دولتهای
اروپایی در
جایگاهی
نیستند که از
ما ناشهروندان
بپرسند چرا به
اینجا آمدهایم
محمد
کلالی ؛ اُمید
مرادیان
در ماه
مارس ۲۰۱۲، ده
تن از ما به
منظور تغییرِ
شرایط زندگیمان
با بر پایی
چادر اعتراضی
به خیابان
آمدند و در پی
آن موج جدیدی
از اعتراضات
علیه قوانین
پناهجویی و
پناهندگی در
آلمان سامان یافت،
که اگرچه منجر
به احقاق
خواستههای
اساسیمان
نشد، ولی سبب
شد دغدغههای
ما از فاصلهی
دورِ کمپهای
پناهندگی
عبور کند و به
«شهر» راه
یابد؛ بدین
ترتیب دستکم
در اذهان قشر
محدودی از
«شهروندان»
نگاه و درکی
متفاوت از
ناشهروندان
(پناهجویان)،
نسبت به آن
تصویری که
دولت و رسانهها
ارائه میدهند،
نقش بست.
بازنمایی
«رسمی» از
ناشهروندان/پناهجویان،
بخشی از همان
گفتمان «دیگریسازی»
است که
کارکردهای
همبستهای با
وضع سلسله
قوانین حاکم
بر زندگی
ناشهروندان
(پناهجویان) و
مشروع و لازم
جلوه دادن این
قوانین محدود
کننده دارد:
از ما «دیگری»
هایی تصویر میشود
که لازم است
برای حفظ
امنیت
شهروندان در کمپهای
ناشهروندی
(پناهجویی)
زندگی کنند،
محدودهی
تردد داشته
باشند، بستههای
غذایی دریافت
کنند و یا در
پی
قراردادهای
سیاسی و
اقتصادی همچون
کالاهای
معیوب، به
کشور مبدأ
دیپورت شوند؛
همان «دیگری»
های غیر
«سفید»ی که از
یکسو
پیشاپیش و در
هر وضعیتی
مُهر مجرم بر
پیشانیشان
خورده است و
از سویی دیگر
اولین قشری
هستند که
انگشت اتهام
به دلیل هر
مشکل اقتصادی
به سمت آنها
نشانه رفته
است؛ و در
نهایت و در
بهترین حالت،
آن «دیگرانی»
که کارگران
ارزان قیمتی
محسوب می شوند
که برای انجام
آن دسته از
مشاغلی که در
کشورهای
پیشرفتهی
سرمایهداری
مختص
فرودستان
است، نمیتوان
از آنها چشم
پوشید.
پس از
ماهها
مبارزه و
مقاومت در
خیابان و فراز
و فرودهایی که
اعتراضات
پناهجویی
تجربه کرده
است؛ میتوان
گفت آنچه
باعث دلگرمی
است: اول حضور
پناهجویان در
صفوف مبارزه
است که اینک
تا حدی باور
به امکان مطرح
ساختن خواستههایشان
بر هراس درونی
شدهی حاصل از
فرودستیشان
چیره گشته
است؛ و دوم
همراه شدن
بخشی از شهروندانی
است که به
درستی درک کردهاند
که هر گونه
تغییر بنیادی
در جامعه، از
گذرگاه
مبارزات
فرودستترین
لایههای
جامعه میگذرد.
با این
همه، روشن است
که اکثریت
جامعه، که تحت
سلطه گفتمانهای
«دیگریسازی»
پرورش یافتهاند،
به بازتولید
آنها میپردازند
و بیراه نیست
اگر بگوییم
اعتراضات پناهجویی
را ماجراجوییای
میپندارند
که از «زیادهخواهی»
و «نمکنشناسی»
بخشی از
پناهجویانِ
پناه یافته
نشات گرفته
است. در این
میان،
شهروندان
«خیرخواه»
درجهی یک
اینجایی هم
هستند که
کارویژهی
خود را در
رابطه با
وضعیت
ناشهروندان
دارند: همانهایی
که در انجیاو
ها و گروههای
حمایت از
پناهجویان
عضوند و به
مثابه چشمها
و دستان دولت
عمل کرده و در
چارچوب همین
قوانین سعی
دارند این شبهزندگی
را برایمان
تحمل پذیر
کنند. و در
نهایت رسانههای
مین استریم به
خوبی این فضا
را به خواست و
در تطهیر
سیاستهای
اربابانشان
مهندسی میکنند.
عدهای هم
هستند که
قوانین و
شرایط در
راستای حفظ و
گسترش منافع
آنهاست:
فرادستان. اینچنین
است که هر
خواستی برای
تغییر قوانین
از جانب ما،
که لاجرم منافع
آنها را به
مخاطره میاندازد،
با یورش اندامهای
متفاوت
دستگاه عظیم
سرکوب روبرو
میشود تا
«امنیت» حفظ
شود.
ولی ما
به خوبی میدانیم
چه میگوییم و
چه میخواهیم.
شاید به زبان
دیگری می
اندیشیم، اما
آنچه ما میخواهیم
زیادهخواهی
و «باج خواهی»
نیست. آنچه میخواهیم
بسیار روشن و
واضح است: «میخواهیم
زندگانی
کنیم»! و هیچ
مانعی نمیتواند
ما را از تلاش
برای رسیدن به
خواستهمان،
بازدارد؛ از
جمله و به
خصوص بندهای
قانون اساسی
دولتها,زیرا
دولتهای
اروپایی در
جایگاهی
نیستند که علت
مهاجرت
اجباری ما را
در دادگاهها
به پرسش و
داوری
بگذارند!
دادگاههایی
که برای تعیین
سرنوشتمان
برگزار میکنند،
بیشتر شبیهِ
نمایش خیمهشببازی
است.
اینجاییم
زیرا به اینجا
رانده شدهایم.
از همان
کشورهایی که
دولتهای
غربی به چشم
انبارِ موادِ
اولیه و بازار
ارزان نیروی
کار به آنها
مینگرند؛ آفریقا،
جنوب آسیا،
خاورمیانه،آمریکای
مرکزی و
جنوبی… .
کشورهایی که
نامشان با
استثمار،
استعمار،
جنگ، فقر،
استبداد،
تحریم، تبعیض
و …گره خوردهاند.
تاریخهایمان
گواهِ روشن
این جنایات
است. و در
حالیست که
خودمان
اسنادِ زنده و
ناطقِ این
چپاول ایم ؛
که امروز نیز
ارتشهای تا
بنِ دندان
مسلح مدعیان
«حقوق بشر» با
بهترین
امکانات و
پیشرفتهترین
ابزارِ قتل
عام در آن
جغرافیا حضور
دارند. در
آنجا با سلاحهایتان
ما را میکشید
و در اینجا با
نوشتههایی
بر روی کاغذ،
به مثابه
بندهای
قانونی که فقط
به دردِ
بایگانی میخورند.
به امروزمان
نگاه میکنیم،
هر چه بودیم
نابود شده،
لشگرِ
نابودشدهگانیم
که «چیزی برای
از دست دادن
نداریم». هر آینه
فضای اطرافمان
را تحلیل میکنیم
و جایگاه خود
را بهتر میشناسیم.
به مبارزهای
که در پیش
گرفتهایم
باور داریم و
به آن
وفاداریم.
سرنوشتمان
را زندگی میکنیم.
باور داریم
«تاریخ تمام
جوامع موجود،
تاریخِ
مبارزات
طبقاتی بوده
است». ما
برخواهیم خواست!
برای تغییر
وضعیت اسفناکمان،
چارهیی جز
تغییر «وضعیت
موجود» نیست.
منبع
آلمانی
http://strikeregensburg.wordpress.com/2014/01/13/21-januar-2014-prufung-der-asylantrage-von-omid-moradian-und-mohammad-kalali/
۱۲
ژانویه
۲۰۱۴
توسط: پراکسیس|
http://blog.youthdialog.net/