Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲ برابر با  ۱۵ ژانويه ۲۰۱۴
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲  برابر با ۱۵ ژانويه ۲۰۱۴
کیهان نوشت: «نه علف هرز هنر است، نه انسان بی‌درد هنرمند»

"لبخند" فرهنگی و "دندان" طبقاتی

ارژنگ بامشاد

 

دیدار حسن روحانی ، رئیس جمهور رژیم اسلامی با هنرمندان  و  سخنان او در این نشست بر متن سیاست های دولت نئولیبرال، معنی و مهفوم خاصی دارد که بارتاب گسترده ای نیز یافت . سخنان حسن روحانی پیرامون جایگاه فرهنگ و هنر در جامعه و نقش هنرمندان، به همان اندازۀ  اندازه منشور شهروندی اش تو خالی، بی مضمون و فاقد ضمانت و قدرت اجرائی است و بیشتر خصلت تزئینی دارد. "لبخند" روحانی و وزرای ارشاد و کشورش به هنرمندان، و وعده وعیدهای توخالی شان بدان خاطر است که این عرصه را، مجموعه ای بی  خطر تلقی کرده که می تواند فضای عمومی جامعه را "عادی" نشان دهند.  واقعیت این است که حتی اگر سخنان حسن روحانی و وزرایش، خصلت تزئینی و دل خوش کنک نیز نداشت و کاملآ واقعی و از سر اعتقاد بیان می شد،  خصلت اجرائی زیادی نمی توانست داشته باشد زیرا:

 

اولآ ـ   دولت نئولیبرال جدید بیانگر سازش  ائتلافی است که روحانی را روی کارآورد  و این ائتلاف از  ائتلافی که پشت خاتمی بود، بسیار  متنوع تر،  شکننده تر و محافظه کارانه تر است. بعید است که این ائتلاف به این حد از "آزادی" های مدنی و بویژه در عرصه اندیشه، بیان و اعتقادات تن در دهد. واکنش وزارت ارشاد دولت جدید به انتشار مقاله دکتر سید علی اصغر غروی، نویسنده مقاله “امام، پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟” در روزنامه "بهار" پیرامون حادثه غدیرخم دامنه تحمل این دولت در باره آزادی اندیشه را بخوبی نشان داد. غروی در آن مقاله، تنها نوشته بود که سخنان پیامبر به معنای خلافت علی نبود و اگر این منظور را داشت می توانست با صراحت آن را بیان کند. این تفسیر از سخنان محمد از غدیرخم، در بدترین حالت، روایت اهل سنت از حادثه "غدیرخم" است که نُه دهم مسلمانان آن را قبول دارند. اما بدلیل درج این تفسیر در باره  حادثه غدیرخم، نویسنده مقاله به زندان افتاد و روزنامه "بهار" در توقیف!

 

ثانیا ـ  اصلی ترین اهرم های قدرت در جمهوری اسلامی در اختیار ولی فقیه و نهادهای تحت امر اوست. تجربه نیز نشان داده است که عقب نشینی ها موضعی رهبر رژیم  تنها زمانی صورت می گیرد که فشار گسترده ای در کار باشد .  اما در شرایط کنونی که  رهبر رژیم مجبور به "نرمش قهرمانانه" در برابر قدرت های خارجی شده است، نشان داده است که قصد هیچ گونه عقب نشینی در برابر مردم را ندارد.  مواضع او پیرامون نقش و جایگاه مطبوعات را در جریان کشتار فلّه ای مطبوعات توسط سعید مرتضوی،  در دوران  ریاست جمهوری محمد خاتمی،  دیده ایم. بنابراین  حتی اگر سخنان روحانی پیرامون آزادی مطبوعات و تولیدات هنری واقعی هم باشد ، این سخنان با توجه به مواضع رهبر رژیم ضمانت اجرائی ندارد .

 

ثالثآ ـ آزادی های پایه ای در جمهوری اسلامی بنا به خصلت ذاتی رژیم، غیرقابل تحمل است . در این حکومت، نوع خاصی از تفکر مذهب شیعه حکومت می کند که هیچ نوع تفکر دیگری را بر نمی تابد. بر پایه قانون اساسی و بر اساس نقش شورای نگهبان و روحانیون در حکومت، تبلیغ و ترویج دیگر تفکرات مذهبی نیز با مشکلات جدی روبرو هستند ، چه برسد به تبلیغ و ترویج آزاد اندیشه های والای انسانی و رسیدن به شرایطی که آزادی بی حد و حصر و استثناء اندیشه و بیان متحقق شود. برای رسیدن به آزادی بی قید و شرط بیان و اندیشه و ایجاد فضائی که سانسور جائی در کشور نداشته باشد، باید از سد جمهوری اسلامی گذر کرد و بر ویرانه های آن جامعه ای آزاد بر پا ساخت.

 

اگر سخنان حسن روحانی و وزرایش پیرامون آزادی مطبوعات و تولیدات هنری خصلت تزئینی و بزک کردن فضای عمومی جامعه را دارند، اما سخنان وزیر اطلاعات و همچین مصاحبه  مشاور ارشد او در زمینه معیشت مردم و خطر پابرهنه گان و اعماق جامعه، خصلت واقعی و دقیقآ طبقاتی دارتد. حسام‌الدین آشنا، (داماد دری نجف آبادی وزیر اطلاعات دولت خاتمی و سازمانده قتل های زنجیره ای)  و مشاور حسن روحانی، در مصاحبه با نشریه "اندیشه پویا" گفته بود: "پروژه روحانی زدودن چپ‌زدگی است." و محمود علوی، وزیر اطلاعات دولت حسن روحانی ، از "رسوبات اندیشه سوسیالیستی" و "نفرت از سرمایه‌داری" در ایران انتقاد کرده و با تاکید بر ضرورت امنیت سرمایه‌گذاری گفته است: "متاسفانه هنوز رسوبات اندیشه‌های سوسیالیستی در جامعه ما کم و بیش باقی مانده، در حالی که دفاع از سرمایه‌گذار، غیر از دفاع از سرمایه‌دار است."

حملات به اندیشه های  سوسیالیستی  و در پیش گرفتن "پروژه چپ زدائی" در جامعه از برنامه های بنیادی دولت نئولیبرال حسن روحانی است. دولت کنونی بخوبی از خطر شورش گرسنه گان و لگدمال شده گان آگاه و نگران است. واقعیت این است که با اجرای سیاست های نئولیبرالی که اجبارأ با راه اندازی بخش های از تولیدات و خدمات همراه خواهد بود، زمینه های حرکت های کارگری گسترده تر خواهد شد. زیرا سیاست های دولت جدید اساسآ بر اساس منافع سرمایه داران و کاهش هزینه های کار استوار است. زدن بیمه های درمانی  و بهداشتی، خصوصی سازی گسترده در اقتصاد و تمامی عرصه های زندگی و بویژه در آموزش، بهداشت و درمان ، فرهنگ و  هنر و خدمات، در شرایط تحریم ها و خالی بودن صندوق دولت، نمی تواند با واکنش های تند توده های مردم همراه نباشد.  دولت مردان  و دولت زنان کنونی، هر نوع تبلیغ برای حق مردم در زمینه داشتن بهداشت، درمان، آموزش، رفاه اقتصادی و بیمه های زندگی و وظیفه دولت در تامین حداقل های زندگی مردم اعماق را ، تبلیغ سوسیالیستی می دانند و با آن سر جنگ دارند. واقعیت این است که سوسیالیست ها، پیگیرترین نیروهائی هستند که از حق زندگی انسانی  مردم و بویژه توده های تهیدست و از اقدامات توده های مردم به شکلی واقعی و قاطعانه دفاع می کنند. همین امر وحشت دولت مردان و دولت زنان کنونی را برانگیخته است زیرا ، اکنون شرایطی بوجود آمده است که «پیکار برای آزادی» و «پیکار برای نان» می توانند با هم گره بخورند و از این روست که دولت کنونی "دندان" خونین خود را نشان می دهد. با اشاره به همین وضعیت در آینده کشور بود که در سند کنگره هژدهم سازمان ما (راه کارگر)  آمده است:

«ایران می تواند یکی از بزرگ ترین میدان های قدرت نمایی جنبش سوسیالیستی در جهان باشد ؛ زیرا نسل جوان ایران ، نظام تاریک اندیش و فقر گستر حاکم بر کشور را تحمل ناپذیر می یابد ؛ زیرا میلیون ها زن و مرد جوان تحصیل کرده ایرانی هم تشنه آزادی و روشنایی اند و هم پای بسته در برهوت فقر و ذلت. این زنان و مردان جوان می توانند و باید با زحمتکشان و تهیدستان و لگدمال شدگان اعماق گره بخورند. همان طور که در کنگره هفدهم هم گفتیم: "آینده ایران به درآمیختن این دو رودخانه بزرگ انسانی و آهنگ درآمیختن آنها بستگی دارد". »  و این آینده، دولت مردان و دولت زنان نئولیبرال را وحشت زده کرده است. و برای جلوگیری از این روند و این پیوند، گزینۀ "لبخند" فرهنگی و "دندان" طبقاتی را برگزیده اند.

چهارشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۲ برابر با ۱۵ ژانويه ۲۰۱۴

 

**********************************************

نگاهی به واکنش ها به دیدار حسن روحانی و هنرمندان

Nader Fatourehchi

نام دشمن اصلی اعلام شد: سوسیالیسم

آنهم درست در فردای روزی که "نویسنده کمونیست" دست به سینه، چشم به دهان پدر ِ روحانی ِ دولت دوخته بود که داشت با زبان "موعظه گر" و "ناصحانه" اش از مزایای "خصوصی سازی سانسور" سخن می گفت

پیرمرد، محمود دولت آبادی نشسته بود و سرش را مثل بچه هایی که "کار بدی" کرده اند پایین انداخته بود و به صدای ِ پدرانۀ مردی با نام فامیل مستعار گوش می داد که مشاور"فرهنگی" اش می گوید، پروژه اش "چپ زدایی از انقلاب" است:"کارمند دولت نمی‌تواند ناظرخوبی برای هنر محسوبشود. چرا نظارت بر سينما، کتاب و موسيقي را به اهلش واگذار نکنيم؟"

حالا دیگر محمود دولت آبادی "اهل" شده است: واویلا

لحن عالیجناب "تحکمی" دلنشین دارد، "مودبانه" است، "پدرانه" است، از "باید" استفاده نمی کند، به جای اش می گوید"من به شما می گويم..."

آیا فقط "لحن"، لحنی "پدرانه" که از آرامش"قدرت" می آید، برای دولت آبادی کافیست؟ آیا پیرمرد ِ عزیز ِ ما کافه نشینان یک لا قبا، نمی داند "پدر خوب وجود ندارد"؟

پدری که به زبان و آرایه "تدبیر" دستور سانسور می دهد، پدر خوبی نیست:" عزیزان! ای ماموران داوطلب! من به شما می گویم ما سانسور را خصوصی سازی می کنیم! من به شما می گویم اکنون شمایید که متن ها و طرح ها و شعرها و نواها را باید تعدیل کنید! من به شما می گویم که اکنون شمایید که "بهتر" است قلم آنها که "اهل" نیستند را در هم بشکنید! و دهان شان را جراحی کنید!

عالیجناب راستگویان، حقیقت را می گوید: دولت "پروژه"های مهمتری دارد؛ ایشان نیامده اند که فضا را برای "عناصر نامطلوب" و "افراطی" باز کنند؛ وقت شان ذی قیمت تر از این حرف هاست. این خرت و پرت های "فرهنگی" را خود "داوطلبان" هم می توانند با "نظارت" دولت انجام دهند. ایشان آمده اند تا با "تراشیدن" رسوبات سوسیالیسم از اندیشه مردم، "امنیت سرمایه" و "سرمایه دار" را تضمین کنند

وزیر اطلاعات، پروژه عالیجناب را تایید می کند، لحن او اما چندان دوستانه" نیست؛ او از "باید" استفاده می کند: "همه باید مراقب رسوب اندیشه های سوسیالیستی و انزجار عمومی از سرمایه داری باشند"

لحن او دست خودش نیست؛ او مجبور است از "ادبیات سازمانی" استفاده کند؛ هر چه که باشد او دارد درباره "سوسیالیسم" و "عناصر نامطلوب" حرف می زند: درباره مردم، درباره میرحسین و درباره نبرد بین ما با شکم گنده ها و گردن کلفت های ترکیب شده از "بلاهت و چربی و لطف خدا"

پروژه "تراشیدن" رسوبات سوسیالیسم، یک پروژه عظیم با همکاری "بخش خصوصی معصوم" خواهد بود

سانسورچی داوطلب، امنیتی کار داوطلب، چماقدار فیس بوکی داوطلب: همه از بخش خصوصی

پیشنهاد سردبیر روزنامۀ "نشاط" هم بد نیست: "انجمن صنفی روزنامه نگاران را پس از "پالایش" اعضاء بازگشایی می کنیم"

انجمن خوبی می شود؛ یک انجمن "تمیز" و"نمونه": درست مثل خانه سینما، اتاق بازرگانی، انجمن کارآفرینان و خانه مداحان

انجمنی که از "رسوبات" سوسیالیسم پاک شده است

...

روزهای ترسناکی نیست، روزهای کثیفی ست

نه آقای دولت آبادی؟

 

*************************************************

در حاشيه‌ي جلسه‌ي هنرمندان با رييس‌جمهور (حاشيه‌اي که خودش متن است)

نویسنده: محمد رضايي‌راد

هرگونه مکالمه با آقاي رئيس‌جمهور بايد با يک پيش‌فرض اساسي صورت بگيرد. روحاني رئيس جمهوريي‌ست که درپي آرايش پيش‌بيني‌ناشده‌ي شطرنج سياست در سه‌روز منتهي به انتخابات، آراي جمعي را که تصميم به سکوت داشتند جمع‌آوري کرد و به رياست جمهوري رسيد. اين نکته­ي بسيار مهمي‌ست که نه او و نه هيچ‌يک از ما نبايد از ياد ببريم. اين پيش‌فرض چند گزاره‌ي مهم را پيش‌روي هر مکالمه‌اي با او قرار مي‌دهد:

 

(1). او نه کانديداي مطلوب، بلکه کانديداي مقبول اين جمع بود. به اين معنا که در شرايطي غيراز اين او هرگز کانديداي ايده­آل کساني‌که خواهان تغيير هستند نبود. آرايش شطرنج سياست، يعني حذف هاشمي، کناره‌گيري عارف و هراس از برنده‌شدن قاليباف و جليلي موجب افزايش اقبال عمومي به روحاني شد.

(2). بنابراين انتخاب روحاني شايد بيش از آن‌که حاصل «اميد» به او باشد بايد نتيجه­ي «هراس» از غير دانسته شود.

(3). انتظار مردم از او انتظاري حداقلي‌ست. او البته سياستمداري خبره است و کمترين توقع مردم در برگزيدن او کاهش تورم و رفع تحريم­هاي بين‌المللي بود، وگرنه سوابق او نشان مي‌دهد که پيشينه‌ي چندان مقبولي در امر سياست و حوزه‌ي فرهنگ ندارد. به عبارت ديگر، انتظار از او براي گسترش فضاي آزاد سياسي و آزادي بيان و رفع سانسور انتظار چندان به‌جايي نيست.

اين نکاتي‌ست که نه‌تنها او، بلکه همه‌ي ما بايد به ياد داشته باشيم. اين پيش‌فرض راه گُفت‌وگوي انتقادي با او را مي‌گُشايد. چيزي‌که کم‌وبيش در ديدار هنرمندان با او در شامگاه هجده دي ماه مفقود بود. شک ندارم که غالب هنرمندان در آن ديدار از زمره‌ي همان انبوه کساني بودند که در سه روز نهايي، روحاني را به‌عنوان کانديداي خود پذيرفتند، بااين‌همه ذوق‌زدگي و ابراز احساسات‌شان، اين فکر را به ذهن مي‌آورد که گويي او از همان ابتدا کانديداي ايده‌آل آن‌ها بوده است، بماند که شعارهاي پيش‌پافتاده‌­اي هم‌چون «روحاني مچکريم» هنرمندان را تا حد تماشاگران استاديوم تنزل مي‌دهد.

 

اين جلسه برآيند چهره‌هايي بود که معمولاً در غالب ديدارهاي رسمي حضور دارند و حرف‌هايي که همه بارها شنيده‌ايم (البته جز آن‌جا که نغمه ثميني از حذف‌شدگان گفت و به اين گفتارهاي بي‌خطر سويه‌اي راديکال بخشيد): مقاديري «گلايه» که از فرط تکرار ديگر حتي به شنيدنش هم نمي‌ارزد (و تعجبي ندارد که ديگر گوش شنوايي هم برايش نيست) و مقاديري «درخواست» که مانند هميشه از موضعي فرودست ايراد مي‌شود. ترجيع‌بند همه‌ي اين حرف‌ها هم چيزي بيش از اين­ نيست: «به ما اعتماد کنيد». و اين به معناي ديگر درخواست خفيفي براي کاهش مميزي و نظارت است. اما جواب رييس‌جمهور به اين درخواست حقيقتاً شنيدني‌ست: «کارمند دولتي نمي‌تواند ناظر خوبي براي هنر محسوب شود. چرا نظارت بر سينما، کتاب و موسيقي را به اهلش واگذار نکنيم؟». روحاني سياستمدار با تدبيري‌ست و اين نمونه‌اي از تدبير اوست. نتيجه‌ي اعتماد رييس‌جمهور به هنرمندان نه اعتماد به قوه‌ي خلاقيت آنان، بلکه در واقع سپردن سانسور به خود آنان است. واقعاً در ميان آن جمع هنرمند و انديشمند هيچ‌کس به نتيجه‌ي هولناک اين گفته انديشيده است؟ مميزي چيزي‌ست که آشکارا دولت قادر به رفع آن نيست (بماند که اصلاً اعتقادي به رفع آن دارد يا نه)، اما  به هر حال مميزي امري بدنام است و هيچ دولتِ خواهان کسب آبرو و اعتبار حاضر نيست مسئوليت آن را بپذيرد، پس چاره‌ي مدبرانه انداختن اين بارِ بدنام بر دوش خود نويسندگان و هنرمندان است. لابد به نظر آقاي روحاني اين نويسندگان و هنرمندان که تاکنون انواع شيوه‌هاي خودسانسوري را آموخته‌اند، خواهند توانست راه ديگرسانسوري را هم بياموزند. او هم‌چنين گفت: «کار وزارت ارشاد بايد تقريباً يک کار اداري باشد؛ اگر مي‌خواهيم کار مميزي را انجام دهيم، بايد گروهي از فرهيختگان، انديشمندان، هنرمندان، عالمان حتي عالمان ديني در کنار يکديگر بنشينند و آن‌ها باشند که بر هنر نظارت کنند». معناي اين گفته‌ي آقاي رئيس‌جمهور چيزي نيست جز برداشتن بار بدنامي سانسور از روي دوش مميزان و رفع مسئوليت دولت و از آن‌سو افکندن بار بدنامِ مسئوليت مميزي بر دوش خود هنرمندان و نويسندگان. تدبير از اين بي‌نقص­تر نمي‌شود: «ما به شما اعتماد مي‌کنيم اما تنها زماني که هرکدام از شما به يک مميز تبديل شده باشيد».

 

اما آقاي روحاني طراح تدبير و اميد است. او چيزهايي هم درباره‌ي اميد گفت: «دولت تداوم اميد در ميان مردم را مي‌خواهد؛ از شما مي‌خواهم آثار اميدبخش و نشاط‌آفرين توليد کنيد، آثار يأس‌آور کافي است». او در سخنراني 16 آذر تدبير دولت را با تدبيرمنزل مقايسه کرده بود. تدبير منزل درواقع بياني فلسفي از همان مفهوم پدرسالاري‌ست، و لحن پدرانه‌ي روحاني در اين جمله نشان مي‌دهد که  مقامِ رييس دولت براي او چيزي هم‌چون مقام يک پدر باتدبير، مقتدر و مهربان است که مي‌تواند وجه امري را با لحني محترمانه بيان کند. «من از شما مي‌خواهم...» معنايي جز «شما بايد...» ندارد. ژدانف هم از نويسندگان مي‌خواست تا از پيشرفت و اميد بنويسند. از اين گذشته روحاني رئيس ­جمهوري‌ست که از نهايي‌ترين سرمايه‌ي اجتماعيِ مردم، يعني اميد، سود برده است و لابد مي‌داند که اميد چه تيغ دودمي‌ست و به چه سرعتي مي‌تواند به ضدّ خود بدل شود و چه نتايج ويرانگري برجا بگذارد. بنابراين، در پسِ اين گفته‌ي دوستانه چيز ديگري پنهان است، سفارش رسمي دولت به هنرمندان: ما به اميد احتياج داريم؛ «آثار يأس‌آور کافي‌ست». چنين حرفي را ويليام فاکنر به هنگام دريافت جايزه‌ي نوبل خطاب به نويسندگان جوان گفته بود، اما اين حرف دهان فاکنر و يک رييس دولت معناهاي متفاوتي دارد. زماني‌که يک رئيس جمهور چنين حکمي صادر مي‌کند، معنايي جز دستورالعمل براي مميزان آينده، که احتمالاً از ميان خود اين اصناف برگزيده خواهند شد، ندارد. اما اميد و نااميدي متاعي نيست که بتوان آن را خريد يا فروخت. چه کسي به آدم مي‌تواند بگويد اميدوار باش يا نااميد؟ آدم‌ها يا اميدوارند يا نااميد (و البته بسياري هم در نااميدي مجبورند اميدوار باشند، مثل خود ما که به سودايي اندک اميد بسته‌­ايم). اما اميد و نااميدي چيزي جمعي‌ست، چيزي که مانند هوا در فضا موج مي‌زند. هنرمند نااميد، اگر نااميد است لابد در همين فضا تنفس کرده است. نااميدي او حاصل همين فضاست و دست‌کم در عرصه‌ي فرهنگ و هنر هنوز هواي اميدوارانه‌اي به مشام نمي‌رسد، البته جز چيدمان‌هاي ويترينيِ جشنواره‌اي و رسمي‌که کم­وبيش نمودي معکوس از همان حذف‌‌شدگاني هستند که نغمه ثميني از آنان سخن گفت. همين جلسه با آن چهره‌هاي مقبول و نيمه‌مقبول‌اش نمود آشکاري از همين چيدمان‌هاي ويتريني و تبليغاتي‌ست که دست‌آخر هم با اجراي موسيقي و نمايش، از يک مکالمه‌ي جدي به آتراکسيوني براي سرگرمي و فراغت پدرِ دولت تنزل کرد. «آقاي رئيس‌جمهور يک‌بار به ما اعتماد کنيد» اين موضع فرودستانه، معناي اکثرحرف‌هاي زده‌شده است. اما آيا يک‌بار به ذهن‌مان خطور کرده است که مي‌توان اين جمله را وارونه کرد و موضع فرودستانه را واژگون ساخت؟ آيا هيچ فکر کرده‌ايم که مي‌توان اين جمله را به گونه‌اي ديگر هم گفت: «آقاي رئيس‌جمهور يک بار شما اعتماد ما را جلب کنيد».

۲۲دي۱۳۹۲  

http://thesis11.com/Note.aspx?Id=178

**************************************

"یادداشت محمود دولت آبادی در پی دیدار هنرمندان با رئیس جمهوری ایران"

«اگر دیر نشده باشد!»

«شنیدن سخنان رییس‌جمهور روحانی بسیاری را ممکن است شگفت‌زده کرده باشد از جهت نگاه سیاسی دیگر به هنر و فرهنگ در سی و پنجمین سال حکومت جمهوری اسلامی ایران. سخنانی که فقط به هنر منبرنشینی و نگه‌داشتن مجلس منحصر نمی‌شد که اصل آن بر تأثیربخشی لحن و کلام نهاده شده است. بدیهی است که جناب روحانی کاملا بر هنر حرفه‌یی خود سلطه‌ی کافی دارد. اما این‌بار تأثیرپذیری از تریبون در ذات مفاهیم سخن بود و تفاوت داشت با یک نطق صرفا سیاسی – تبلیغاتی، زیرا ایشان مفاهیمی را در میان آوردند از باب هنر و آزادی که معمولا از جانب ارباب سیاست انکار می‌شده با اصل «همه‌ی امور درست می‌باشد». پس نخستین پرسش بدیهی این است که چه اتفاقی در جامعه‌ی ما رخ داده است که رییس‌جمهور در مقام نخستین شخصیت اجرایی مملکت به سخن درمی‌آید که هنر و حریت - آزادی از یک خانواده‌اند و لازم و ملزوم هستند.

 

آن‌چه پس از شنیدن سخنان رییس‌جمهور روحانی در اندیشه‌ی دیگران پدید آمد‌، کلیاتی از جنس امید و بهبودی قابل تصور است‌، شاید هم برخی عمیق‌تر شد‌ه و به آن‌چه «موقعیت کلی» نامیده می‌شود‌، فکر کرده باشند و به این‌که یک نظام سیاسی در مسیر تجربه‌ای طولانی به نتیجه‌ی دیگری رسیده است به‌جز آن‌چه آزموده است در سالیانی که کم هم نبودند. در واقع بیان درک جدید از تجربه‌هایی در گذشته که نه فقط مفید به احوال خلاقیت هنری نبود،‌ بل هیچ فایده‌ای هم به احوال پراگماتیسم سیاسی نداشت‌، بخصوص از جهت دور کردن و بیرون راندن و کور کردن و رنجاندن ذوق‌های جوانانی که دل‌سپرده‌ی این آب و خاک و سرنوشت مردم خود بودند و گوشه‌هایی نرم از آن در گفت‌وگزار نمایندگانی از شاخه‌های گوناگون هفت هنر بیان شد‌؛ خاصه در گفتار سخن‌گوی تئاتر. باری... فرایند یک جمع‌بندی‌ چندین‌ساله بود اذعان به این حقیقت که هنروران - دست کم وجه غالب - یک ملت به جامعه‌، مردم‌، تاریخ و جغرافیا و سرزمین‌شان صمیمانه وابسته‌اند و نگفته‌ ماند که اصالتا هنرور گزیری هم ندارد جز این اگر نان‌پاره‌ی دولت و سیاست نیاز روزانه‌اش نباشد. چه می‌توانسته‌اند بکنند هنرمندان (!) یک اقتصاد نفتی‌، وقتی همه‌ی اهرم‌ها در دستان دولت‌ها بوده است؟ و اکنون چرا نباید ذوق‌زده بشوند وقتی مقام رییس اجرایی کشور به ایشان نوید آزاد بودن می‌دهد؟ اما سؤال من از خود این است که آیا چنین نویدی یک بخشش سخاوتمندانه است یا درک یک ضرورت و بیان رسمی و عام آن در سراسر کشور؟ پاسخی که از خود می‌گیرم البته ناظر به وجه دوم پرسش‌، یعنی درک ضرورت است و شجاعت بیان حقیقت آن. شخصا به اصطلاح «آرد خود را بیخته و الک مربوطه را آویخته‌ام» و تا بوده‌ام حرمت آزادی و قانون‌مداری را نگه داشته‌ام و نگه می‌دارم. در عین حال التزام به واقع‌بینی و اندازه نگه‌داری مجابم می‌کند که در خرسندی دیگرانی سهیم باشم که امیدوارند از مسیرهای زمهریری من عبور نکنند در کشمکش‌های نرم و سخت روزگارانی که گذرانیدم و گذرانیدیم، چنان که افتاد و کم و بیش همگان دانند. پس این‌جا تا در یادها بماند‌، قید می‌کنم که رییس‌جمهور روحانی چنین گفت «حریت‌، آزادی‌، خلاقیت، دستورناپذیری در خلاقیت‌، ناشدنی تعیین تکلیف برای هنرمند، ‌اذعان به سپارش تاریخ‌، نفی ریا‌، الزام قانون و شفافیت قانون‌، نفی سلیقه‌های شخصی در قبال قانون، ‌الزام نهادهای صنفی‌، جوامع همچون حدود‌، آشتی اهل دیانت با هنر (واقعیتی کتمان‌ناپذیر)، هنر همچون توانایی و نیکی‌، پرهیختن فضای امنیتی‌، ایجاد فضای اعتماد» و سرانجام‌ دعوت به وفاق و آشتی ملی پیرامون اصل میانه‌روی و اعتدال. نیز گفته شد که دولت به تمام وعده‌هایش عمل وفادارانه خواهد کرد.

 

شخصا بارها بر چنین نیازهایی درنگ داشته‌ام، گفته‌ام و نوشته‌ام، نیز نویسنده - شاعران دیگر نوشته‌اند. این‌که آشتی ملی به جسارت نیاز دارد هم یکی از همان عبارت‌هاست که نوشته شده. اکنون باب پردیسی گشوده شده در سخن که باور اجرایی آن از جهت نتایج تجربه‌هایی که از سرگذرانده شده است، اندکی دشوار می‌نماید. حقیقت این‌که اذعان می‌دارم که در جنبه‌هایی بیش از انتظار بود، البته در لفظ و زبان ما عوام شنیده شده است که بگو تا بشود! حتا بیش از آن «نیت کن‌، می‌شود!» و آن‌چه شنیده و دیده شد‌، بسیار پسند جمع افتاد با بسیار تشویق‌ها (با تأسف و تأثیر عمیق بگویم که در پایان‌های مراسم خبر فاجعه‌ی تیم مهندسی فیلم‌سازان دفاع مقدس‌ مرا منقلب کرد و امیدوارم خانواده‌ها و همکاران آن فاجعه تسلیت مرا بپذیرند) و من به جست‌وجوی پاسخ سؤال خودم از تالار بیرون رفتم و نخواستم به این داوری‌ها باور کنم که آقا‌، حکومت «بردار- بگذار» می‌کند؛‌ یا این‌که یکی‌شان می‌آید گره می‌زند،‌ یکی می‌آید گره‌ها را با وعده باز می‌کند. نه؛ به رغم تجربه‌هایی که چنان گمان‌هایی را تصدیق می‌کند،‌ من در باور «درک ضرورت» هستم و طبعا چنان درکی از بایستگی را منحصر به عرصه‌ی فرهنگ و هنر هم نمی‌دانم. در همه‌ی جنبه‌ها و زمینه‌های جامعه و سرزمین ما حقایقی رخِ آشکار نشان داده است که ضرورت باز شدن فضای باز قانون‌مدار و احترام الزامی به حقوق انسانی فردی و اجتماعی به ادراک مجموعه‌ی نظام سیاسی درآمده است و این نقطه‌ی مشترک تمام سرنشینان سفینه‌ای است که همگان در آنیم، اگرچه انبوه انبوه در «حَنِ» سفینه‌ایم و پاره پاره‌هایی - لابد - دلخوش که عرشه‌نشینانند! پس فراتر از عرصه‌ی هنر و فرهنگ و فارغ از این‌که هنر و فرهنگ رسمی حاصلی در جوامع به بار نیاورده است، به خود جرأت و جسارت می‌بخشم که بگویم دکتر حسن روحانی نه فقط همچون شخص - شخصیت‌؛ بل به منزله‌ی درک و فکر و دریافت واقع‌بینانه از زمانه در کشور ما ایران‌، پدیده‌ای است که ضرورت دارد با تأمل نگریسته شود از جانب هر شخصی یا جناح – زیرا در صورت شکست‌ برنامه‌هایی که از جانب رییس‌جمهور روحانی اعلام شده، گمانم این است که دیگر چیزی در باور مردم ما باقی نخواهد ماند که بتوان با آن بازی کرد.

شخصا امید صلاح و گشایش دارم و امیدوارم دیر نشده باشد.

محمود دولت‌آبادی

شنبه 21 دی‌ماه 92»

************************************************

جوانه امیدی در دل و لبخندی بر لب!

یادداشتی از شهرام ناظری در رابطه با دیدار روحانی و هنرمندان                                                     

شهرام ناظری: همین حضور رییس‌جمهور در جمع هنرمندان امیدبخش است. همین گردهمایی صمیمانه -اتفاقی که سالیان سال در کشور نیافتاده بود- مدبرانه است. همین دیدارها برای آینده کشور و وضعیت هنر این مرز و بوم ضروری است. همین صحبت‌ها و نظرگاه‌های رییس‌جمهور و وزیر ارشاد، نور امیدی است که در دل همه ما افروخته می‌شود. همین برنامه‌های دولت جدید که شکوفه‌ امید را در دل مردم رویانده و لبخندی به روی لب‌ها نشانده، غنیمت است. همین امید، همین لبخند، دریچه بزرگی است که سالیان سال به روی مردم این کشور بسته بود. همین حرکت هوشمندانه آقای روحانی در انتخاب آقای مرادخانی، خود نوید روزهای روشنی برای موسیقی است. پس به فال نیک می‌گیریم این امید را، این تدبیر را، این لبخند را و این ادبیات محترمانه در برخورد با هنرمندان را. اما یکشبه نه می‌توان به سرمنزل مقصود رسید و نه به عملی شدن تمامی وعده‌ها امید داشت. تا ساخته شدن بنای دوباره هنر بر خرابه‌هایی که از سال‌های گذشته بجا مانده چند گام بلند دیگر فاصله است. اما تا به اینجا، با همین امید که در دل مردم و به طبع هنرمندان این کشور زنده شده، می‌توان به استقبال روزهای روشن آینده رفت.

در شنبه, دی 21, 1392

منبع: اعتماد

****************************************************

 کوررنگی جمعی و فریبنده گی های یک روحانی..

بازخوانی سخنان رئیس جمهور در جمع برخی هنرمندان در تالار وحدت

بهراد توکلی

سخنان رییس جمهوری اسلامی ایران در جمع هنرمندان (هجدهم دیماه نود و دو) اگر چه حاوی نکاتی کمتر شنیده شده از زبان مسوولان جمهوری اسلامی بود اما از سوی دیگر در بردارنده خط مشی ها و تعاریف ناسازگار با ذات هنر بود به گونه ای که بعضا با سخنانی که آیت آلله روحانی می کوشید در ترسیم چهره ی فرهنگی و مهربان دولت خود با هنر بیان کند نیز در تعارض قرار می گرفت

پیش از هر چیز می دانم به این نکته تاکید کنم که در شرایط کنونی که بخش بزرگی از جامعه ی ما برای کوررنگی جمعی به توافق رسیده اند و همه با هم پذیرفته اند که در واکنش به هشت سال حاکمیت ارعاب و دروغ و غارت ، کمی خوشحالی را ولو واهی زندگی کنند ، سخنانی از این دست که نگارنده بدان می پردازد ، شاید نه تنها خریداری نداشته باشد بلکه بر هم زدن شیرینی خواب و کام را ، به دلیل، طلبیدنِ یک گول بدبین از روشنایی آفتاب تعبیر کنند

اما این چند سطر را برای روزگارانی نه چندان دور می نویسم که آنان که از ره می رسند  گمان نبرند که همه ی چشمهای امروز حیران این صبح نابجای بوده اند

 

وقتی همان ترفند کهنه  جواب می دهد!

 

در بین شاگردانم ، کسی بود که در حوزه هنرهای نمایشی فعال بود بارها با من سخن از ماجرای 57 گفته بود و حیرت از اینکه چگونه میان این همه روشنفکر آن روزگار کسی ندانست و نفهمید که چه در راه است؟ باری این سوال بسیاری از نسل امروز جامعه ایران بوده و هست اما در روزگار تب بنفش آنگاه که از او پرسیدم چرا به پای صندوق رای می رود تا بار دیگر یک روحانی را برگزیند جواب او چنین بود : "من نه سیاستمدارم نه اپوزیسیون و فقط می خواهم کار هنری ام را در فضای آزادتری انجام دهم و اگر فلان کس بیاید روزگار سیاه است و .... " غافل از اینکه ذات هنر تخفیف را بر نمی تابد و هنر تنها در فضای آزاد حقیقی رشد می کند .

باری شاید نسل های بعد هم بیایند و بگویند چگونه میان آن همه روشنفکر....

اما بدور از قیاس های عاطفی چه سبب می شود تا امروز را با سالهای همگرایی 57 به دور آیت الله خمینی قیاس کنم ؟

این ترفند کهنه منبری هاست که خوب می دانند چگونه نبض جماعت را به دست بگیرند و آنگاه که بر قدرت نیستند یا پایه های قدرتشان متزلزل شده است چگونه با مدیریت سخنان ضد و نقیض ،  همه را در لوای خود بگیرند و آنگاه که چهارپا از پل گذشت با قرائتی دیگر و مدیریت بر همان سخنان روی دیگر سکه را نشان دهند ، همانگونه که ماهرانه واژه ی "جمهوری اسلامی" را ماهرانه کنار واژه های "استقلال" و "آزادی"  نشاندند!

 

مدیریت عبارات شرطی (شعار و شرط)

 

در این شیوه_ که در تمام سخنرانی های آیت الله روحانی و نیز اسلاف او قابل مشاهده است _ اینگونه صورت می بندد که موضوعی که جامعه دوست دارد بشنود را مشروط بر موضوع دیگر می کنند اما موضوع اول را به صورتی پرحرارت و شعارگونه بیان کرده و شرط را کوتاه و پوشیده در لفافه لغاتی داری بار عرفی در فرهنگ عمومی و به صورتی قابل تفسیر رها می کنند.

سخنان آیت الله خمینی در آستانه پیروزی انقلاب 57 بهترین نمونه از این دسته است :

"اسلام با آزادی مخالف نیست ، اسلام طرفدار آزادی است اسلام با بی بند و باری مخالف است"

"دو عبارت اسلام با آزادی مخالف نیست و اسلام طرفدار آزادی است" شعار هایی است که جامعه دوست دارد بشنود این هیجان ناشی از شنیدن این دو شعار سبب می شود تا واژه ی نیازمند به تعریف "بی بند و باری" (که از قضا در عرف هم تعریف شده است) شنونده نخواهد که بشنود یعنی با به ذهن آوردن تعبیر عرفی آن خود بگوید که : " خب ما هم با بی بند و باری مخالفیم" و بعد باز به شعار شیرینی که شنیده است خوشحال باشد و سپاسگزار. در حالیکه این مشروط کردن بعدها با همان چماق بی بند و باری تمام آزادی های او را سلب کند .

 

و اندکی پس از قدرت

 

"اسلام با روشنفکری مخالف نیست با روشنفکری غربی مخالف است و روشنفکری غربی یعنی اینکه اینها می خواهند زن و مرد در کنار دریا با هم بلولند و به جان هم بیافتند... مگر مردم رشت یا بندر پهلوی می گذارند ؟... پوست شما را می کنند"

و...

روشنفکر ساده ما هم به خود می گوید ما که نمی خواهیم زن و مرد به جان هم بیافتند؟! اما دیگر دیر شده است و کل روشنفکری

به جفتگیری موهوم در ساحل دریا تعبیر شده و مردمی که حالا فضیلتشان این خواهد بود که هرکس را که با افکار متفاوت دیدند به جرم بی بند و باری پوست بکنند!

 

رد یابی این ترفند در سخنان آیت الله روحانی در جمع هنرمندان

 

او ابتدا چنین می گوید : " با اهل هنر، از هنر گفتن بسیار سخت است. معمولاً دولتمردان، سیاستمداران و حتی فیلسوفان و روشنفکران، چونان با هنرمندان سخن گفته اند که گویی قصد تعیین تکلیف برای آنان دارند. آنان نگاه هنرمندان را چونان در قالب و فرم آن خلاصه دیده اند که فکر کرده اند هنر دستور دادنی و سفارش کردنی است"

این را بلافاصله هنرمند جوان با ذوق می نیوشد که عجبا یکی آمد و از هنر غیرسفارشی گفت !! سپاس سپاس!

سپس او کمی از گل و بلبل می گوید و در آن کنایتی شیرین برای ضائقه هنرمند هم به زبان می آورد:

"این هنرمند است که رودخانه را، کوه ها را، بلبل را، شمع را و پروانه را به سخن وا می‌دارد و اگر بگوییم که هنر، مُرده را زنده می کند سخنی به گزاف نگفته ایم. پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی معناست. هنر یعنی ارزش و هنرمند ارزشمندی است که با کار خلاقانه به تعالی می رسد"

و بلافاصله برای هنرمند تعیین تکلیف می کند با ضد و نقیض گویی ای آشکار که البته باز در تب شعار شنیده نمی شود :

" هنرمند نه قرار است نوک پیکان تحولات سیاسی باشد و نه قرار است گوشه نشین خرابات و خانه قرار نیست هنرمند هر چه دولت یا جامعه یا حتی روشنفکران می گویند به تصویر بکشد؛ بلکه برداشت خود را دارد و قرار هم نیست که با دولت یا جامعه در ستیز باشد و بجنگد"

باری هنرمند قرار نیست ، قرار نیست آنچه دولت یا روشنفکران یا جامعه بگویند را به تصویر بکشد برداشت خودش را دارد و با دولت یا جامعه (بخوانید جامعه طرفدار دولت) در ستیز نباشد باه گل و بلبل بالا هم اگر نظری بیافکنیم تکلیف "برداشت خود هنرمند"ی که آیت الله رییس جمهور به آن تاکید دارند مشخص می شود!

هنرمندی بریده از آنچه او باید بازتاب و عینیت آن باشد (جامعه و روشنفکری) بدون ستیز با دولت یا جماعت هنرمندی است که آیت الله تکلیف می کند.

اسلام با آزادی مخالف نیست...

طنز تلخی است تکرار همان ترفند کهنه سی و چند سال بعد "اسلام با آزادی مخالف نیست آیت الله خمینی را به یاد بیاورید حال به سخنان آیت آلله رییس جمهور نگاه کنید :

"در فضای غیر آزاد، هنر واقعی خلق نخواهد شد. ما در بخش هنر نمی توانیم با دستور هنر را بیافرینیم و خلق کنیم. هر گونه فضای امنیتی می تواند جوانه‌ی هنر را بخشکاند. به تعبیر اقبال، "هر گاه خشک مغزی کوته نظر، زمام امور را در دست گرفت، هنر مجال بروز نیافت"

این همان چیزی است که مخاطب از شنیدنش ذوق می کند اما بلافاصله بعد شرط :

"هنرمندان خود باید محدوده فعالیت خود را رعایت کنند.... هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکان‌پذیر است اما اعمال محدود کننده‌ای نیز برای هنر وجود دارد؛ قبل از آنکه سانسور و ممیزی به دولت‌ها منتسب شود، خود جوامع بشری و اجتماع، اولین مرحله در قرار دادن چارچوب برای هنر است."

"عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهم‌ها و درک‌ ها، همه اینها مرزبندی‌هایی را برای هنر مشخص می‌کند"

هنرمندان باید خود محدوده فعالیت خود را راعایت کنند!  این محدوده چیست؟ حد و مرزش کجاست ؟ به تشریح او (واگزار کردن به عرف) توجه کنید : خود جوامع بشری و اجتماع، اولین مرحله در قرار دادن چارچوب برای هنر است

این در حالی است که در قبل گفته بود هنرمند نباید آنچه جامعه می گوید را انجام دهد اما اینجا جامعه چارچوب برای هنر مشخص می کند! مغلطه  های منطقی ای که هیچگاه شنیده نمی شود و این در حالی است که آیت الله شاید نمی دانند هنر هیچ چارچوبی نمی پذیرد و اساسن یک قدم جلوتر از مخاطب (جامعه) حرکت می کند و هنر داخل چارچوب همان گل و بلبلی است که مد نظر آیت الله است

 

هنر سفارشی و حمایت های دولتی

 

باز هم همان ترفند شعار و شرط و اساسا وقتی به خوبی تا کنون جواب داده است چرا شیوه ی دیگری را جستجو کند آیت الله چنین می گوید :

"ما باید فضای مناسب را برای هنر فراهم کنیم. دولت برای خود رسالت ترویج را بر عهده می گیرد نه اینکه هنر فرمایشی را در دستور کار خود قرار دهد. البته دولت موظف است از برخی موضوعات ملی مثل فرهنگ ایران و اسلام و آنچه که هویت اسلامی و ایرانی ما را نگه می دارد و تعالی می بخشد، بیشتر حمایت کند"

ادامه جمله از پس از البته دولت موظف است همان شرطی است که در سایه ی شعار پرهیز از هنر فرمایشی شنیده نمی شود حمایت بیشتر از برخی موضوعات ملی ! یعنی هنری که فرهنگ اسلامی و ایرانی ما را نگه می دارد و ... همان عنوانی است که در دولت قبلی با عنوان حمایت از هنر فاخر و ملی مطرح شد و اساسن باز مرز و چگونگی این حمایت بیشتر نا مشخص است باید از آیت الله پرسید که چگونه می توان از موضوعاتی در هنر مانند فرهنگ اسلام بیشتر حمایت کرد و در عین حال سفارش هم نداد؟ مانند همان طنز اخیرا رایج که همه در برابر قانون مساویند ولی برخی مساوی ترند! کیست که نداند تحت همین عنوان حمایت از موضوعات اسلامی په بودجه های کلانی صرف آثار سفارشی شده است ؟ حال این بودجه های حمایتی این بار هم تقسیم می شود موضوعش هم مشخص می شود اما نامش سفارش نیست!

آقای آیت الله شما گفتید سرهنگ نیستید و حقوق دان هستید اما آیا ما هم که سرهنگ نیستیم روی پیشانی مان نوشته شده است : چهارپا؟

ممیزی و تلاش برای نهادینه کردن خودسانسوری در هنرمندان

این بخش از سخنان رییس جمهور واقعا شاهکار مغلطه و فریب است و از سوی دیگر به رویه ای خطرناک اشاره می کند که امروز هشدار می دهم اگر در جامعه هنری باب شود شاهد اضمحلال کامل  و مرگ هنر نیمه جان مستقل خواهیم بود.

رییس جمهور چنین می گوید :

ممیزی باید در چارچوب قانون و هدفمند باشد. اگر قانون ابهام دارد، باید قانون چارچوب شفافی را در اختیار همه قرار دهیم تا تکلیف همه روشن باشد

کار وزارت ارشاد باید تقریباً یک کار اداری باشد. اگر می خواهیم کار ممیزی را انجام دهیم، باید گروهی از فرهیختگان، اندیشمندان، هنرمندان، عالمان و حتی عالمان دینی، در کنار بایکدیگر بنشینند و آنها باشند که بر هنر نظارت کنند.هنرمند می تواند بر هنر نظارت کند. کارمند دولتی نمی تواند ناظر خوبی برای هنر باشد. چرا نظارت بر سینما، کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم؟ چه اشکال دارد که انجمن های صنفی بخشی از بار مسئولیت وزارت ارشاد را بر دوش گیرند؟ به هم اعتماد کنیم زیرا دوران، دوران اعتماد است"

 

وی همچنین می گوید :

 

"هر نظامی خطوط قرمزی دارد؛ اما خطوط قرمز باید کاملاً شفاف و روشن باشد تا از اعمال سلیقه‌ای جلوگیری شود. اگر ما مقررات شفاف و روشنی داشته باشیم، آنگاه می توانیم کار نظارت را به صنف‌ها و انجمن‌های تخصصی واگذار کنیم. آنها بهتر از کارمندان یک وزارتخانه نظارت خواهند کرد و بیشتر عاشق ایران و کشور هستند"

ابتدا باید از آیت الله پرسید مثلن جمهوری فرانسه آیا نظام است؟ و خطوط قرمزش در هنر کجاست؟ و اگر کسی بخواهد نظام فرانسه را براندازی کند چه چیزی را براندازی می کند؟ اساسا نظام و خط قرمزهایش هنگامی تعریف می شود که حکومتی دارای نهاد های قدرتمند غیرانتخابی بدون پایگاه مردمی باشد این سخنان رییس جمهور متضاد با حق آزادی بیان است هیچ نهادی چه در داخل خود هنرمندان و چه درون دولت جق ممیزی هنر را ندارد بلکه این خود مردم هستند که اثری را می پسندند و حمایت می کنند و اثری را نمی پسندند و خود بخود محو اش می کنند. ممیزی به این معناست که مردم خودشان نمی فهمند چه چیزی خوب است و ما برایشان تشخیص می دهیم تنها خط قرمز آزادی بیان توهین و تعرض به آزادی دیگران است که برای آن هم دادگاه های مستقل از مرکز قدرت حکومتی تشخیص و رای صادر می کنند

اما جناب رییس جمهور مگر اکنون کارمندان ارشاد کار ممیزی را انجام می دهند؟ در موسیقی که شورایی مرکب از همین هنرمندان دستبوس شما هستند که مشخص می کنند چه خوب است و چه بد و گویا فقط یک عالم دینی کم دارد تا مطلوب شما شود اما سپردن کامل ممیزی به نهاد هایی به ظاهر بیرون دولت تنها توقع پاسخگویی را از دولت سلب می کند و دست حکومت را برای ایجاد نهاد های ممیزی با بکار گیری فرهیختگان و هنرمندان مزدبگیر باز می کند

جناب روحانی ممیزی هدفمند چیست؟ هدف سانسور چه می تواند باشد کدام قانون متکی بر چه اصولی ممیزی و سانسور را در بر می گیرد؟ و ایا این همان آزادی ای است که هنر واقعی در آن رشد می کند؟

آقای روحانی در دنیای امروز هیچ نظامی حق ممیزی هنرمند را ندارد بلکه این هنرمندان هستند که به نظام نظارت می کنند . اما اگر آزادی این است همان می شود که علی جنتی هم مدافع آن می شود.

 

ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی دستمایه فریبکاریِ دیگر

 

رییس جمهور با بهره برداری از تعطیلی ارکستر ملی و سمفونیک که اساسا به دلیل کسر بودجه ارشاد در پرداخت حقوق نوازندگان آن به وجود آمد سعی می کند تعطیلی به وجود آمده را ناشی از مخالفت های جناح های رقیبش در مجلس نشان داده و از آن به نفع دولت خود سواستفاده کند او چنین می گوید :

"من از این که ارکستر سمفونی و ارکستر موسیقی ملی به تعطیلی کشیده شده است، بسیار متأسفم و حتماً این دولت در همین ماه‌های آینده این‌ها را احیا خواهد کرد؛ اگر چه ممکن است وزیر باز هم کارت زرد بگیرد! این دولت به تمام تعهداتی که در دوران انتخابات و قول هایی که به مردم داده است، عمل خواهد کرد؛ کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست".

آقای رییس جمهور آیا مجلس در دوران فاجعه بار دولت های نهم و دهم مسبب تعطیلی ارکستر های ملی و سمفونیک شد؟ اساسن این موضوع دغدغه مجلسی بود که در آن دوره مانند کودکان انگشت اجازه برای آقابالاسر بلند می کرد تا بلکه بتواند سوالی از رییس جمهور وقت کند

کیست که نداند ارکستر ملی و سمفونیک فقط و فقط به دلیل مسائل مالی و سومدیریت های دولتی به تعطیلی کشیده شد نه اعمال نظر مجلس

کیست که نداند این ارکسترها همیشه برای دولت و در خدمت دولت بوده اند و همان دولت در روزهای ملتهب پس از اتنتخابات آنها را به تور کنسرت اروپایی برد تا فضای ملتهب ایرانیان خارج کشور را کنترل کند و فوق العاده بودجه ای که با برداشت از حساب صندوق زخیره ارزی آن روزها انجام شد با چراغ سبز همین مجلس محقق شد.

حال به گونه ای برخورد می کنید که گویی ارکستر ملی و سمفونیک (با تمام احترام به هنرمندان آن) دو نهاد مستقل هنری بوده اند که با دسیسه جناح رقیب شما به تعطیلی کشانده شده است؟ اگر غیر از این است چرا باید دولت بابت راه اندازی مجدد آن از مجلس کارت زرد بگیرد؟

باری ترفند های فریب خواص دیرزمانی است که توسط روحانیت در این کشور کار کرده ، کارکرده ، کارکرده و کار می کند و من حیران لبخند های رضایتی هستم که بر لبان هنرمندان این سرزمین می نشیند و باز به زیر همان بیرق می روند که بیرق دارانش مبارزه به بهانه مبارزه با فرهنگ غرب و تهاجم فرهنگی در روزهای قدرت خون آنها را به شیشه کرده و یا بر زمین ریخته اند

 

در پایان قلمم را به سخنی  از شاملوی بزرگ تطهیر می کنم که :

"..بوی گند این لقمه هم اکنون به مشام می رسد، شعر دولتی یا رسمی … من اصلا نه مشتری اش هستم و نه آن را می خوانم. شعری که در روزنامه ها و بلندگو های رژیم ها چاپ شود برای من اصلا شعر نیست. بنده هنر بدون تعهد را دو پول ارزش نمی گذارم. هنرمند همیشه بر قدرت است نه با قدرت، حالا اگر یکی می خواهد برود با قدرت باشد، بگذار برود خودش را با بند تنبان فلان رئیس جمهور دار بزند. اصلآ برایم مهم نیست نه زنده بودنش برایم مهم است نه مردنش"

منبع : http://behradtavakoli.blogfa.com/post/58

***************************************************

چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۲ - ۲۲:۵۳

متن کامل سخنرانی حسن روحانی  در جمع هنرمندان  به شرح زیر است:

 

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین و صحبه المنتجبین

برای من شبی به یاد ماندنی است، چون میهمان اصحاب فرهنگ و هنر و فرهیختگان هستم. دعوت و میهمانی شما را پاس می‌دارم. با اهل هنر از هنر گفتن بسیار سخت است. معمولاً دولتمردان، سیاستمداران و حتی فیلسوفان و روشنفکران، چونان با هنرمندان سخن گفته‌اند که گویی قصد تعیین تکلیف برای آنان دارند. آنان نگاه هنرمندان را چونان در قالب و فرم آن خلاصه دیده‌اند که فکر کردند، هنر دستور دادنی و سفارش کردنی است.

هنر قالب نیست، هنر قالب و معناست، هنر خلاقیت است. این نوع جلسات هم برای هم‌اندیشی و همفکری اهالی اقلیم‌های متنوع فکری است تا از همدیگر درک نزدیک‌تر و متقابلی داشته باشیم.

ذات هنر با مفهوم خیر و نیکی، یکی است. قبل از عصر جدید، هنر بسیار فراتر از هنرهای زیبا تفسیر می‌شد. هنر گفت‌وگو، هنر معاشرت، هنر دیپلماسی، هنر زندگی مسالمت‌آمیز، هنر زندگی بدون کینه و هر کار بی‌عیبی هنر است.

عیب آن جمله بگفتی، هنرش نیز بگوی.

هنر، هر کار بدون عیب است و ما همه باید تلاش کنیم هنرمندانه حرف بزنیم، عمل کنیم و تعامل داشته باشیم، یعنی هنر مردمداری. هنر و ارزش، پیوندی ذاتی دارند. هنر یعنی عروج فکر از سطح عادی به سطح متعالی؛ همانکه در عرفان و فلسفه اسلامی به عالم اعلی تعبیر می‌شود.

هر هنرمندی می‌خواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد. علاوه بر اینکه هنر به همه جان می‌دهد، این هنرمند است که رودخانه را، کوه‌ها را، بلبل را، شمع را و پروانه را به سخن وا می‌دارد.

اگر بگوییم هنر مرده را زنده می‌کند، سخنی به گزاف نگفته‌ایم، پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست. هنر یعنی ارزش و هنرمند [فرد] ارزشمندی است که با کار خلاقانه به تعالی می‌رسد و خلقت، بزرگترین مظهر قدرت خدای لایزال است، فقط در این زمینه است که فتبارک الله احسن الخالقین. هنرمند جهان را بازآفرینی می‌کند و کار او در مسیر ارزش‌های الهی است.

هنرمند البته در مسیر هنر، باید با مردم، ذوق مردم و خواست مردم خود را نزدیک کند. هنر بدون آزادی معنا ندارد و خلاقیت تنها در سایه حریت امکان‌پذیر است، اما اعمال محدودکننده‌ای نیز برای هنر وجود دارد. قبل از آنکه سانسور و ممیزی به دولت‌ها منتسب شود، خود جوامع بشری و اجتماع، اولین قدم قرار دادن چارچوب برای هنر است، عادات، رسوم، اخلاق جامعه، فهم‌ها و درک‌ها همه اینها مرزبندی‌هایی را برای هنر مشخص می‌کند.

گفت، هنر مردمی باشد و راستی.

حافظ شیرازی، می تواند مقتدای هنرمند ایرانی باشد

همه هنر همین است که حکیم سخن فردوسی بزرگ گفته است مردمی بودن و صداقت، این همه هنر است.

من گاهی اوج هنر ایرانی را در حافظ می‌بینم. حافظ شیرازی، هنرمند ایرانی می‌تواند مقتدایش حافظ باشد. حافظ، حافظه تاریخی، ادبی و هنری ملت ایران است. با سینه‌ای مالامال از آموزه‌های دینی و قرآنی، اما از جهل و خرافه و ریا بیزار.

هنر شاعری یکی از قالب‌های باستانی هنر این سرزمین است. در واقع شاعری، هنر ملی ایرانیان است. حافظ با همه نقد و انتقادی که بر حکومت و جامعه داشت در طول تاریخ کتابش قدر دیده و بر صدر نشسته و گاهی آنچنان تعالی یافته که جایگاهش در کنار کتاب حق و قرآن مجید قرار گرفته است. حافظ به قول بعضی‌ها، رند روشنفکر زمان خود بود، در عین ایمان و در عین انتقاد، هرگز از ایمانش دست برنداشت و هرگز از انتقادش پشیمان نشد.

هنرمند نه زینت المجالس است نه اپوزیسیون

هنرمند نه قرار است زینت‌المجالس باشد و نه اپوزیسیون. هنرمند نه قرار است نوک پیکان تحولات سیاسی باشد و نه قرار است گوشه‌نشین خرابات و خانه. هنرمند قرار نیست هر چه دولت یا جامعه یا حتی روشنفکران می‌گویند، به تصویر بکشد، که برداشت خود را دارد و قرار هم نیست که با دولت یا جامعه در ستیز باشد و بجنگد.

هنرمند، انسان اهل فکر و فن و اهل دل است. برای برخی از هنرهایی که برای ثبت آنها، برای خلق آنها نیاز به کمک دیگران دارد، نباید در این زمینه دچار تردید و هراس شویم.

ما اولین روزهایی که با جناب آقای جنتی به صدا و سیما رفتیم در سال ۱۳۵۹، جزو اولین آثاری که بنا شد ببینیم و برای تکمیل آن تصمیم بگیریم، کار مرحوم علی حاتمی بود. آن کار، آن زمان با بودجه عمومی انجام می‌گرفت و کار هنوز تکمیل نبود. هنوز فیلم مونتاژ هم نبود، ما قطعه قطعه فیلم را آن وقت می‌دیدیم، اما معنایش این نیست که اگر هنرمند صاحب نامی سفارشی را دریافت کرد، ذوق هنری او تسلیم آن سفارش باشد، او همچنان باید از خلاقیت خود استفاده کند. اینچنین مشهور است که شاهنامه نیز به سفارش سلطان محمود سروده شد، اما در واقع این شاهنامه سفارش یک ملت و یک تاریخ بود. آثار عظیم معماری از قییل تخت جمشید و آثار اسلامی در اصفهان هم با حمایت حکومت بود، اما امروز به عنوان نماد یک ملت می‌باشد.

هنر و آزادی رابطه مستقیم دارند

هنر و آزادی رابطه مستقیم دارند. در غیر فضای آزاد، هنر واقعی خلق نخواهد شد. در بخش هنر نمی‌توانیم با دستور هنر را بیافرینیم و خلق کنیم. هر گونه فضای امنیتی می‌تواند جوانه هنر را بخشکاند، به تعبیر اقبال، گفت هرگاه خشک مغزی کوته نظر زمام امور را در دست گرفت، هنر مجال بروز نیافت.

پس باید فضای مناسب را برای هنر فراهم کنیم، دولت برای خود رسالت ترویج را بر عهده می‌گیرد، نه اینکه هنرفرمایشی را در دستور کار خود قرار دهد. البته در برخی از موضوعات ملی، مثل فرهنگ ایران و اسلام، که هویت اسلامی و ایرانی ما را نگه می‌دارد و تعالی می‌بخشد، دولت موظف است از آنها حمایت بیشتری کند.

ای کاش می‌شد افتخارات هنری ما به نمایش در می‌آمد، ای کاش می‌شد داستان‌هایی که در شاهنامه فردوسی، در مثنوی مولوی که هر دوی آنها آکنده از قصه‌های دینی و ایرانی است، به صورت آثار نمایشی، سینمایی، تلویزیونی و حتی رمان‌های خواندنی روی آنها سرمایه‌گذاری می‌شد.

امام(ره)بین مردم متدین و هنر آشتی برقرار کرد

دولت خود را موظف می‌داند در اینگونه امور، هم قدم‌های تشویقی و هم قدم‌های حمایتی بردارد. نکته دیگری که می‌خواهم بر آن تأکید کنم نقش انقلاب اسلامی بر تاریخ هنر و بر هنر این سرزمین است. شما می‌دانید قبل از پیروزی انقلاب بخش بزرگی از جامعه ما از هنر فاصله داشت. امام راحل به عنوان احیاگر قرن که آزادی را برای این سرزمین به ارمغان آورد، یکی از خدماتش این بود که بین مردم متدین و هنر آشتی برقرار کرد. در دوران او بود که به عنوان یک فقیه و مرجع عالیقدر، حلیت هنر موسیقی با سرودهای انقلابی و میهنی فراهم شد.

در عصر او بود که بسیاری از آثار ادبی و هنری اجازه نشر یافتند، در تاریخ روحانیت شیعه، امام تنها فقیهی بود که از یک فیلم و فیلمساز روشنفکر به نیکی یاد کرد. انقلاب راه را برای توسعه هنر در همه لایه‌های اجتماعی فراهم نمود. انقلاب، موسیقی سنتی و یا به بیانی بهتر موسیقی ملی ایران را احیاء کرد. قبل از انقلاب موج موسیقی‌های غربی و پاپ به گونه‌ای بود که در حال ویران کردن موسیقی سنتی بود، اما انقلاب شرایطی را فراهم کرد که هنرمندان بزرگی که قبل از انقلاب نیز شناخته شده بودند، در فضای امن و سالم بعد از انقلاب رشد کرده و بالیدند و تیراژ موسیقی سنتی ما بالا رفت و بازار پررونقی پیدا کرد.

در حوزه سینما و هنر نمایشی نیز انقلاب اسلامی برکات زیادی داشت، همه منتقدان فیلم اذعان دارند که دهه ۷۰، دهه اوج سینمای ایران بود و آثار بزرگ، بحث‌انگیز، متفکرانه و هنرمندانه به جامعه عرضه شد، تا جایی که امروز ایران یکی از مدعیان جوایز جهانی مانند اسکار است.

جالب‌تر اینکه در فضای بعد از انقلاب، زنان و بانوان هنرمند بسیاری در بخش‌های مختلف هنر از جمله در سینما رشد کردند، تا جایی که نه تنها بازیگری را بر عهده گرفتند، کارگردانی و نویسندگی نیز جزو مواردی بود که بانوان ایرانی توانستند نقش خود را ایفا کنند، در حالی که قبل از انقلاب خانواده‌های متدین و مذهبی این کشور اجازه نمی‌داند فرزندان و اعضای خانواده آنها در این زمینه ورود کنند. این یکی دیگر از خدمات انقلاب اسلامی بود.

 

دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد

این دولت قصد ندارد ممیزی را در فرهنگ و هنر به صورت راه و مسیری که مانع کار هنرمندان باشد، ادامه دهد. ممیزی باید در چارچوب قانون و هدفمند باشد. اگر قانون ابهام دارد، باید قانون و چارچوب شفافی را در اختیار همه قرار دهیم تا تکلیف همه روشن باشد؛ کار وزارت ارشاد باید تقریباً یک کار اداری باشد.

اگر می‌خواهیم کار ممیزی را انجام دهیم، باید گروهی از فرهیختگان، اندیشمندان، هنرمندان، عالمان، حتی عالمان دینی در کنار یکدیگر بنشینند و آنها باشند که بر هنر نظارت کنند، هنرمند، می‌تواند بر هنر نظارت کند، کارمند دولتی، نمی‌تواند ناظر خوبی برای هنر باشد.

دوران، دوران اعتماد است

چرا نظارت بر سینما و کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم، چه اشکال دارد که انجمن‌های صنفی بخشی از بار مسئولیت وزارت ارشاد را بر دوش گیرند.

به هم اعتماد کنیم؛ دوران، دوران اعتماد است. وظیفه دولت مداخله در هنر نیست، وظیفه ذاتی دولت تأمین مسایل مهم و ملی است، مثل مسأله امنیت، ‌سیاست خارجی که سیاست خارجی و اعمال دیپلماسی صرفاً از طریق دولت انجام می‌گیرد و نهاد دیگری حق مداخله ندارد. البته خطوط کلی سیاست خارجی طبق قانون اساسی توسط رهبری معظم تعیین می‌شود، اما در حوزه‌های دیگر مثل اقتصاد و فرهنگ باید تصدی‌گری دولت به حداقل برسد. در شرایطی نیستیم که دولت بتواند آثار هنری خلق کند و هیچ دولتی نتوانسته است آثار هنری فاخری بوجود بیاورد.

هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی‌اندازد

دولت کتاب نمی‌نویسد، فیلم نمی‌سازد، موزیک نمی‌سازد، شعر نمی‌سراید. دولت باید تسهیل کننده راه برای اصحاب فکر و هنر باشد. یادمان باشد و همه بدانیم هنر خطر نیست و هنرمند امنیت کشور را به مخاطره نمی‌اندازد. به هنر و هنرمند اعتماد کنیم، نگاه امنیتی به هنر بزرگترین اشتباه امنیتی است. در بحث امنیت؛ اولین قدم تشخیص منابع تهدید است. در جامعه امروز منابع تهدید ما آسیب‌های اجتماعی است. از فقر و فحشا گرفته تا رواج بی‌اعتمادی اجتماعی تا فساد اقتصادی.

این آسیب‌هاست که رابطه صحیح بین دولت و ملت را، اگر سریع چاره نکنیم، می‌خشکاند، تهدید آسیب‌هاست نه هنرمندی که می‌تواند مظهر نشاط، امید، اتحاد و همبستگی ملی ما شود. صدا و نوا و توانایی در نمایش و ساخت یک اثر تجسمی، گاهی می‌تواند دردها را کاهش دهد و گاهی می‌تواند آرزوهای یک ملت را محقق کند. همین هنرمند است که می‌تواند آینده را با تخیل و هوشمندی اش و با خلق آثارش نقد و ترسیم کند و راه آینده را بهتر مشخص کند. ما اگر به هنر و هنرمند با نگاه امنیتی نگاه کردیم، اولاً تهدیدات اصلی را فراموش کردیم، ثانیاً هنرمندی را که می‌تواند ما را متوجه تهدیدات واقعی کند، از وظیفه‌اش باز داشته‌ایم.

اگر پر و بال هنرمند را ببندیم، باند فرود را برای هواپیماهای دشمن آماده ‌کرده‌ایم

اگر بحث تهاجم فرهنگی داریم و می‌گوییم دیگران برای یکسان‌سازی فرهنگی تلاش می‌کنند، وقتی پر و بال هنر و هنرمند را بستیم، در حقیقت باند فرود را برای هواپیماهای دشمن آماده ‌کرده‌ایم. وقتی فرزندان این سرزمین نتوانند قهرمانان خود را در میان محصولات فرهنگی وطنی و خودی ببینند، ناچار به دنبال قهرمانان آن سوی آبها خواهند بود، خطر اینجاست. حتی اگر کشوری بخواهد در برابر دشمن بایستد، این هنرمند است که می‌تواند روحیه مقاومت و ایستادگی را در میان مردم زنده نگاه دارد، همان کاری که هنرمندان متعهد در دوران دفاع مقدس انجام دادند. به اعتقاد من اگر فضای هنری فعال در عراق و افغانستان بود، اشغال این دو کشور امکان‌پذیر نبود.

غرب زده پنداشتن بدنه هنری کشور، تفکری غلط و اشتباه است

نکته دیگر آن است که برخی، هنرمندان ما را به غرب‌زدگی متهم می‌کنند، استدلال آنها این است که بدنه هنری کشور را فساد فرا گرفته است و باید این بنا را ویران کرد و از نو ساخت. این یکی از تفکرات غلط و اشتباهی بود که در ذهن بعضی آمد و متأسفانه در این زمینه قدم‌هایی برداشته شد. بعضی می‌گویند اگر آنچه گفتیم انجام می‌دادند، می‌شود هنر خوب و آنچه ما دلمان نخواست، می‌شود هنر بد. در هر جامعه‌ای ممکن است خطا و فسادی باشد، اما نمی‌تواند یک مجموعه فرهیخته بزرگ و تاثیرگذار در کشور را زیر سوال قرار داد، این قضاوتی نابحق، نابجا و ظالمانه است. اصحاب هنر مشکلات فراوانی دارند که برخی از آنها امشب در اینجا بیان شد. شاید اولین جلسه‌ای بود که خدا توفیق داد بیشتر شنیدم و کمتر ان‌شاء الله بگویم. چه اینکه گفت خدا دو گوش به ما داده است و یک زبان که بیشتر بشنویم و کمتر بگوییم.

می‌دانم درد دل‌های شما در فرصت کوتاه امشب، بخش کوچکی بود از آنچه در دل داشتید. دولت وظایف خود را در چارچوب قانون اساسی انجام خواهد داد و در حد توان و امکاناتش از هنر حمایت خواهد کرد. شاید عمدتاً دولت لازم است در زیرساخت‌ها بیشتر وارد عمل شود و کمک کند، اما در حد توان دولت این قدم‌ها را برخواهد داشت.

کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست

از اینکه ارکستر سمفونیک و ارکستر ملی به تعطیلی کشیده شده است، بسیار متأسفم و حتماً این دولت در همین ماه‌های آینده اینها را احیاء‌ خواهد کرد، اگر چه ممکن است وزیر باز هم کارت زرد بگیرد.این دولت به تمام تعهدات و قول هایی که در دوران انتخابات به مردم داده است، عمل خواهد کرد؛ کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست. به امثال آقای جنتی‌ها به عنوان مدافع از حقوق هنرمندان و آزادی افتخار می‌کنیم.

در هر مسیری مشکلات وجود دارد. سوختن و هیچ نگفتن، هنر است. سخن مرحوم پروین اعتصامی، گفت کس ندانست که من می‌سوزم، سوختن هیچ نگفتن، هنر است. اینها مشکلاتی نیست پیش پای دولت. دولت ان‌شاء الله به وعده‌های خود در زمینه هنر و اصحاب هنر عمل خواهد کرد. من سخنان فراوانی را یادداشت کرده بودم، اما می‌دانم وقت گذشته است و امیدوارم باز فرصت دیگری فراهم شود در محضر شما باشم و از حضور شما استفاده کنم.

خطوط قرمز باید کاملاً شفاف، صریح و قانونی باشد

سه نکته را می‌گویم. یک، هر نظامی خطوط قرمزی دارد، اما خطوط قرمز باید کاملاً شفاف، صریح و قانونی باشد تا از اعمال سلیقه‌ای جلوگیری شود. در این زمینه دولت تمام قدم‌های لازم را برخواهد داشت، اگر مقررات شفاف و روشن داشته باشیم، آنگاه می‌توان کار نظارت را به صنف‌ها و انجمن‌های تخصصی واگذار کرد، آنها بهتر از کارمندان یک وزارتخانه نظارت خواهند کرد و بیشتر عاشق ایران و کشورند. ما باید این شرایط را برای هنرمندان تسهیل کنیم.

دولت تلاش خواهد کرد اقتصاد فرهنگی و بویژه هنری پویا و فعال شود

نکته دوم آنکه باید اقتصاد فرهنگ را پویا کنیم. دولت این را جزو وظایف خود می‌داند. البته روشن است که در تولید باید اول تقاضا را تحریک کرد. مردم باید کالای فرهنگی را ارج بنهند. در این زمینه باید کار فراوانی انجام داد. اینکه تیراژ کتاب معمولاً ۲ یا ۳ هزار است، اینکه شما می‌بینید بقیه آثار هنری ما در بازار مشتری ندارد، اینکه گیشه‌های سینما خلوت است، یعنی اینکه باید تقاضا را تحریک کنیم، مشکلش همین است. این موضوع نمی‌گذارد هنرمند خلاق باشد و نمی‌گذارد آنچه خواست جامعه است، به صورت متنوع در جامعه عرضه شود.

بنابراین دولت تلاش خواهد کرد تا اقتصاد فرهنگی و بویژه هنری پویا و فعال شود و حتی باید بتوانیم بازارهای منطقه‌ای و جهانی را نیز به تصرف خود درآوریم. نکته سوم اینکه دولت برای اهدافش به سوی شما دست نیاز دراز می‌کند، دولت تداوم امید را در میان مردم می‌خواهد. از شما می‌خواهم آثار امیدبخش و نشاط‌آفرین تولید کنید، آثار یأس‌آور کافی است.

دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است

دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است. دولت می‌خواهد کینه‌ها از سینه‌ها برداشته شود. شمایید که می‌توانید زمینه را آماده کنید. دولت می‌خواهد اعتدال در جامعه برقرار شود، می‌خواهد بین حقوق و وظایف تعادل باشد. دولت می‌خواهد میانه‌روی را ترویج کند و با خشونت و افراط مخالف است؛ ما با همه توان می‌خواهیم افراطیون را به انزوا برانیم.

برخی هنوز صدای ملت را در ۲۴ خرداد نشنیده‌اند. پنبه‌ها را از گوش درآورند؛ ایران، امروز منادی مقابله با خشونت و افراطی‌گری در جهان است. اینکه طرح ایران در سازمان ملل متحد در ظرف چند ماه با اتفاق آراء به تصویب رسید، نشان عظمت ملت ایران است.

دست دولت برای مبارزه با خشونت، برای دیپلماسی عمومی، برای یاری دولت، به سوی هنرمندان به عنوان یاران نزدیک و مورد اعتماد دولت دراز است.

و سخن آخر؛ هنر همیشه خوب است، چون هنر، همان خوبی است.

والسلام.

*************************************************

«شاهین» پرنده قفس نیست...

شاهین نجفی مخالف است! چرا نباید مخالفت کند؟

۲۳/دي/۱۳۹۲ نیک آهنگ کوثر

من به دیدگاه‌های شاهین نجفی احترام می‌گذارم. حتی شاید با خودش هم‌داستان نباشم، اما یک بحث خیلی ساده را می‌خواهم پیش بکشم. شاهین، که نه یک بار او را دیده‌ام و نه همه کارهای‌اش را شنیده‌ام، با هنرمندانی که از دیدار روحانی خوشحال می‌شوند، هم‌دل نیست. با آنها هم‌زبان نیست. شاهین از جنس بسیاری از انها نیست. چرا باشد؟ شاهین کدام آزادی را در ایران برای بیان حرف‌هایش دارد؟ اگر شاهین در ایران بود، تک تک پرهایش را کنده بودند و بال‌هایش را می‌شکستند و گمانم هیچ‌کدام از این هرمندان متعهد دیدار کننده با روحانی، اشکی برایش نمی‌ریختند.

من به امید هنرمندانی که فکر می‌کنند با دیدار رئیس جمهوری، فعالیت هنری‌شان تا حدی تضمین می‌شود هم احترام می‌گذارم. اما نه با آنان هم‌دلم و نه به اعتقادشان اعتقادی دارم و نه راه‌شان را می‌پسندم.

روحانی یک فرد امنیتی است، که می‌داند از هنرمندان چگونه بهره ببرد. استفاده امنیتی از هنرمندان را لطفا از جناب مسعود کیمیایی بپرسید. حتما خاطرات فراوانی دارند. امید به حسن روحانی، مثل امید به پوتین است. مثل امید به اندروپوف است...امید به کسی که سال‌های سال در ساختار امنیتی بوده...کسی که در سال ۱۳۷۸، سرکوب دانشجویان را مشروع می‌داند...هیچگاه هم از اظهار نظر خود، پشیمان نشده است. روحانی ۹ دی را پاس می‌دارد...

دیدار با قدرت، حرام نیست. شاید هنرمندان رفته باشند تا طلب‌شان، یعنی آزادی فعالیت هنری را از قدرت باز ستانند. اما آیا روحانی کسی است که قابل اطمینان باشد؟

اگر قابل اطمینان بود، برای پسرش می‌بود. پسری که اینک دو متر زیر خاک خفته و هیچ هنرمند و روزنامه‌نگاری جرات سوال در موردش را ندارد. شاید سکوت و خود را به آن راه زدن هنر بزرگی باشد...هنری که جرات پرسش‌گری را حتی از روزنامه‌نگاران شجاع خارج از کشور ستانده است! عجب هنری!

هنرمند امید می‌خواهد. فضا می‌خواهد. آزادی می‌طلبد. اما از که؟ آیا اعتماد به کسی که قاعدتا به خودش هم اعتماد ندارد حلال مشکلات است؟

روحانی، شاید هنرمند بزرگی باشد که نقش‌های زیادی بازی کرده.

کتاب خاطراتش را بخوانید لطفا!

مدعی است در پاییز سال ۱۹۷۸ در دانشگاه LSE ثبت نام کرده و دانشجو بوده. لطفا کاری که ما کردیم را تکرار کنید و با این دانشگاه تماس بگیرید. عجب نقشی بازی کرده این هنرپیشه بزرگ!

روحانی ۵ دوره نمایندگی مجلس‌اش را با مدارک جعلی وارد مجلس شده.

روحانی، نامزد حزب جمهوری اسلامی از سمنان ناگهان دکتر می‌شود، در سال ۱۳۵۸، دارای مدرک دکترای جامعه‌شناسی حقوقی از دانشگاه لندن معرفی می‌شود. جان من یکی از ۱۰۰ها خبرنگار و مدیر خبری در استخدام وزارت خارجه انگلستان وقت بگذارد و به جای گفتگوی توجیهی با دکتر سید حسن امین، تحقیق کند که این هنرپیشه بزرگ که توی روی آدم دروغ به این بزرگی می‌گوید، کی و کجا می‌توانسته در سال ۱۳۵۸ دکترا گرفته باشد؟

کسی که به گواهی مدارک ثبت شده در مجلس، دکترا داشته، چه دلیلی داشته که از مجلس چهارم به دنبال مدرک دکترا بدود؟ آن هم از دانشگاهی در اسکاتلند که وزارت علوم توصیه‌اش نمی‌کند؟

بعدش هم این هنرپیشه بزرگ، معجزه کرده و زمانی که با عنوان دکترا، مدیر مرکز تحقیقات استراتژیک بوده، نماینده مجلس تهران بوده، نایب رئیس مجلس بوده و دبیر شورای‌عالی امنیت ملی، در اسکاتلند درس هم می‌خوانده! دوره دکتری! آدم یاد ادی مورفی در «پروفسور دیوانه» می‌افتد که هم‌زمان چند نقش را بازی می‌کرد.

من بسیاری از هموطنانم را دیده‌ام که دوست دارند فیلم‌های سینمایی را باور کنند، در نتیجه فیلم سینمایی‌ای که هم‌اکنون تماشا می‌کنیم برای خیلی‌ها، باورپذیر است...

من هنرمندان محترمی که به دیدار یک هنرپیشه بزرگ رفته‌اند را به هیچ وجه شماتت نمی‌کنم. حق ندارم. شاید این هنرمندان امیدوار، اصلا برای بزرگداشت روحانی به عنوان یک هنرمند بزرگ و در سطح جهانی به دیدارش رفته باشند! شاید خواسته باشند فوت کوزه‌گری‌اش را بیاموزند که چگونه مخاطبان را به این راحتی تحت تاثیر می‌گذارد. دیشب که مراسم «گولدن گلوب» بود، همه‌اش فکر می‌کردم چرا به سیاسیونی که از بزرگان سینما، بزرگ‌ترند جایزه نمی‌دهند؟

به امید هنرمندان کشورم احترام می‌گذارم و امیدوارم کماکان امیدشان به تدبیر این هنرپیشه بزرگ، زنده بماند و اگر با واقعیت کنار نمی‌آیند، حداقل دل‌شان به امیدشان خوش باشد.

و اما شاهین نجفی؛ پرنده‌ای که با ۳۰۰مرغ هنر ایران همراه نیست و گویی داستان ۳۰‌مرغ حاج اقا عطار نیشابوری را نخوانده! خب ساز مخالف می‌زند. چرا نزند؟

از منتقدان شجاع شاهین نجفی که وقتی سایه فتوای مرگ‌آور بالای سرش بود مهر سکوت بر لب داشتند هم خواهش می‌کنم این هم خرده نگیرند. شاهین باید معترض باشد. زبان شاهین نجفی، «اعتراض» است! حتی با بد و بی‌راه!

اینجا اشٰعار وکارهای امینم را گوش می‌کنیم و تحسین، ایراد هم نمی‌گیریم اگر خاندان قدرت را سکه یک پول کند، اما اگر شاهین نجفی کلامی نا مناسب به قدرت فاسد گفت، انگار دنیا از هم پاشیده...

بهانه جای دیگری است. کسانی که می‌خواهند باور عمومی به هنرپیشه بزرگ پرده سینمای کشور، تکان نخورد، انتقاد تند شاهین را بهانه کرده‌اند. گیرم «فرم» کلام مشکل دارد، جواب «محتوا»ی حرف‌های شاهین نجفی را چه می‌دهید؟

وقتی خواندم دولت‌آبادی بزرگ به «دولت‌آباد» رفته، ماندم...شاید سال‌ها بعد یادداشتی بخوانی...داستانی...شاید نویسنده «کلیدر» می‌خواست «کلید»دار را ببیند...مانده‌ام...دولت...دولت‌آباد...کلیدر...کلید...امید...تدبیر...بی‌تدبیری...

هر چه هست، سخن تند شاهین پرکشیده از قفس جمهوری اسلامی را ارج می‌‌نهم. کاش پرندگان در قفس، ارمغان شاهین را می‌نیوشیدند...

https://khodnevis.org/article/54740#.UtSKFbS8SM8

*************************************************

سخنی با شاهین نجفی و هنرمندانی که به دیدار روحانی رفتند

    رضا پرچی زاده

اخیرا تعدادی از هنرمندان کشورمان به دیدار رئیس جمهور منتسب جمهوری اسلامی یعنی حسن روحانی رفته‌اند، و ظاهرا از دیدار او و نسبت به سخنانی که بر زبان آورده اظهار شادمانی کرده‌اند. پس از این واقعه، شاهین نجفی، رپر مشهور و مردمی، در پیغامی صوتی با واژگانی نه چندان مودبانه این هنرمندان را نواخت، و در نتیجه هجمه‌ای بر پا شد و برخی – عموما از عناصر وابسته به رژیم – بر ضد نجفی و برخی دیگر به طرفداریِ او دست به قلم شدند و بیانیه و پیغام دادند.

اکنون، بنده نمی‌خواستم در این وادی وارد شوم، که اصولا جنجال را خوش نمی‌دارم و ترجیحم بر این است که به دور از هیاهو به پژوهش و فعالیتم بپردازم. با این وجود، به خواهش عزیزانی که خواسته‌اند بنویسم، این چند خط مختصر را قلمی می‌کنم. تاکید می‌کنم که این وجیزه نه حکم است و نه فتوای کلی، بلکه نظر شخصیِ حقیر است به عنوان یک نویسنده و فعال سیاسی.

موضع بنده در قبال جمهوری اسلامی همیشه مشخص بوده است: این رژیم را رژیمی ضدانسانی و ضددموکراتیک می دانم که تمام شواهد نشان می‌دهد که روز به روز بدتر می‌شود، و هیچ امیدی به «اصلاح» آن نیست و در نهایت باید بیفتد تا ایران روی آزادی و دموکراسی را ببیند. اخیرا امید بعضی از هموطنانمان برای بهبود اوضاع به دولت روحانی بسته شده بود؛ که با وقایع اخیر از جمله افزایش تصاعدی اعدام هم میهنان‌مان، عدم آزادی زندانیان سیاسی و حتی افزایش شمار آنان، و عدم تغییر کلی در سیاستهای ضدمدنی رژیم، وزن و حقیقت‌اش به سخته عمل سنجیده شد. اینک، در شرایطی که جمهوری اسلامی زیر فشار بحرانِ عدم مشروعیت در داخل و خارج در حال خورد شدن است، بیعت جمعی از هنرمندان مملکت با رئیس جمهور نظام – که خود مهره‌ای امنیتی و پیش‌برنده سیاستهای جمهوری اسلامی در طول سی و خورده‌ای سال اخیر بوده است و در نتیجه دستش به خون بسیاری آلوده است – تنها حکم بازگرداندن بخشی از مشروعیت از دست رفته رژیم به آن را دارد. هنرمندجماعت مسئولیت اجتماعی سنگین‌تری نسبت به بسیاری اقشار دیگر دارد، چرا که جمعی به قول سعدی «بر او روی دارند و پشت»، و حرکات و سکنات‌اش را دنبال می‌کنند. وقتی که هنرمند جمهوری اسلامی را تایید می‌کند، بسیاری از هنرمنددوستان نیز به تبعیتِ وی همین کار را می‌کنند. لذا به نظر حقیر، این عملِ برخی هنرمندان کشورمان از منظر اخلاقی جای اشکال فراوان دارد، چرا که به نظامی مشروعیت می‌بخشد که در نهاد با انسانیت و دموکراسی در ضدیت است؛ و این کاملا بر خلاف ادعاهای «آزادی‌خواهانه» و «آزادی‌بخش» هنر می‌باشد. هنرمندان گرامی، یادمان باشد که این رژیم می‌رود و ما هم بالاخره یک روزی می‌رویم، و تنها نام نیک و بد است که از ما باقی می‌ماند، و اینکه در روز سختی چقدر پای آرمانهای انسانی‌ ایستادیم و از حق و حقیقت دفاع کردیم.

 

اما سخنی هم با شاهین نجفی. اساس هنر نجفی به عنوان یک رپر بر آنچه بنا شده که در علم زبانشناسی آن را اصطلاحات خیابانی یا «اسلنگ» (slang) می‌گویند. میزان اسلنگ‌سازی در زبانهای مختلف، بر اساس شیوه و پیشینه فرهنگی، متفاوت است. انگلیسی یکی از زبانهایی است که به شدت اسلنگ‌ساز است، و فارسیِ مدرن نیز. اسلنگ را معمولا جوانان دوست‌تر می‌دارند، چرا که عموما بر مسائل جنسی/بدنی یا هرگونه ساختارشکنیِ زبانی/اجتماعی استوار است که طبیعتا جوانان به آن اقبال بیشتری دارند. در ضمن، اسلنگ یکی از وسایلی است که افراد – به خصوص جوانان – به توسط آن برای خود زیرگروه های فرهنگی درست می‌کنند، و بنابراین آشنایی با اسلنگ امتیازی می‌شود برای آنهایی که می‌خواهند عضوی از این گروه‌ها باشند. روی جنبه‌های علمی اسلنگ در فارسی خیلی کم کار شده، و هرچه داریم عموما از منظر فقه‌الغه و فیلولوژی سنتی یا ادبی است. نمونه اش برخی آثار جعفر شهری و احمد شاملو است. به نظر من، یکی از دلایل اقبال عمومی به آثار شاهین نجفی استفاده اعتراضی خلاقانه وی از اسلنگ بوده است. از قضا اعتراض وی به این هنرمندان را نیز وارد می‌دانم. با این وجود، آیا خطاب قرار دادن اشخاص حقیقی با اسلنگ‌های تند جنسی از لحاظ اخلاقی کار درستی است؟ یا به طریقی بازتولیدِ گفتمان پدرسالارانه و «همه-مفعول-پندارانهِ» رژیم جمهوری اسلامی – علی‌الخصوص گروه‌های فشار و کیهانِ شریعتمداری – است که ظاهرا قرار است همه آن را نفی کنیم تا فردای بهتری برای مملکتمان رقم بزنیم؟ قضاوت را به خود شاهین نجفی و خوانندگان این وجیزه می‌سپارم.

به امید آزادی ایران و بهروزی ایرانی

رضا پرچی‌زاده

22 دی‌ماه 1392

http://iranglobal.info/node/28868

**********************************************

دولت روحانی از هنرمند چه می خواهد؟

سه شنبه, ۲۴م دی, ۱۳۹۲

مطالب منتشر شده در این صفحه نمایانگر سیاست رسمی رادیو زمانه نیستند و توسط کاربران تهیه شده اند. شما نیز می‌توانید به راحتی در تریبون زمانه عضو شوید و مطالب خود را منتشر کنید.

نسیم روشنایی

هنرمند دولت تدبیر و امید باید چه هنرمندی باشد و چه هنری خلق کند؟ رییس جمهور چه افقی را برای هنرمندان به تصویر کشیده است؟ چهارشنبه،۱۸ دی ماه ۱۳۹۲، حسن روحانی در تالار وحدت دیداری با جمعی از هنرمندان داشت. سخنان او حاوی نکاتی است که در این نوشتار به آن می پردازیم.

الگوی هنرمند

روحانی سخنرانی خود را با بیان این نکته آغاز می کند که سیاستمداران نباید برای هنرمند تکلیف تعیین کنند و هنر سفارش کردنی و دستور دادنی نیست. اما بلافاصله می گوید” حافظ می تواند مقتدای هنرمند ایرانی باشد”.

اما چرا حافظ؟ زیرا به گفته ی او “حافظ سینه‌ای مالامال از آموزه‌های دینی و قرآنی دارد، اما از جهل و خرافه و ریا بیزار است. او با همه نقد و انتقادی که بر حکومت و جامعه داشت در طول تاریخ کتابش قدر دیده و بر صدر نشسته و گاهی آنچنان تعالی یافته که جایگاهش در کنار کتاب حق و قرآن مجید قرار گرفته است. حافظ به قول بعضی‌ها، رند روشنفکر زمان خود بود، در عین ایمان و در عین انتقاد، هرگز از ایمانش دست برنداشت و هرگز از انتقادش پشیمان نشد”.

او تلویحا هنرمند را به روشنفکری دینی که از ساختار قدرت انتقاد می کند، تقلیل می دهد و همزمان دو نکته ی اساسی به هنرمند دیکته می شود. نخست اینکه هنرمند باید با ایمان و مسلمان باشد. دوم اینکه اگر انتقاد می کند، باید مانند حافظ چندپهلو و مبهم انتقاد کند تا تفسیرپذیر باشد، به بیانی دیگر دم به تله ندهد و در شرایط حساس بتواند از بار مسئولیت انتقاد خود، شانه خالی کند. این دقیقا همان خط مشی ای است که دولت روحانی در پیش گرفته است: سیاست یکی به نعل و یکی به میخ زدن.

آیا هنرمند باید به حافظ اقتدا کند؟ نظر هنرمندان ایرانی در این باره چیست؟ ف. پورپیغمبر، شاعر ایرانی درباره ی این موضوع به زمانه می گوید” الگوی هنرمند باید خودش باشد! این یعنی هنرمند خلاقیت دارد و می تواند خودش دنیای تازه ی خود را بسازد و درعین تاثیرپذیری از دیگران، ایده های خود را پاس دارد و برای آنها بجنگند”.

 

نه اپوزیسیون ، نه زینت مجالس

روحانی مهم ترین خط و نشان را در این بخش سخنرانی می کشد. او می گوید” هنرمند نه قرار است زینت‌المجالس باشد و نه اپوزیسیون. هنرمند نه قرار است نوک پیکان تحولات سیاسی باشد و نه قرار است گوشه‌نشین خرابات و خانه”.

هنر نباید صرفا باعث لذت و شادی شود. زیرا از منظر جمهوری اسلامی، بسیاری از شادی ها و لذایذ دنیوی حرام و ممنوع اند. با این اوصاف، از نظر روحانی مطربی و رقص و پایکوبی هنر محسوب نمی شوند چون برخلاف ارزش های اسلام و انقلاب اسلامی هستند.

صریح ترین خط و نشان روحانی اما این است که هنرمند اپوزیسیون نیست به بیان دیگر، هنرمند نباید سیاسی باشد. نباید مصلحت نظام را خدشه دار کند. از نظر او هنرمند سیاسی در رده ی هنرمند قرارنمی گیرد بلکه یک فعال سیاسی است که در صورت لزوم مجازات خواهد شد. این دیکته کردن ها درحالی است که او در آغاز سخنرانی خود می گوید، سیاستمداران نباید برای هنرمند قالب تعیین کنند و هنر دستوردادنی نیست.

 

خطوط قرمز و آزادی هنرمند

آزادی جوهره ی هنر است و ذهن و دستان هنرمند اگر دربند باشند، هنر تولید نمی شود. روحانی دراین باره می گوید” هنر و آزادی رابطه مستقیم دارند. در غیر فضای آزاد، هنر واقعی خلق نخواهد شد. در بخش هنر نمی‌توانیم با دستور هنر را بیافرینیم و خلق کنیم. هر گونه فضای امنیتی می‌تواند جوانه هنر را بخشکاند” او همچنین می گوید” هر نظامی خطوط قرمزی دارد، اما خطوط قرمز باید کاملاً شفاف، صریح و قانونی باشد تا از اعمال سلیقه‌ای جلوگیری شود”.

آزادی هنرمند و خطوط قرمز نظام کجا با یکدیگر برخورد می کنند؟ آزادی چیست؟ ایزایا برلین (Isaiah Berlin ) متفکر روس، آزادی را به دو نوع آزادی مثبت و منفی تقسیم می کند. او آزادی مثبت را خودمختاری فردی، عمل عقلانی و حق مشارکت در قدرت عمومی تعریف می کند. اما آزادی مثبت به مفهوم عمل برحسب عقل، خطایی است که باعث می شود ارزش ها در یک کل، یکی گردند. اگر جامعه برای فرد اهدافی والاتر از فرد قائل باشد و فرد را برای پایبندی به مصحلت اجتماعی(مصلحت نظام!) وادار به انجام اعمال خاصی کند، مغایر با مفهوم آزادی فردی عمل کرده است. برلین آزادی مثبت را اساس جوامع بسته و توتالیتاریستی می داند.

اما آزادی منفی بدین معناست که فرد آزادی این را دارد که هر کاری انجام دهد مگر اینکه عمل او به فرد دیگری آسیب رساند یا مانع او گردد. آزادی منفی شالوده ی جوامع باز و غیر توتالیتاریستی است. اما ساختار سیاسی حکومت ایران توتالیتاریستی است. در ایران همواره منافع کل یعنی نظام جمهوری اسلامی، بر منافع فردی افراد ارحجیت دارند.

خطوط قرمزی که روحانی از آنها سخن می گوید، مواردی است که اگر افراد به آنها پایبند نباشند، منافع و مصحلت نظام به خطر می افتد. در ایران، همواره منافع فرد قربانی منافع کل می شود. هنرمند نیز باید در جهت منافع و مصلحت نظام قدم بردارد وگرنه از خطوط قرمز عبور کرده است.

الف. خ ، فیلمساز جوان ایرانی، درباره آزادی و حدو مرز آن به زمانه می گوید:” برای هنر و هنرمند نباید هیچ محدودیتی قائل شد. هنرمند باید آزاد باشد تا عقایدش را در قالب هنر بیان کند. درواقع، همه باید آزادانه نظرات شان را بیان کنند و این شاید باب طبع برخی نباشد. اما باید یاد بگیریم به عقاید و نظرات همدیگر احترام بگذاریم.”

نیما ایوبی، آهنگساز، که سال هاست در حوزه ی موسیقی و ادبیات در ایران فعالیت دارد نیز در این باره به زمانه می گوید” آزادی هنرمند در هیچ جای جهان آنگونه که خواست هنرمند است تامین نمی‌شود! حکومت اگر آزادی بدهد، دولت‌ها بنا به سلیقه و نیز منافع مقطعی آزادی را بازخوانی کرده و به اصطلاح “خم” می کنند.”

 

هنر فرمایشی

حسن روحانی از آغاز سخنرانی سعی دارد به شیوه های مختلف هنرمند را فردی مستقل و هنر را بدون قالب، غیردستوری و غیرفرمایشی عنوان کند. برای مثال می گوید “باید فضای مناسب را برای هنر فراهم کنیم، دولت برای خود رسالت ترویج را بر عهده می‌گیرد، نه اینکه هنرفرمایشی را در دستور کار خود قرار دهد. البته در برخی از موضوعات ملی، مثل فرهنگ ایران و اسلام، که هویت اسلامی و ایرانی ما را نگه می‌دارد و تعالی ‌بخشد، دولت موظف است از آنها حمایت بیشتری کند. ای کاش می‌شد افتخارات هنری ما به نمایش در می‌آمد، ای کاش می‌شد داستان‌هایی که در شاهنامه فردوسی، در مثنوی مولوی که هر دوی آنها آکنده از قصه‌های دینی و ایرانی است، به صورت آثار نمایشی، سینمایی، تلویزیونی و حتی رمان‌های خواندنی روی آنها سرمایه‌گذاری می‌شد.”

استفاده از واژه های”البته” و”ای کاش” در عبارات بالا قابل توجه است. روحانی بلافاصله پس از عنوان کردن اینکه هنر فرمایشی نیست می گوید “البته برخی موضوعات ملی و اسلامی بر موضوعات دیگر ارجحیت دارند”. او هوشمندانه و در لفافه به هنرمندان و تهیه کنندگان هنری می گوید که دولت او روی چه موضوعاتی سرمایه گذاری خواهد کرد. یعنی اگر هنرمندان موضوعات ملی و اسلامی انتخاب کنند، حمایت می شوند.

نیما ایوبی در این باره معتقد است” حمایت بیشتر از موضوعات ملی و مذهبی لزوما هنر فرمایشی محسوب نمی شود. اما باید دید در درازمدت آیا نوعی‌ “خود فرمایش” در بین هنرمندِ نه چندان متعهد به خویش اتفاق نمی‌افتد؟ آیا بدین گونه هنرمند صرفاً برای خوش رقصی هرچه بیشتر در تمام آئین نامه‌های ثبت و ضبط شده حکومتی / ملی‌ انگشت نمی کند؟ اینجاست که دیگر با نوع‌ جدید و کثیفی از هنر فرمایشی رو‌به رو می‌شویم.”

 

خود ممیزی: ممیزی هنر توسط خود هنرمند

تیتر این بخش از سخنرانی این است که” دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد” اما روحانی چنین ادامه می دهد که” این دولت قصد ندارد ممیزی را در فرهنگ و هنر به صورت راه و مسیری که مانع کار هنرمندان باشد، ادامه دهد. ممیزی باید در چارچوب قانون و هدفمند باشد. اگر قانون ابهام دارد، باید قانون و چارچوب شفافی را در اختیار همه قرار دهیم تا تکلیف همه روشن باشد؛ کار وزارت ارشاد باید تقریباً یک کار اداری باشد. اگر می‌خواهیم کار ممیزی را انجام دهیم، باید گروهی از فرهیختگان، اندیشمندان، هنرمندان، عالمان، حتی عالمان دینی در کنار یکدیگر بنشینند و آنها باشند که بر هنر نظارت کنند، هنرمند، می‌تواند بر هنر نظارت کند، کارمند دولتی، نمی‌تواند ناظر خوبی برای هنر باشد.”

او همچنین می گوید” اگر مقررات شفاف و روشن داشته باشیم، آنگاه می‌توان کار نظارت را به صنف‌ها و انجمن‌های تخصصی واگذار کرد، آنها بهتر از کارمندان یک وزارتخانه نظارت خواهند کرد و بیشتر عاشق ایران و کشورند. ما باید این شرایط را برای هنرمندان تسهیل کنیم”. و در بخشی دیگر در این سخنرانی می گوید” چرا نظارت بر سینما و کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم، چه اشکال دارد که انجمن‌های صنفی بخشی از بار مسئولیت وزارت ارشاد را بر دوش گیرند. به هم اعتماد کنیم؛ دوران، دوران اعتماد است.”

او واقعا چه می گوید؟ از سویی می گوید دولت قصد ندارد ممیزی در فرهنگ و هنر را ادامه دهد اما همزمان می گوید ممیزی ادامه خواهد یافت. چه کسانی باید این نقش را به عهده بگیرند: هنرمندان داوطلب و عالمان دینی. همین جا تکلیف هنرمندانی که با علمای دینی سرسازگاری ندارند، روشن است، از حیطه ی قدرت و ثروت خارج می شوند.

نیما ایوبی در این باره به زمانه می گوید” ممیزی ممیزی است! چه توسط وزارت ارشادی ها باشد چه توسط خود هنرمندان. اما درعین حال، ممیزی وجود دارد و آن مردم هستند که هنری را می پذیرند یا خیر”. برخلاف نظر نیما ایوبی، الف. خ، به زمانه می گوید” در هر صورت اگر قرار است ممیزی در کار باشد خیلی بهتر که چارچوب مشخصی داشته باشد و خود هنرمندان که درک درستی از هنر دارند بر ممیزی ها نظارت کنند تا کارمندان دولت که عموما سررشته ای از هنر ندارند”. ف. پورپیغمبر نیز دراین باره به زمانه می گوید” روحانی خوب می داند چه می گوید. وقتی می گوید خود هنرمند باید سانسورچی خودش باشد، منظورش از هنرمند افرادی هستند که در دارودسته ی خودشان هستند”.

قرار دادن هنرمند در جایگاهی که نظارت بر محتوای آثار هنری به عهده ی خودش باشد، بدین معنی است که هنرمند علنا به ابزار کنترل ایدئولوژیک دولتی تبدیل شوند و علاوه بر تولید هنری، نقش بروکرات دولتی را نیز ایفا کند. کنترل دولتی که پیش از این توسط بروکرات های غیر هنرمند در نهادهای ایدئولوژیک اعمال می شد، به خود هنرمند واگذار می شود و نظارت و کنترل و ممیزی، دیگر توسط خود هنرمند اعمال می شود نه حکومت. او هم دربان و هم جلاد ایده های خود و هنرمندان دیگر است. و بدین وسیله، دولت روحانی هنرمند را بروکراتیزه می کند. وزارت ارشاد نیز، دیگر مکانی خارجی نیست بلکه در ذهن هنرمند جای می گیرد و خودسانسوری در او درونی می شود.

 

هنرمند، محلل دولت و مردم

روحانی می گوید”دولت در فکر ایجاد آشتی ملی و وحدت ملی است. دولت می‌خواهد کینه‌ها از سینه‌ها برداشته شود. شمایید که می‌توانید زمینه را آماده کنید”. اولین بار نیست و آخرین بار هم نخواهد بود که حکام هنرمندان را به یاری می طلبند تا بر فساد، جنایات و بی عدالتی های حکومت ماله بکشند. اما آیا هنرمندان مسئول زدودن کینه ها از سینه ی خانواده های اعدامیان، زندانی ها، تبعیدی ها، ممنوع القلم ها، ممنوع التحصیل ها، استثمار شدگان و فقرا هستند یا دولتمردان؟ آیا ثروت های کلان سران حکومت که در بانک های خارج از ایران سرمایه گذاری شده یا میلیاردها دلاری که صرف ادامه ی جنگ داخلی سوریه و کشتار بیگناهان می شود با یاری و اعتماد هنرمندان متوقف می شود؟ آیا با تولیدات هنگفت سینمایی که ابهت ایران و اسلام را به تصویر می کشند، خشونت ساختاری این رژیم محو خواهد شد؟

 

هنرمند دولت تدبیر و امید

با توجه به سخنان حسن روحانی در تالار وحدت، هنرمندی که دولت او را هنرمند تلقی می کند و حمایت اش می کند باید این ویژگی ها را داشته باشد: دیندار و با ایمان(مسلمان)، غیر سیاسی، لذت گریز، مروج آموزه های اسلامی و ملی، خلاق، مبهم گو و غیر صریح، منتقدی بی خطر، بروکرات نظارتچی، خودسانسورچی و هنرمندی که ایدئولوژی دولت تدبیر و امید را در جامعه ترویج کند. هنرمند دولت تدبیر و امید مانند این دولت باید معتدل و پرابهام باشد و از خطوط قرمز عبور نکند. قالبی که روحانی برای هنرمندان انتخاب کرده، همان کلیشه ی هنرمند میانمایه و سازشکار است که به حکومت دست سازش می دهد، از سفره ی خوان نعمت او ارتزاق می کند و چهره ی هیولایی حکومت را بزک می کند.

https://www.tribunezamaneh.com/archives/40424#.UtU20bS8SM-

******************************************

تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۲, ساعت ۵:۳۰ بعد از ظهر

دیدار روحانی و هنرمندان؛ اصولگرایان نگران و عصبانی‌اند

نیلوفر زارع

دیدار روحانی و هنرمندان؛ اصولگرایان نگران و عصبانی‌اند

جرس: دیدار حسن روحانی با گروهی از هنرمندان در شامگاه چهارشنبه هفته گذشته باعث شد که صدای اعتراض اصولگرایان بلند شود. نفس دیدار مورد اعتراض نبود بلکه سخنانی که رییس جمهوری ایران در جمع هنرمندان مطرح کرد از سوی اصولگرایان مورد حمله قرار گرفت.

روحانی در بخشی از سخنان خود تقسیم بندی هنرمندان به ارزشی و غیرارزشی را بی‌معنا دانست و گفت که هنر خودش ارزش است. او تسلط فضای امنیتی بر عرصه فرهنگ را نادرست خواند و با رد ایده ساخت آثار سفارشی توسط هنرمندان تاکید کرد که وظیفه دولت مداخله در هنر نیست.

روزنه امید هنرمندان

بسیاری از هنرمندانی که در جلسه دیدار با حسن روحانی حضور داشتند از کسانی بودند که طی ۸ سال ریاست محمود احمدی‌نژاد بر قوه مجریه طعم تلخ سانسور و محدودیت را چشیده و برای انتشار آثارشان به مشکل برخورده بودند. محمود دولت آبادی، مسعود کیمیایی، هوشنگ مرادی کرمانی، رخشان بنی‌اعتماد، شهرام ناظری، علی نصیریان، کامبیز درم‌بخش، قطب‌الدین صادقی، فرهاد توحیدی، شاهین فرهت، محمد سریر، لوریس چکناواریان، ساعد باقری، ایرج راد، تهمینه میلانی از جمله این هنرمندان بودند. از دید تحلیلگران حضور آن‌ها در جلسه دیدار با روحانی نشان دهنده امید جامعه هنری ایران به تغییر رویه دولت در برخورد با مسائل فرهنگی است. روحانی پیش از انتخاب به سمت ریاست جمهوری وعده داده بود که فضای امنیتی را از عرصه هنر دور خواهد کرد.

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت او گرچه هنوز کارنامه‌ای اراپه نداده که بتواند رضایت جامعه هنری ایران را جلب کند اما هنرمندان متکی به وعده‌های داده شده از سوی دولت کماکان امید خود را به تغییر حفظ کرده‌اند.

رویارویی آشکار با دولت

گرچه هنوز جامعه فرهنگی و هنری ایران منتظر برداشتن گام‌های عملی از سوی دولت برای عبور از فضای امنیتی سالهای گذشته است اما حساسیت محافظه کاران به این عرصه در اندازه‌ای است که وزیر ارشاد به دلیل حمایت‌های لفظی‌اش از گشایش در عرصه فرهنگ با کارت زرد محافظه کاران مجلس روبرو شده‌اند. جنتی از سوی تندروهای مسلط بر مجلس متهم به «ترویج اباحه‌گری و طرح موضوعات غیرضروری» شد و در جلسه روز سه شنبه (۱۷ دی) از آن‌ها کارت زرد دریافت کرد. بر اساس قواعد مجلس چنانچه یک وزیر سه بار از سوی نمایندگان کارت زرد بگیرد به صورت خودبه خود مورد استیضاح قرار خواهد گرفت. کارت زرد به جنتی در واقع هشداری آشکار به دولت روحانی است که خط قرمزهای اصولگرایان در حوزه فرهنگ را رعایت کند هر چند که مشخص نیست این هشدار تا چه حد توسط دولت مورد توجه قرار بگیرد. روحانی در جریان دیدار با هنرمندان که یک روز پس از کارت زرد مجلس به وزیر ارشاد انجام شد از بی‌اهمیت بودن کارت زرد مجلس گفت و با اشاره به اراده دولت‌اش برای تغییر مسیر فرهنگی گفت: ارکستر سمفونیک تهران و ارکستر سمفونی موسیقی ملی را احیا می‌کند «حتی اگر وزیر فرهنگ و ارشاد از مجلس، کارت زرد بگیرد.»

برچسب زدن به هنرمندان

تندرو‌ها حالا شاکی‌اند از اینکه هشدار‌هایشان به اندازه کافی مورد اعتنای دولت قرار نگرفته است. روزنامه کیهان در شماره روز شنبه ۲۱ دی خود با توصیف گروهی از هنرمندان به عنوان «علف هرز، بی‌درد، و هنرمندنما» خطاب به حسن روحانی نوشت «انتظار نمی‌رود رویکرد سکولاریستی به هنر از سوی ایشان توجیه شود.» محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج دانشجویی نیز روز شنبه در واکنشی انتقادی به دیدار روحانی و هنرمندان گفت «قطعاً هنر این نیست که به ملتی که بر روی پای خود ایستاده است، پشت پا بزنیم.» مهرداد بذرپاش عضو اصولگرای مجلس شورای اسلامی هم در همنوایی با واکنش‌ها علیه اظهارات رییس جمهور گفت: «از جناب آقای روحانی توقع نمی‌رفت که فرقی بین هنر ارزشی و غیر ارزشی قائل نباشند چرا که ایشان فرزند حوزه است.» در این حال روزنامه جوان که به سپاه پاسداران نزدیک است هم طی یادداشتی با متهم کردن هنرمندان به اقدام علیه امنیت ملی خطاب به دولت پرسیده بود: «ساخت فیلم‌های زیرزمینی و دور زدن وزارت ارشاد و نشان دادن تصویری خشن، سیاه و ناامیدانه از کشور چه تعریفی جز اقدام علیه امنیت دارد؟»

مین گذاری در مسیر تغییر

مضمون اصلی انتقادهای اصولگرایان از رویکرد دولت روحانی در قبال هنرمندان را می‌توان در نگرانی از تغییر فضای فرهنگی خلاصه کرد. آن‌ها معتقدند که اگر فضای امنیتی حاکم بر عرصه فرهنگ برداشته شود دیگر به مانند ۸ سال گذشته نمی‌توانند یکه تاز این عرصه باشند و رانت‌هایشان را از دست خواهند داد. هشدارهای پیاپی به وزیر ارشاد، توقیف روزنامه‌های منتقد به واسطه اهرم هیات نظارت بر مطبوعات، تشدید فیلتر سایت‌های اینترنتی و ابزارهای مدرن ارتباطی از جمله برنامه‌هایی است که اصولگرایان در ماه‌های پس از انتخابات ریاست جمهوری به اجرا درآورده‌اند تا وضع امنیتی حاکم بر عرصه فرهنگ را تثبیت کنند. تثبیت یا تغییر این شرایط تا اندازه زیادی بستگی به اراده دولت برای برآورده کردن وعده‌هایش دارد. جامعه فرهنگی و هنری ایران تاکنون امیدش به وعده‌های دولت جدید بوده است اما این امید در شرایطی استمرار می‌یابد که دولت گام‌های عملی‌اش را هم بردارد.

**********************************************

شعار هنرمندان در دیدار با رییس‌جمهور : روحانی متشکریم

اولین دیدار رسمی هنرمندان با حسن روحانی رییس‌جمهور کشورمان با بیان درخواست‌ها و با شعار «روحانی متشکریم» همراه شد.

به گزارش خبرنگار تئاتر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در دیدار هنرمندان رشته‌های مختلف هنری که شامگاه 18 دی ماه در تالار وحدت برگزار شد، علاوه بر سخنرانی رییس‌جمهور و وزیر ارشاد، شش هنرمند به نمایندگی از هم‌صنف‌های خود درخواست‌هایشان را مطرح کردند.

در این دیدار محمد مهدی عسگرپور مدیرعامل خانه سینما، نغمه ثمینی نمایشنامه‌نویس و استاد دانشگاه،عبدالجبارکاکایی شاعر ، رضا امیرخانی داستان‌نویس، کامبیز روشن‌روان آهنگساز و ابراهیم حقیقی گرافیست مقابل رییس‌جمهور سخنرانی کردند.

حسن روحانی رییس‌جمهور در سخنانش با اشاره به سخنان هنرمندان موسیقی درباره‌ی تعطیلی ارکستر های سمفونیک و ملی،تاکید کرد که این ارکسترها حتما در ماههای آینده در دولت احیاء خواهند شد،گرچه ممکن است،وزیر ارشاد باز هم کارت زرد بگیرد.

او همچنین خاطرنشان کرد: این دولت به تمام تعهدها و قول‌هایی که در دوره‌ی انتخابات داده،عمل خواهد کرد و کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست.

روحانی همچنین با بیان اینکه امر ممیزی باید به هنرمندان و تشکل‌های صنفی واگذار شود، افزود:هنرمند می‌تواند بر هنر نظارت کند اما کارمند دولتی وزارت ارشاد نمی‌تواند ناظر خوبی برای هنر باشد بنابراین چه اشکالی دارد انجمن‌های صنفی بخشی از بار مسوولیت ارشاد را برعهده بگیرند.

سخنان رییس‌جمهور چندین بار با تشویق هنرمندان حاضر روبرو شد.

رییس جمهوری همچنین گفت: ما با همه توان می‌خواهیم افراطیون را به انزوا برانیم. برخی هنوز صدای ملت را در 24 خرداد نشنیده‌اند. به آنها می‌گوییم پنبه‌ها را از گوش درآورند!

او خطاب به هنرمندان ادامه داد: آثار امید بخش تولید کنید و تولید آثار یاس‌آور کافی است.

بنا بر این گزارش، در ابن برنامه علیرضا قربانی خواند و گروه آوازی تهران به سرپرستی میلاد عمرانلو هم برنامه اجرا کردند.

حبیب رضایی هم یک قطعه کوتاه نمایشی اجرا کرد.

حضور گسترده‌ی هنرمندان رشته‌های مختلف از طیف‌های گوناگون در این مراسم از نکات قابل توجه بود.

از هنرمندان حاضر می‌توان به محمود دولت آبادی،مسعود کیمیایی،هوشنگ مرادی کرمانی، رخشان بنی‌اعتماد، شهرام ناظری، علی نصیریان، داود رشیدی، پری صابری، فرشته طائرپور،کامبیز درم‌بخش،جهانگیر کوثری،همایون اسعدیان، محمد علی بهمنی،قطب‌الدین صادقی،بیژان امکانیان، مهناز افشار،چنگیز جلیلوند، هادی مرزبان،حسین عرفانیان، فرهاد توحیدی، پانته آبهرام،ویشکا آسایش،پیمان قاسم‌خانی،حسین فرح‌بخش،محمدرضا شریفی‌نیا،اسماعیل خلج،انوشیروان ارجمند، سحر دولت‌شاهی، حبیب کاوش،مهدی نادری،شاهین فرهت، مجید اخشابی، محمد سریر،لوریس چکناواریان، افسانه بایگان، باران کوثری، فریبرز عرب‌نیا، عنایت بخشی، لاله اسکندری،ساعد باقری، ایرج راد،تهمینه میلانی، هانیه توسلی، اشکان خطیبی، امین تارخ، محمد علی زم و... اشاره کرد.

علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خطاب به حسن روحانی گفت: امروز جامعه‌ی بزرگ هنرمندان،در این محفل نمادین گرد آمده‌اند تا مهر تاییدی بر آشتی میان دولت و هنرمندان بگذارند و بار دیگر حمایت خود را از کشور نشان دهند.

او همچنین تاکید کرد:فرهنگ و هنر از صدای پای خودرایی هراسان است و نهالش در هوای آلوده و اجبار بی‌ثمر خواهد شد. هنرمندان روحی لطیف دارند و رفتارهای قهری را بر نمی‌تابند.

وزیر ارشاد در بخش دیگری از سخنانش گفت: هنرمندان از دولت انتظار معجزه ندارند چرا که مشکلات و فشارهای سیاسی در داخل و خارج از کشور و محدودیت‌های اقتصادی را می‌دانند.

حجت‌الله ایوبی ریاست سازمان سینمایی، علی مرادخانی معاون هنری وزارت ارشاد، محمدرضا جعفری‌جلوه مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، صالحی معاون فرهنگی وزارت ارشاد، حسین طاهری مدیر مرکز هنرهای نمایشی،احمد مسجد جامعی رییس شورای شهر،حسین مسافرآستانه مدیرعامل موسسه رسانه‌های تصویری و... از مسوولان حاضر بودند.

 

این برنامه با تلاوت قرآن و نقالی توسط محسن میرزاعلی هنرمند نقال آغاز شد.

*******************************************

کیهان نوشت: «نه علف هرز هنر است، نه انسان بی‌درد هنرمند»

توهین بی سابقه کیهان به رئیس جمهور و هنرمندان 

در دوشنبه, دی 23, 1392

روزنامه کیهان روز شنبه 21 دی ماه، در ستون اخبار ویژه خود با انتشار یادداشتی ضمن توهین، هنرمندان دیدارکننده با رئیس جمهور محترم ایران (حسن روحانی) و آثارشان را «انسان بی درد و علف هرز» توصیف کرد و نوشت:

آیا منظور رئیس جمهور از اینکه اعلام کرده‌اند کارت زرد مجلس را برای دولت نگرانی نمی‌دانند و به امثال آقای جنتی افتخار می‌کنند این است که دولت عامدانه قرار است نسبت به ترویج اباحی‌گری در عرصه فرهنگ بی‌تفاوت باشد اما با منتقدین این روند با ابزار توقیف نشریه رفتار کند؟بخش‌هایی از سخنان رئیس جمهور در دیدار هنرمندان با انتقاد محافل رسانه‌ای مواجه شد.

 

از جمله رجا نیوز ضمن طرح پرسش فوق نوشت: رئیس جمهور در این دیدار گفت «هر هنرمندی می‌خواهد به معنای جهان و عمق جهان برسد، اگر بگوییم هنر مرده را زنده می‌کند سخن به گزاف نگفته‌ایم. پس تقسیم هنرمندان به هنرمندان ارزشی و غیر ارزشی بی‌معناست

این سخنان در حالی از سوی آقای روحانی بیان شده که در اندیشه دینی و انقلابی هیچ‌گاه نمی‌توان به تمام هنرمندان به یک دیده نگریست و بدیهی است روش و عملکرد هنرمندی که دغدغه و تلاشش در جهت تعالی ارزش‌های دینی و بشری است با هنرمند دیگری که به اسم هنر به دنبال ترویج اباحه‌گری و ابتذال در این عرصه است، تفاوت‌های آشکاری دارد.

در این زمینه امام خمینی(ره) در پیام معروف خود به هنرمندان در شهریور 1367 به تفاوت‌های دو مدل هنر اشاره کرده و می‌نویسند: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی- صلی‌الله ‌علیه و آله و سلم- اسلام ائمه هدی- علیهم‌السلام- اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم‌آور محرومیت‌ها باشد.

هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی‌درد، و در یک کلمه «اسلام آمریکایی» باشد

ایشان در بخش دیگری از این پیام می‌فرمایند: «هنرمندان ما تنها زمانی می‌توانند بی‌دغدغه کوله‌بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیده‌اند و هنرمندان ما در جبهه‌های دفاع مقدسمان این گونه بودند، تا به ملا اعلا شتافتند و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بی‌درد را رسوا نمودند.» (جلد 21، ص 145)رجا نیوز آنگاه می‌نویسد: با این حال مشخص نیست از چه رو آقای روحانی تقسیم هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی را اقدامی بی‌معنا دانسته و با بیان این مسأله در جمع هنرمندان به دنبال چه هدفی بوده است اما آنچه مشخص است، نادرست و خطرناک بودن این مدل نگاه به هنر است که در عمل منجر به ترویج اباحه‌گری و ابتذال به اسم هنر خواهد شد.

اما سخنان آقای روحانی بخش دیگری نیز داشت، آنجا که گفت «اگرچه ممکن است وزیر باز هم کارت زرد بگیرد.

این دولت به تمام تعهداتی که در دوران انتخابات داده است عمل خواهد کرد. کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست.

ما به امثال آقای جنتی‌ها به عنوان مدافع آزادی افتخار می‌کنیم.» ادبیات رئیس جمهور و جبهه‌گیری در قبال کارت زرد مجلس به وزیر ارشاد به خاطر بی‌توجهی به ترویج اباحه‌گری در عرصه فرهنگ و سیاست‌های لیبرالی، و تأکید بر اینکه «کارت زرد برای این دولت نگرانی نیست» می‌تواند روند تعامل قوا را مختل کرده و منجر به کشمکش‌های بیهوده میان قوای مقننه و مجریه شود.

یادآور می‌شود اظهارات رئیس جمهور درباره بی‌معنا دانستن تقسیم هنرمند به ارزشی و غیر ارزشی در حالی است که برخی از همین هنرمند نماها، علیه ارزش‌های اسلامی، ‌انقلابی و ملی هتاکی یا دهن‌کجی کرده و همچنین در فتنه‌انگیزی و آشوب‌طلبی نیابتی دشمن، نقش‌آفرینی می‌کردند و این در حالی است که به عنوان مثال آقای روحانی مواضع صریح و تندی علیه فتنه‌گران داشته و آنها را عوامل بیگانه و اسباب امیدوار شدن دشمن خوانده است. از سوی دیگر با توجه به کسوت دینی و طلبگی آقای روحانی، انتظار نمی‌رود رویکرد سکولاریستی به هنر از سوی ایشان توجیه شود. البته یک احتمال هم این است که آقای روحانی هنرمند نماهای معارض با اصول و ارزش‌ها را ذاتاً هنرمند نمی‌داند.

 

رهبر معظم انقلاب 19 آذر گذشته در دیدار رئیس و شورای عالی انقلاب فرهنگی درباره لزوم حراست از فرهنگ عمومی از «علف‌های هرز» فرمودند: «ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده می‌گوییم که علف هرزه‌های این باغ را جمع کن، معنای آن این نیست که از رشد گلهای این باغ می‌خواهیم جلوگیری کنیم یا به آنها دستور بدهیم؛ نه، شما اجازه بدهید گلهای معطر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ اما در کنار آنها علف هرزه‌ها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها می‌شود. اینکه ما گاهی با بعضی از پدیده‌های فرهنگی بجد مخالفت می‌کنیم و انتظار می‌بریم از مسئولان کشور- چه مسئولان فرهنگی، چه غیر فرهنگی- و از این شورا که جلوی آن را بگیرند، به خاطر این است؛ یعنی معارضه با مزاحمات فرهنگی هیچ منافاتی ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگی؛ این نکته بسیار مهمی است. من، هم به وزرای ارشاد و به وزیر ارشاد محترم خودمان در این مضمون مطالبی را گفته‌ام، هم با جناب آقای روحانی در این زمینه‌ها صحبت کرده‌ام، به شماها هم عرض می‌کنم؛ یکی از وظایف نظارتی و مراقبتی دستگاه حکومت این است که متوجه مزاحم‌ها باشد

منبع: یادداشت از روزنامه کیهان

********************************

تاریخ انتشار: ۲۱ دی ۱۳۹۲

محمدكاظم انبارلويي/ روزنامه رسالت

 نقدی بر سخنان رییس جمهور در جمع هنرمندان

اولين جمله اي كه رئيس جمهور در تكريم هنر و هنرمند گفت اين بود كه «تقسيم هنرمندان به ارزشي و غير ارزشي بي‌معناست» رئيس جمهور تاكيد كرد، هنر يعني ارزش و هنرمند فرد ارزشمندي است.» آيا هنر يعني ارزش و هنرمند فرد ارزشمندي است و هيچ نوع تقسيم بندي در نگاه به هنر و هنرمند وجودندارد؟

مشرق- چهارشنبه شب هفته گذشته رئيس جمهور در جمع هنرمندان ديدگاههاي خود را در باره «هنر» و «هنرمندان» مطرح كرد. روزنامه ايران ارگان دولت تيتر اول خود را به همين خبر اختصاص داد و نوشت «شب تكريم هنر» اولين جمله اي كه رئيس جمهور در تكريم هنر و هنرمند گفت اين بود كه«تقسيم هنرمندان به ارزشي و غير ارزشي بي‌معناست» رئيس جمهور تاكيد كرد، هنر يعني  ارزش و هنرمند فرد ارزشمندي است.»

آيا هنر يعني ارزش و هنرمند فرد ارزشمندي است و هيچ نوع تقسيم بندي در نگاه به هنر و هنرمند وجودندارد؟

رئيس جمهور در همين سخنراني از ارزشهاي الهي ياد كردند.

پس هنر مبتني بر توحيد با هنر مبتني  بر شرك، كفر و الحاد مي‌تواند اولين تقسيم بندي در هنر و نگاه به هنرمندان باشد.

هنرمندي كه دعوت به توحيد، عدالت و حمايت از محرومان ومبارزه با ظلم مي‌كند با هنرمندي كه دعوت به شرك و كفر و پذيرش بي‌عدالتي و ستم به بندگان خدا مي‌كند متفاوت است. در اين وادي سخن از دو نوع هنر و دونوع هنرمند است.

آيا هنرمندي كه دعوت به صلح،اعتدال، پاكدامني و پرهيز از خشونت مي‌كند با هنرمندي كه دعوت به خشونت ، سكس، دنياپرستي و ناپاكي مي‌كند مساوي هستند؟!

آيا هنرمندي كه در مسير تبليغ و ترويج دين و سبك زندگي براساس آموزه هاي قرآن و انبياي الهي حركت مي‌كند با هنرمندي كه در مسير تبليغ سكولاريسم و آموزه هاي كفر آلود مدرنيسم در قالب تفكر فاشيسم، ليبراليسم و سوسياليسم حركت مي‌كند مساوي است؟

آيا هنرمندي كه دنبال فريب واغواگري است با هنرمندي كه دنبال صداقت و روشنگري است مساوي است؟

عرصه «تولي» و«تبري» در هنر كجاست؟

آيا هنرمندي كه دنبال دفاع از آزادي و حريت است و در راه مبارزه با استبداد جان خود را فدا مي‌كند باهنرمندي كه در استخدام استبداد باآزادي و حريت مي‌جنگد مساوي است؟

از مشروطه تا نهضت ملي و ازنهضت ملي تا نهضت امام خميني(ره) ما شاهد ظهور هنرمنداني هستيم كه خاستگاه آنها انديشه منحط و فرتوت مدرنيسم  است . آنها در عرصه شعر، ادبيات،سينما ،‌تئاتر و... آموزه‌هاي ديني را هدف قراردادند و عالمان و مجاهدان  ديني ومردم را به باد تمسخر گرفتند.البته در مقابل آنها شاهد ظهور هنرمندان مردمي و فداكار بوديم كه در كنار عالمان دين ايستادند و از حيثيت هنر وهنرمند و نيز ارزش دين و دينداري دفاع كردند . آيا اين دو جماعت با هم مساوي هستند؟

 

اين جماعت روسياه چون عقلانيت مدرن را فاقد توانايي براي رويارويي با دين مي‌ديدند به فحش و ناسزا و اهانت به دين و دينداران روآوردند وآثار آنها مملو از اهانت به مقدسات ديني است. وقتي به آنها مي گفتيم چرا اين كار را در قالب «هنر مدرن» مي‌كنيد، مي‌گفتند: براي رسيدن به  مدرنيته بايد  از  روي جنازه «سنت» عبور كرد!! چون در غرب هم دستيابي به مظاهر مدرنيسم  از مبارزه با كليسا شروع شد، درايران هم بايد با حوزه‌‌هاي علميه، مساجدو روحانيون مبارزه كرد والخ!

رئيس جمهور در برابر نمايندگان ملت وفق اصل 121 قانون اساسي، «در پيشگاه قرآن كريم ودربرابر ملت ايران به خداوند متعال سوگند» خورده است پاسدار مذهب رسمي و نظام جمهوري اسلامي و قانون اساسي باشد.

 

وقتي يك عده از به اصطلاح هنرمندان  طي سه دهه گذشته در عرصه كتاب، مطبوعات و سينما با مذهب رسمي كشور و نظام وقانون اساسي اعلام جنگ كرده اند وظيفه رئيس جمهور چيست؟ وقتي همين عده در فتنه 18 تير 78 وفتنه سال88 به وقيحانه‌ترين و زشت‌ترين اعمال دست ‌زدند با مقاومت مردم روبه رو ‌شدندو رفتند لندن ، پاريس ، واشنگتن  و هنر وهنرمندي خود را از رسانه‌هاي دشمن  به نمايش گذاشتند، رئيس جمهوربراي مقابله با اين جماعت چه وظيفه اي دارد؟وقتي همين جماعت روسياه به ارزشهاي الهي و مردمي كشور خودشان پشت كردند و تحت الحمايه انگليس و آمريكا و رژيم صهيونيستي قرار گرفتند باز بايد بگوييم ، هنرمند ارزشي و غير ارزشي بي‌معناست ؟پس تتمه سوگند رئيس جمهور چه مي‌شود كه دربرابر نمايندگان مجلس فرمودند: «همه استعداد و صلاحيت خويش را در راه ايفاي   مسئوليت‌هايي كه بر عهده گرفته‌ام به كارمي گيرم و خود را وقف خدمت به مردم و اعتلاي كشور، ترويج دين و اخلاق و پشتيباني از حق و گسترش عدالت مي سازم.»

 

وقتي دين، اخلاق و عدالت در يك نبرد نابرابر نرم  با پشتيباني سرويسهاي امنيتي ،‌رسانه‌اي دشمن توسط دهها هنرمند وطن فروش و خائن در آن  سوي آبها ودر داخل مورد هجوم قرار مي‌گيرد آيا سخن گفتن از تقسيم هنرمندان به ارزشي و غير ارزشي بي‌معناست؟!

 

رئيس جمهور محترم دراين ديدار فرمودند: «نگاه امنيتي به هنر بزرگترين اشتباه امنيتي  است فضاي امنيتي  مي‌تواند جوانه هنر را بخشكاند. دولت قصد ندارد مميزي در فرهنگ و هنر را ادامه دهد»

 

رئيس شوراي عالي امنيت ملي كشور رئيس جمهور است . اكنون ما در حال يك جنگ نرم تمام عيار با دشمن هستيم. ملت ما با فداكاري و بصيرت تازه از فتنه 88 قد راست كرده‌ و تهديدات امنيتي  را دفع كرده است. در اين جنگ هنرمندان  ضد دين و ضد ارزشهاي الهي در صف اول و خط مقدم اين نبرد هستند چگونه رئيس شوراي امنيت  عالي  بي‌خيال از اين همه غوغا وهياهو در تهاجم فرهنگي دشمن مي‌تواند اين گونه سخن بگويد و بي خيال امنيت فرهنگي مردم باشد.

نتيجه اين نگاه به«هنر» و«هنرمند» اين مي‌شود كه اجازه مي‌دهند نمايندگان پارلمان اروپا به ايران بيايند بروند سفارت يونان به دو شهروند هنرمند ايراني 200ميليون تومان پاداش هنر نمايي آنها در فتنه 88 را نقدا پرداخت كنند و هيچ چتر امنيتي هم بر اين آمد و رفت‌ها حاكم نباشد!!

 

تدوام اين نگاه آن است كه بنده به عنوان يك شهروند ايراني ماليات مي‌دهم تا دولت امنيت ملي را پاسداري كند. يك دفعه چشم باز مي‌كنم مي بينم يك عده ريخته ‌اند در خيابان به اموال عمومي ومردم حمله مي‌كنند و  به قتل و كشتار و قمه كشي  روي  مي‌آورند. وقتي مي‌پرسيم اينها كيستند كسي پاسخگو نيست . از آن سوي سرزمينهاي اشغالي نتانياهو پاسخ ما را مي‌دهد و مي‌گويد چيزي نيست، اصلاح طلبان به نمايندگي از غرب و ما در تهران مي‌جنگند.» ! !

رئيس جمهور محترم هم براي اينكه پاسخ اين شبهه را بدهند در همين اجلاس تكريم هنرمندان  مي‌فرمايند:

« هنريعني ارزش ، هنرمند فرد ارزشمندي است. هنرمند امنيت كشور را به خطر نمي‌اندازد دولت در فكر ايجاد آشتي ملي و وحدت ملي است.»

اگراين پاسخ صحيح است پس اين همه خبرنگار و گزارشگر و هنرمند ايراني درراديو بي بي سي و راديو آمريكا و شبكه‌هاي اروپايي و آمريكايي درغرب چه مي‌كنند؟ اگر اين تعريف از هنر و هنرمند درست بود چرا هنرمندي كه در اوايل انقلاب درايران «توبه نصوح»و  «دو چشم بي سو» مي‌ساخت الان در اسرائيل دراستخدام بهائي‌ها در دفاع از يك فرقه ضاله چيزي از هنر و هنرنمايي كم نمي‌گذارد.

 

البته ترديدي نيست كه اين نظام از ابتدا دست روي زانوي هنرمندان متعهد ، ‌متدين، شجاع و... گذاشت وايستاد و از آزادي و استقلال خود دفاع كرد. هنرمندان بزرگ كشور در همه عرصه‌ها و با دفاع از  ارزشهاي الهي و انساني از ساحت قدسي هنر پاسداري كردند. تنها اندكي از اين جماعت به وطن فروشي و خود فروشي رومي‌آورند واكنون نيز در نگاه ملت ما انگشت نما هستند به همين دليل مردم قدر هنرمندان واقعي خود را مي‌دانند ومرز آنها را با هنرمندان ضد ارزشي تمييز مي‌دهند.اما به هر حال رئيس جمهور محترم ما با اين نگاهي كه در شب تكريم هنر به هنر و هنرمند دارد بايد توضيح دهد چگونه مي‌خواهد سوگند خود را جامه عمل بپوشاند. او سوگند خورده است «از هيچ اقدامي در حراست ساز مرزها و استقلال  سياسي و اقتصادي و فرهنگي كشور دريغ نورزد.»

*محمدكاظم انبارلويي/ روزنامه رسالت

***************************

انتقاد وزیر اطلاعات از 'رسوبات اندیشه سوسیالیستی' در ایران

به روز شده:  18:42 گرينويچ - شنبه 11 ژانويه 2014 - 21 دی 1392

محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران، از "رسوبات اندیشه سوسیالیستی" و "نفرت از سرمایه‌داری" در ایران انتقاد کرده و ضمن تاکید بر ضرورت امنیت سرمایه‌گذاری گفته است: "سرمایه معطل و بی‌اثر در تولید مورد پسند اسلام نیست."

آقای علوی گفته است اسلام برای سرمایه سقفی تعیین نکرده و "راه صحیح کسب درآمد و مصرف سرمایه و سهیم کردن فقرا و نیازمندان" را نشان داده است.

او در جمع شماری از بازرگانان و کارخانه‌داران آذربایجان شرقی تاکید کرده است که دولت خود را موظف به حمایت از سرمایه‌گذاران می‌داند.

آقای علوی گفته است: "همان‌طور که امنیت لازمه سرمایه‌گذاری است، برای دستیابی به امنیت هم باید به دنبال تقویت سرمایه‌گذاری، به ویژه جذب سرمایه‌گذاری خارجی باشیم."

او گفته است ارتقای جایگاه بخش خصوصی وظیفه دولت است.

از زمان روی کار آمدن حسن روحانی او و مقام‌های مختلف دولتش از ضرورت تقویت بخش خصوصی در ایران می‌گویند و برخی از اعضای حلقه نزدیک به آقای روحانی، همچون محمد نهاوندیان و محمدرضا نعمت‌زاده خود از چهره‌های مطرح بخش خصوصی ایران و طرفدار سیاست‌های اقتصاد بازار هستند.

محمود علوی با اشاره به اندیشه‌های سوسیالیستی گفته است: "متاسفانه هنوز رسوبات این اندیشه در جامعه ما کم و بیش باقی مانده، در حالی که دفاع از سرمایه‌گذار، غیر از دفاع از سرمایه‌دار است."

پیش از این حسام‌الدین آشنا، مشاور حسن روحانی، در مصاحبه با نشریه کلیک اندیشه پویا گفته بود: "پروژه روحانی زدودن چپ‌زدگی است."

http://www.bbc.co.uk/persian/business/2014/01/140111_l45_iran_intelligence_economy_minister_socialism_capitalism.shtml

********************************

خطر اندیشه سوسیالیستی در پیش بینی های وزیر اطلاعات

فرج سرکوهی

روزنامه نگار

بی بی سی ـ به روز شده:  15:25 گرينويچ - سه شنبه 14 ژانويه 2014 - 24 دی 1392

«اظهار تاسف» آقای محمود علوی، وزیر اطلاعات، از «باقی ماندن رسوبات اندیشه های سوسیالیستی در اذهان جامعه» انتقادی است از بار منفی سرمایه و ثروت در نظام ارزشی جامعه یا بازتابی است از نگرانی های امنیتی که در پژوهش های آینده نگرانه وزارت اطلاعات مطرح شده است؟

وزیران اطلاعات جمهوری اسلامی در چند دهه گذشته در باره برنامه ها و جهت گیری های کلان اقتصادی دولت، دستکم در مجامع باز، سخن نگفته اند.

چه روند عمیقی در متن جامعه و چه تضادهائی در جناح های حکومتی و در میان کارشناسان دولتی، حضور رسانه ای وزیر اطلاعات را در بحث جهت گیری های کلان اقتصادی سبب شده اند؟

انتقاد از «اندیشه های سوسیالیستی» را در گفته های وزیر اطلاعات می توان به اختلاف بین هواداران خصوصی سازی نئولیبرالیستی و هواداران دخالت محدود دولت در اقتصاد، در میان برنامه ریزان، کارشناسان و مقامات اجرائی دولت آقای روحانی نیز تعبیر کرد.

اما مقام گوینده این جمله ها، تحلیل متن، سپیدی ها و ناگفته های مندرج در گفته های وزیر اطلاعات، از چالش عمیق تری در جامعه و از نگرانی بزرگ تری در میان نهادهای امنیتی پرده بر می دارد.

این چالش در گرد و خاک پیروزی «دولت تدبیر و اعتدال»، «موفقیت مذاکرات اتمی»، «کاهش تحریم های اقتصادی» و در «جشن پیروزی هواداران بازار آزاد» و «خصوصی سازی» به حاشیه رانده شده است اما با ریشه های عمیق در متن جامعه، زمان مناسب ظهور خود را به انتظار نشسته، حضور خود را در پژوهش های امنیتی وزارت اطلاعات ثبت کرده و سایه سنگین خود را در گفته های وزیر اطلاعات به رخ می کشد.

حضور صریح وزیر اطلاعات در بحث برنامه های کلان اقتصادی و حمله او به « اندیشه های سوسیالیستی در اذهان جامعه»، گستره خطاب وزیر اطلاعات را از بحث های مطرح در میان جناح ها و برنامه ریزان دولتی فرابرده و به حوزه تخصصی او، «امنیت نظام»، معطوف می کند.

امنیت = سرمایه ، سرمایه = امنیت

وزیر اطلاعات روز ۲۲ دی ماه با «انتقاد از اندیشه های سوسیالیستی که نفرت از سرمایه ‌داری را در اذهان جامعه تبلیغ می ‌کند» گفت« متاسفانه هنوز رسوبات این اندیشه در جامعه ما کم و بیش باقی مانده» است.

او تاکید کرد «ما امنیت سرمایه ‌گذاری را تضمین می ‌کنیم و خود را موظف به حمایت از سرمایه ‌گذاران می ‌دانیم»، «ارتقای جایگاه بخش خصوصی وظیفه دولتمردان» است و «همان‌ طور که امنیت، لازمه سرمایه ‌گذاری است، برای دستیابی به امنیت هم باید به دنبال تقویت سرمایه ‌گذاری به ویژه جذب سرمایه‌ گذاری خارجی باشیم، چرا که به تعداد هر سرمایه ‌گذار، علاقمند به برقراری امنیت خواهیم داشت».

نسبت مستقیم بین امنیت = سرمایه و سرمایه = امنیت در گفته های وزیر اطلاعات نشان می دهد که نگرانی وزیر اطلاعات در این بحث حفظ امنیت نظام است که «رسوبات اندیشه های سوسیالیستی در اذهان جامعه» می تواند آن را تهدید کند.

ارزش منفی سرمایه و ثروت

آن چه وزیر اطلاعات «نفرت از سرمایه داری» می خواند در جامعه شناسی به بار منفی سرمایه و ثروت در نظام ارزشی ترجمه می شود.

نظام ارزشی غالب بر جامعه هم از مولفه های اصلی فرهنگ غالب و از عناصر شکل دهنده سمت و سو گیری های سیاسی و اجتماعی است و هم از این عوامل متاثر شده و در رابطه متقابل با این عوامل تحول می یابد.

چرا بسیاری از مردم در سخن و گفتار، ثروت و سرمایه را منفی می دانند اما برای ثروتمند تر شدن تلاش می کنند؟

بار منفی ثروت و سرمایه در نظام ارزشی ما نموداری است وارونه از گرایش شدید به ثروتمندتر شدن و اعتراض به ثروتمندتر بودن دیگری یا ارزشی است که با تظاهر بدان می توان شان و منزلت اخلاقی و سیاسی کسب کرد؟

وزیر اطلاعات «اندیشه های سوسیالیستی» را به «تبلیع نفرت از سرمایه داری در اذهان جامعه» متهم می کند اما بار منفی ثروت و سرمایه در نظام ارزشی و در روان شناسی و شعور جمعی، از منشا ثروت و سرمایه در اقتصاد نفتی ایران و از تمجید بی اعتنائی به دنیا، حقیر شمردن زندگی دنیوی، تبلیغات پوپولیستی در تمجید ساده زیستی و فقر و حمایت از مستضعفان در تبلیغات حکومتی برمی خیزد و نیاز بخش های مهمی از جامعه را به عدالت اجتماعی نشان می دهد.

منشا سرمایه، کارآفرینی یا دزدی؟

سرمایه و ثروت در نظام ارزشی اکثریت شهروندان کشورهای سرمایه داری پیشرفته ای که اقتصاد شان بر تولید و توزیع کالا شکل گرفته است، با بار منفی همراه نیست و این تصور، درست یا غلط، در فرهنگ غالب جاافتاده است که سود سرمایه گذار حاصل کارآفرینی او و نتیجه مدیریت و نقش سرمایه او در تولید وتوزیع است.

بخش اصلی اقتصاد ایران نه بر تولید و توزیع کالا، که بر توزیع درآمدهای نفت و گاز شکل گرفته و اغلب فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در پرتو ترزیق مستقیم یا غیر مستقیم این درآمدها سامان می یابند .

دولت به عنوان دستگاه توزیع درآمدهای ارزی، این درآمدها را مستقیم و غیر مستقیم و در شکل ها و قالب های گوناگون بین لایه های مختلف جامعه تقسیم می کند.

استبداد سیاسی راه مشارکت مردم را در سمهیه بندی درآمدهای نفتی می بندد و لایه های مردم با هر میزان درآمد یا سهم از درآمدهای نفتی، خود را محروم حس کرده و تصور می کنند که دیگران به ناحق سهم بیش تری برده و حق آنان را غصب کرده اند.

افزایش سهم لایه های نزدیک به قدرت از درآمدهای نفتی، با نهادینه شدن فساد اقتصادی، به تراکم ثروت های میلیارد دلاری منجر می شود. رانت خواری های بزرگی که هر از چندی فاش می شوند نیز این تصور را که ثروت و سرمایه نتیجه دزدی و رانت خواری است، تقویت می کنند.

خطر امنیتی اندیشه های سوسیالیستی؟

آیا خطر «رسوبات اندیشه های سوسیالیستی در اذهان جامعه» در نظام جمهوری اسلامی چندان جدی است که وزیر اطلاعات را به انتقاد از اندیشه های سیوسیالیستی و دفاع از سرمایه گذاران کشانده است؟

سخن گفتن از «خطر امنیتی اندیشه های سوسیالیستی» در جمهوری اسلامی، در نگاه نخست، اگر نه سخنی نادرست و بی جا، که مبالغه ای بی تناسب به نظر می رسد.

این برداشت در میان تحلیل گران ایرانی جاافتاده است که اندیشه های سوسیالیستی در روان شناسی و شعور جمعی و در فرهنگ غالب بر جامعه ایرانی جائی نداشته و نفوذ این اندیشه حداکثر به چند هزار تحصیل کرده محدود است.

اما اگر اندیشه های سوسیالیستی را نه در چارچوب فکریه و در حوزه نظری و فلسفی، که به مفهوم «برنامه های مشخص در سیاست عملی» تعریف کنیم، سخن گفتن از خطر امنیتی این اندیشه در جمهوری اسلامی بی راه نیست.

خواست هائی چون بیمه بیکاری، همگانی شدن بیمه بهداشتی و درمانی، آموزش رایگان، افزایش متناسب دستمزد، مسکن ارزان یا اجاره بهای متناسب با درآمد، حق تاسیس اتحادیه و سندیکاهای مستقل کارگری و کارمندی، تعیین حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم، مشارکت کارگران و کارمندان در مدیریت نهادهای اقتصادی، قراردادهای دسته جمعی کار، برخورداری از امکانات فرهنگی برای همه و... از بستر اندیشه های سوسیالیستی برخاسته و به سیاست عملی راه یافته اند.

بخش عمده آراء حزب های سوسیال دموکرات و چپ در کشورهای اروپای غربی نه از بستر فکریه و نظریه و اندیشه سوسیالیستی، که بر بستر برنامه های مشخص در عرصه سیاست عملی به صندوق ها ریخته می شود. مقایسه شمار اعضای این حزب ها با آراء چند میلیونی آنان گواه این واقعیت است.

خواست های برخاسته از اندیشه سوسیالیستی و عدالت اجتماعی در ایران به دلیل ساختار اقتصادی متکی به درآمدهای نفتی، به توزیع عادلانه درآمدهای نفتی و به دولت معطوف است که مالکیت منابع و مدیریت توزیع این درآمدها را در انحصار دارد.

این واقعیت و حذف آلترناتیو سوسیالیستی از صحنه سیاسی ایران، زمینه را برای بهره برداری پوپولیستی جناح های حکومتی از خواست های عدالت طلبانه اکثریت مردم آماده می کند اما و در همان حال راه پذیرش برنامه های برآمده از اندیشه های سوسیالیستی را در لایه های فقیر و کم درآمد باز می کند.

دولت روحانی و انفجارهای نامنتظر

آقای روحانی با وعده حل حل بحران اقتصادی ، سازش در پرونده اتمی و لغو یا کاهش تحریم های اقتصادی در انتخابات پیروز شد.

لایه های فقیر و کم درآمد، اکثریت جامعه، میلیون ها مردمی که به امید توزیع عادلانه تر درآمدهای نفتی و عدالت اجتماعی دوبار به آقای احمدی نژاد رای دادند و سرخورده شدند، اکنون در انتظار آن نشسته اند که دولت آقای روحانی تحریم ها را کاهش داده و با بالا رفتن درآمدهای ارزی، خواست های تحقق نیافته آنان را در زمینه عدالت اجتماعی تحق بخشد.

اما ترکیب و سیاست های اقتصادی اعلام شده دولت آقای روحانی بر مدار خصوصی سازی و رونق اقتصادی با برنامه های نئولیبرالی شکل گرفته است.

اگر دولت آقای روحانی پس از کاهش تحریم ها در راهی گام نهد که مقامات بلندمرتبه اقتصادی دولت او اعلام کرده اند، لایه های فقیر و کم درآمدی که خواست های جدی خود را تحقق نیافته می بینند، چه واکنشی نشان خواهند داد؟

دوران دوم ریاست جمهوری آقای رفسنجانی با چند شورش شهری بزرگ به پایان رسید. دوران اول ریاست جمهوری آقای روحانی چه سرنوشتی خواهد داشت اگر کاهش تحریم ها نه با عدالت اجتماعی که با اقتصاد آزاد بازار و افزایش باز هم بیش تر شکاف فقر و ثروت همراه شود؟

شاید پیش بینی انفجارهای نامتتظر برآمده از سرخوردگی اردوی فقر است که حضورنگران وزیر اطلاعات در بحث های اقتصادی و انتقاد او را از اندیشه های سوسیالیستی معنا کند.

http://www.bbc.co.uk/persian/blogs/2014/01/140114_l44_nazeran_intelligence_minister_economy_socialism.shtml

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©