
بودند، چه برسد
به حکمي از
دادگاه.پوسترهاي
العيساوي روي ديوارهاي
بيشتر
ساختمانهاي
فلسطين
اشغالي ديده
ميشود: با
ريشي انبوه،
صورتي
زيتوني،
نشسته بر يک
صندلي چرخداردر
کنار جملاتي
مانند «گرسنگي
براي آزادي» و «در
حال مرگ براي
رسيدن به
زندگي».
العيساوي
در بخشي از
نامهاي که از
زندان نوشته
بود، گفته
بود: «سلامتيام
به شدت به خطر
افتاده، اما
تا رسيدن به
پيروزي يا
شهادت به
اعتصاب غذا
ادامه ميدهم.
اين آخرين تير
ترکش من به
ظالمان
اشغالگر و
نژادپرستي
است که مردم
مرا تحقير ميکنند.
نيرويم را از
تمام مردم
آزاد دنيا ميگيرم
که ميخواهند
اشغال فلسطين
پايان يابد.
قلبم به پشتگرمي
اين حمايتها
ميتپد؛ صداي
ضعيفم نيرويش
را از صداهاي
بلندتري ميگيرد
که ديوارهاي
زندان
جلودارشان
نيست.»
هرچند
بعد از به
پايان رسيدن
اعتصابهاي
غذاي گروهي
سال 2011 اين
داستان سريع
از رسانهها
محو شد، اما
همچنان
اعتصاب غذا
شکلي موثر و
متحدکننده از
مبارزه محسوب
ميشود. شبکه
الضميردر فصلنامه
خود نوشته بود
که بين اول
سپتامبر 2012 تا 15
ژانويه 2013«حتي
يک روز نبود
که حداقل يک
نفر از جمله
زندانيها در
اعتصاب غذا
نباشند» که
اکثر اين
اعتصابهاي
غذا در واکنش
به دستگيري
بدون شواهد يا
ناديده گرفتن
توافق
آزادسازي
زندانيان
بوده است. يکي
از نمايندگان
اعتصابکنندهها
چندي پيش به
من گفته بود
«کجاي دنيا
چنين حرکاتي
يک بحران حقوق
بشري محسوب
نميشوند؟
زندانيان چه
سلاح ديگري
دارند؟ وقتي
تا اين حد تحت
فشار قرار ميگيرند
و حقوق اوليهشان
ناديده گرفته
ميشود چاره
ديگري ندارند.
اعتصاب غذا
تنها راهي است
که ميتوانند
از طريق آن
صدايشان را به
گوش ديگران برسانند.»
شهرکهاي
اسرائيلي و
اردو زدن
فلسطينيها
در
ژانويه 2013 جمعي
از فعالان 25
پناهگاه در
زمينهاي
متعلق به
فلسطين در
ناحيه E1 کرانه
باختري برپا
کردند که براي
ساختن3000 خانه
جديد براي
يهوديان تصرف
شده بودند.
کميته هماهنگي
مقاومت مردمي
که اين اعتراضها
را سازماندهي
کرده بود
اعلام کرد که
روستاي جديدي
به نام بابالشمس
در آنجا به
پا خواهند
کرد. پس از اين
که اسرائيل آن
منطقه را
منطقه نظامي
اعلام کرد،
اتوبوسهاي
پر از فعالان
از ايستهاي
بازرسي به
بهانه تور يک
کلينيک
دارويي رد شدند
ولي در ادامه
راه در کنار
بزرگراه توقف
کردند.مسافران
اتوبوس غذا و
مواد دارويي
به ساکنان کمپ
رساندند. يک
سرباز که کلاهخودش
بر سرش گشاد
بود، فرياد زد
«ايست، يا دستگيرتان
ميکنيم» و
فعالان از تپههايي
بالا ميرفتند
که امکان
رسيدن جيپهاي
اسرائيلي به
آنجا وجود
نداشت.
عبدالله،
يکي از افراد
حاضر در بابالشمس
ميگويد:
«دادگاه به
صاحب اين زمين
گفته که حضور
ما در اينجا
مشکل قانوني
ندارد و او شش
روز براي
اعتراض به
تصرف زمينش
فرصت دارد.
اما بعد
نيروهاي ارتش
ديروز
بعدازظهر
آمدند و گفتند
منظور دادگاه
حضور پناهگاهها
بوده و نه آدمها.»
در دهههاي
اخير مسئولان
اسرائيلي
ادامه اشغال
کرانه
باختريرا با
اين استدلال توجيه
ميکردند که
بيرونراندن
شهرکنشينها
از خانههايشان
عملي
غيرانساني
است، حتي اگر
حضورشان در آنجا
تحت قوانين
بينالمللي
غيرقانوني
باشد. اما
حضور پناهگاههاي
سفيدرنگ اين
فعالان با
پاسخ خشونتآميز
نيروهاي
امنيتي
اسرائيلي
روبهرو ميشود
و دولت دست
راستي نتانياهو
نيز اين منطقه
را منطقه
نظامي اعلام ميکند.
چند
کيلومتر آن
طرفتر، شهرکنشينان
اسرائيلي با
برپا کردن
پايگاههاي
مرزي به اشغال
زمينهاي
فلسطينيان
ادامه ميدهند.
حتي دولت
اسرائيل اين
شهرکسازيها
را غيرقانوني
ميداند. اما
با وجود
غيرقانوني
بودن بديهي اين
حرکت، گاهي
دههها طول ميکشد
تا رژيم
اسرائيل اين
شهرکنشينها
را از اين
قسمتهاي
مرزي خارج
کند.در مورد
بابالشمس،
تنها 48 ساعت
طول کشيد تا
ارتش مخفيانه آنجا
را محاصره
کند. حدود
پانصد سرباز
در تاريکي شب
به اين دهکده
حمله کردند و
ساکنان
پناهگاهها
را با ضرب و
شتم بيدار
کرده و آنها
را دستگير
کردند.
يک
عکاس فرانسوي
حاضر در آنجا
ميگويد: «فقط
نورهاي سبز ميديديم
و ناگهان
سربازان از
تاريکي به سمت
ما حمله
کردند. قبل از
اين که بفهميم
چه شده ما را به
سمت جاده
بردند و به
فلسطينيها
دستبند زدند.»
در
زمان نگارش
اين مطلب دستکم
چهار روستاي
اعتراضي ديگر
بهپا شده:
بابالکرامه،
الإسراء،
المناطير و
کنعان.ارتش که
همواره از
تاثيرگذاري
اين اعتراضهاي
عاري از خشونت
باخبر است،
بدون هيچ فوت
وقتي اقدام به
تخليه اين
مناطق کرده و
معترضان و
حاضران را
مجروح و
دستگير کرده
است.
دور از
صفحات اصلي
رسانهها
در طول
اعتراضات در
کشورهاي عربي
که با تم خوشايند
«بهار» آورده
شده بود،
تونسيها،
مصريها و
ليبياييها
قهرماناني
انقلابي
تصوير شدند که
حکومتهاي
خودکامه عربي
را جهت رسيدن
به دموکراسي
مدل غربي
سرنگون کردهاند.
اما فلسطينيها
درست مانند
مردم معترض
اردن و بحرين
از حمايت بيبديل
رسانهها
بهرهمند
نشدهاند.
پيشرفتهايي
در تصويرهاي
مرتبط با
حرکات عاري از
خشونت بين
فلسطينيها
ديده ميشود
اما همچنان
تصوير ارائهشده
از سوي بيشتر
رسانهها
کليشه
تروريستهاي
مذهبي است که
امکان توافق صلحآميز
با آنها وجود
ندارد. مطالب
و تحليلهاي
مختلف در مورد
حوادث
احتمالي
پيرامون انتفاضه
سوم صحبت و به
اين اشاره ميکنند
که به نظر ميرسد
پيش آمدن
خشونت اجتنابناپذير
است.
در حال
حاضر چشمانداز
پيشرو بسيار
اسفبرانگيز
است. بنيامين
نتانياهو که
زمان زيادي از
انتخاب
دوبارهاش
نميگذرد،
قول گسترش
شهرکسازيها
را داده؛
جامعه بينالملل
تمايلي به
وارد کردن
فشار بر
اسرائيل جهت
احترام به
جايگاه جديد
دولت فلسطيني
در سازمان ملل
نشان نميدهد
و حماس نشان
داده که قصد
ترک نبرد
مسلحانه را
ندارد.
ميتوان
گفت انتفاضه
سوم تقريباً
شروع شده و
اينبار به
جاي تسليحات
نظامي،
دوچرخهسواران،
گرافيتيها،
تحصنها، راهپيماييها،
شکمهاي
گرسنه و
روستاهاي
اعتراضي آن را
پيش ميبرند.
اثري اين
اعتراضها در
صفحات
نيويورک
تايمز يا
واشنگتن پست
نخواهد بود.
در جامعهاي
که رسانههايش
تنها وابسته
به سود هستند،
تنها تصوير
موجود از
فلسطينيها
در روزنامهها
و تلويزيون
خشونت است.
اما به قول
ماهاتما گاندي
«هر روز از کشفهاي
عجيب در حوزه
خشونت متعجب
ميشويم. اما
به نظر من از
راه عدم خشونت
به دستاورهايي
ميرسيم که در
خواب هم آنها
را نميبينيم.»
منبع:
http://isreview.org/issue/88/changing-face-palestinian-activism
«
تز یازدهم»
sis11.com/Article.aspx?Id=218