انقلاب
و ضد انقلاب
در دنیای عرب - ۱
محمدرضا
شالگونی
انقلاب عرب
که پیش درآمدِ
هیجان انگیز
آن صاعقه وار بر
منطقه فرود
آمد و دهها
میلیون نفر را
در کشورهای
مختلف عربی با
اعتراضات
خودانگیخته
توده ای به
خیابان ها
ریخت ، اینک با
آواری از
دشواری ها و
آشفتگی ها
روبرو شده است.
در تونس و مصر
که
دیکتاتورها
به زیر کشیده
شده اند ،
ساختار
دیکتاتوری ها
دست نخورده
پابرجا مانده
اند و وَردست
های همان
دیکتاتورهای
برکنار شده برای
مهار انقلاب
نقشه می کشند. در
لیبی قدرت های
امپریالیستی
با وساطت و
حمایت
ارتجاعی ترین دیکتاتوری
های عرب ، در
ائتلافی سوررئالیستی
به حمایت از
انقلاب لیبی
وارد میدان
شده اند. در
یمن ، علی رغم
شِکوه های علی
عبدالله صالح از
"توطئه های
کاخ سفید" ،
دست او برای
کشتار انقلابی
های یمن باز
گذاشته شده
است. در بحرین
که نیروهای نظامی
سعودی به
حمایت از
سلطنتِ آل
خلیفه ، آن را اشغال
کرده اند ، تلویزیون
الجزیره همان
گونه حقایق را
تحریف می کند
که هیلاری کلینتون.
و بالاخره در
سوریه که ( علی
رغم همه پیش
بینی ها و
ناباوری های
"کارشناسان" )
امواج انقلاب ،
موج شکن های
دیکتاتوری
خاندان اسد را
درهم می کوبد
، پادشاه
وهابی سعودی
"برای خنثی
کردن توطئه
ها" ، با
جمهوری
سلطنتی علوی
های بعثی
اعلام هم بستگی
می کند. آیا
انقلاب بزرگ
عرب خواهد
توانست بر این
دشواری ها
چیره شود و
راه به جایی
ببرد؟ هنوز
کسی نمی تواند
به این سؤال پاسخ
روشنی بدهد ،
اما توجه به
علل و شرایط
شکل گیری
انقلاب می
تواند درک
بهتری از ظرفیت
ها و چشم
اندازهای آن
فراهم بیاورد.
شرایط شکل
گیری انقلاب
عرب
قبل از هر چیز
فراموش نباید
کرد که انقلاب
عرب یک حادثه
جهانی است و
بدون توجه به
این حقیقت ،
درک صف آرایی
ها و فراز و
فرودهای آن ،
حتی در داخل
مرزهای سیاسی
کشورهای
مختلف دشوار
خواهد بود. چیزی
که به این
انقلاب خصلت
جهانی می بخشد
، صرفاً فراتر
رفتن آن از
مرزهای سیاسی
این یا آن
کشور نیست ،
بلکه جایگاه
بسیار مهم و
حساس
خاورمیانه در
نظام موجود
جهانی است.
خاورمیانه از
دو طریق با قلب نظام
جهانی ( یعنی
امپراتوری
امریکا ) گره
می خورد: از
طریق منابع
نفت و گاز و از
طریق مسأله
اسرائیل. در
اهمیت منابع
انرژی
خاورمیانه
کافی است به یاد
بیاوریم که بیش
از ۶۰ در صد
انرژی مورد
نیاز جهان
امروز از نفت
و گاز طبیعی
تأمین می شود
و نزدیک به ۶۰
در صد ذخایر
شناخته شده
نفت جهان و
بیش از ۴۰ در
صد ذخایر
شناخته شده
گاز جهان در
خاورمیانه
قرار دارد.
اما مسأله
اسرائیل به
این دلیل
اهمیت دارد که
منبع تنش
دائمی میان
اکثریت مردم
منطقه با
امریکاست. خواه
اسرائیل را
پُست مقدم و
سرپُل
امپراتوری
امریکا در
خاورمیانه
بدانیم ، خواه
رژیم
مهارناپذیری
که حتی منافع
امریکا را هم
در منطقه به
خطر می اندازد
، نمی توانیم
منکر این
حقیقت باشیم که
اولاً "لابی
اسرائیل" در
ساختار قدرت
امریکا از
نفوذ زیادی
برخوردار است
و سیاست
خاورمیانه ای
امریکا را با
سرنوشت
اسرائیل گره
می زند و ثانیاً
هدف اشغالگری
اسرائیل محو
کامل ملت فلسطین
از نقشه
خاورمیانه
است و این چیزی
است که ملت
های عرب نمی
توانند به آن
بی تفاوت
بمانند. با
دست گذاشتن
روی این حقیقت
بود که یوری
آوینری ، یکی
از معروف ترین
فعالان صلح در
اسرائیل در
دومین هفته
شروع انقلاب
مصر ، نوشت: "نا
آرامی مصر در
نتیجه عوامل
اقتصادی به
وجود آمده
است: در نتیجه
هزینه های
فزاینده
زندگی ، فقر ،
بیکاری و نا
امیدی جوانان
تحصیل کرده.
اما اشتباه
نکنیم : علل
نهفته بسیار
عمیق تری هم
در کار بوده
اند که همه
آنها را می
شود در یک
کلمه خلاصه
کرد: فلسطین"! با توجه
به این حقیقت
، تا
زمانی که
امپراتوری
امریکا سیاست
دفاع بی قید و
شرط از اسرائیل
و کنترل منابع
انرژی
خاورمیانه را
دنبال می کند
، پیوند
مستقیم این
منطقه ، درست با قلب
نظام جهانی
موجود ادامه
خواهد یافت. و
به همین دلیل
، انقلاب عرب به
طور
گریزناپذیر
شورشی است
علیه نظام
جهانی موجود ؛
شورشی که
هرقدر پیش تر
برود ( و البته اگر
پیش برود ) این
خصلت خود را
با صراحت و
شفافیت
بیشتری نشان
خواهد داد. زیرا
هر تغییر مهمی
در دنیای عرب
، حتماً رابطه
خاورمیانه با
نظام جهانی
موجود را
دگرگون خواهد
کرد.
همین جا لازم
است یادآوری
کنم که "خاورمیانه"
بیش از آن که
مفهومی
جغرافیایی
باشد ، یک
مفهوم
استراتژیک
است که به
وسیله
امپراتوری
بریتانیا
ابداع شده و
به وسیله
امپراتوری
امریکا (و
بیشتر از طریق
رسانه های
انگلیسی زبان)
به صورت یک
اصطلاح جا
افتاده جهانی
درآمده است که
حدود آن به
اقتضای سیاست
های امریکا
تغییر می کند.
در این معنای
جا افتاده ،
همه کشورهای
عربی جزو
خاورمیانه به
حساب نمی آیند
، در حالی که قبرس
جزیی از آن
محسوب می شود! اما
بعد از
فروپاشی
اتحاد شوروی و
تلاش امریکا
برای کنترل
منابع آسیای
میانه ، مفهوم
"خاورمیانه بزرگ"
به میان کشیده
شده که نه
تنها همه
کشورهای عربی
، بلکه همچنین
جمهوری های
جنوبی اتحاد شوروی
سابق و
پاکستان و
افغانستان را
هم در بر می
گیرد*. ولی دنیای
عرب یک واقعیت
جغرافیایی و
تاریخی است که
بدون آن
"خاورمیانه" (
با هر حدود و
ثغوری ) اهمیت
کنونی خود را
به چند دلیل
از دست خواهد
داد:
۱ - بخش
تعیین کننده منابع
انرژی
خاورمیانه در
دنیای عرب
قرار دارد.
۲ - دنیای عرب
به هم پیوسته
ترین بخش
خاورمیانه است.
البته عرب ها
در (بیش از ) ۲۲
کشور متفاوت زندگی
می کنند ، ولی
اکثریت قاطع آنها
پیوندهای
فرهنگی ،
تاریخی و
مذهبی چنان
وسیعی دارند
که خودشان را
مجموعه ملی واحد
و هم سرنوشتی
می دانند.
عربی زبان
رسمی همه این
کشورهاست که
با حدود ۳۵٠
میلیون نفر جمعیت
تقریباً همگی
در امتداد
جغرافیایی
واحد از کرانه
های اوقیانوس
اطلس تا کرانه
های خلیج فارس
در کنار یک
دیگر قرار
دارند. زبان
مادری نزدیک
به ۸٠ در صد
مردم این مجموعه
عربی است و
دین ۹٠ در صد
آنها ، اسلام. اخیراً
موشه ماخوور ،
مارکسیست معروف
اسرائیلی
مقیم انگلیس
که با مسائل
خاورمیانه و
دنیای عرب
آشنایی عمیقی
دارد ( در
شماره ۳۱ مارس
۲۰۱۱ "ویکلی
ورکر" )
یادآوری کرده
است که " دنیای
عرب بیشتر
شبیه ملت
واحدی است که
به ملیت های
فرعی تقسیم شده
است". او می
گوید رابطه
ملت های عرب ،
به لحاظ
تاریخی و
زبانی حتی از
ملت های اسپانیولی
زبان امریکای
لاتین نیز
نزدیک تر است
و بیشتر به
رابطه
ایتالیایی
های دوره
گاریبالدی
شباهت دارد و به
همین دلیل ، در
دوره جنگ
جهانی اول خیلی
ها می خواستند
آنها را به
شیوه
ایتالیایی ها
متحد کنند.
۳ - تاریخ اسلام
و گذشته تاریخی
امپراتوری
های اسلامی ، اماکن
مقدس مسلمانان
و زبان عربی
به عنوان زبان
دینی
مسلمانان ، در
میان مردم
خاورمیانه
بزرگ و حتی
همه مسلمانان
جهان ، جایگاه
ویژه ای به
دنیای عرب می
بخشد و بعضی
از مسائل عرب
ها را به
مسائل دنیای
اسلام نیز
تبدیل می کند
و به صورت
مسائل و
حساسیت های
واقعاً جهانی در
می آورد.
مجموعه این
ویژگی هاست که
انقلاب عرب را
به یک حادثه
جهانی بزرگ ،
با پژواکِ
جهانی بسیار
بزرگ تر تبدیل
می کند. علاوه
بر این ها ،
انقلاب عرب در
شرایط زمانی
مشخصی مشتعل
شده است: بعد
از عَلم شدن
تز "جنگ تمدن
ها" توسط بعضی
از
استراتژیست
های امپریالیسم
امریکا که لبه
تیز آن بیش از
همه متوجه مسلمانان
و طبعاً عرب
ها بود ؛ بعد
از فاجعه بزرگ
۱۱ سپتامبر و
فاجعه بزرگ
تری به نام
"جنگ علیه
تروریسم" که
باز لبه تیزش
بیش از همه
متوجه
مسلمانان و
مخصوصاً عرب
ها بود و
اشغال افغانستان
و اشغال عراق
را به بار
آورد ؛ بعد از خفه
شدن و چیز خور
شدن "سازمان
آزادی بخش
فلسطین" ،
برافراشته
شدن "دیوار
آپارتاید" و
زندانی شدن یک
و نیم میلیون
فلسطینی در گتوی
غزه که از
طریق همکاری
رژیم مبارک با
دولت اسرائیل
به وجود آمد.
و بالاخره ،
دو عامل دیگر
نیز انقلاب
عرب را با
ساعت جهانی
گره می زند:
نخست این که
انقلاب
عرب در دوره
ای مشتعل شده
که انقلاب در
اطلاعات و
ارتباطات در
مقیاس جهانی و
توده ای به
بار نشسته است
و بنابراین
بخش مهمی از
جوانان عرب با
روی آوردن به
اینترنت و
رسانه های
اجتماعی می
توانند از سد
رسانه های
رژیم های
دیکتاتوری
بگذرند و تلویزیون
های ماهواره
ای رقیب (
مخصوصاً بعد
از راه افتادن
تلویزیون
"الجزیره" ) توده
های میلیونی
عرب را در
کشورهای مختلف
به هم گره می
زنند. دوم این
که جهانی شدن
سرمایه داری و
رژیم انباشت
نئولیبرالی
به بزرگ ترین
بحران اقتصاد
سرمایه داری
در هشتاد سال گذشته
انجامیده است
، بحرانی که
همچنان بیکاری
و نابرابری و
فقر و گرسنگی
را در ابعادی
فاجعه بار در
سراسر جهان
دامن می زند و
در اشتعال
انقلاب عرب
نیز نقش تعیین
کننده ای
داشته است.
لنین در
نخستین
روزهای
اشتعال
انقلاب روسیه در
فوریه ۱۹۱۷ در
مقالاتی با
عنوان "نامه
هایی از دور" نشان
داد که
تناقضات نظام
سرمایه داری
اوائل قرن
بیستم بیش از
هر جای دیگر
در روسیه
کانونی شده
بود و از این
جا بود که
مفهوم "حلقه
ضعیف در زنجیر
امپریالیسم"
به وجود آمد. و
اکنون به جرأت
می توان گفت که
تناقضات
سرمایه داری
قرن بیست و
یکم بیش از هر
جای دیگر در
دنیای عرب
کانونی شده
است و حلقه
ضعیف در زنجیر
امپریالیسم
امروزی همین
جاست.
محمد رضا
شالگونی - ۲۰
فروردین ۱۳۹۰
( ۹ آوریل ۲۰۱۱ )
* "خاورمیانه"
به معنایی که
از آغاز "جنگ
سرد" به بعد به
کار گرفته شد
، این کشورها
را دربر می
گیرد: ایران ،
عراق ، عربستان
سعودی ، کویت
، بحرین ، قطر
، امارات متحد
عربی ، عمان ،
یمن ، سوریه ،
اردن ،
اسرائیل ، سرزمین
های اشغالی
فلسطین ،
لبنان ، مصر ،
ترکیه و قبرس.
مفهوم
"خاورمیانه
بزرگ"
کشورهای زیر
را هم به
مجموعه بالا
می افزاید:
لیبی ، تونس ،
الجزایر ،
مراکش ، صحرای
غربی ، موریتانی
، سودان ،
اریتره ،
جیبوتی ،
سومالی ، مجمع
الجزایر
کومور ،
ارمنستان ،
گرجستان ، آذربایجان
، قزاقستان ،
اوزبکستان ،
قرقیزستان ،
ترکمنستان ،
تاجیکستان ،
افغانستان و
پاکستان.